تحلیل نقاشی «عصر عاشورا» اثر استاد محمود فرشچیان توسط شهرام زعفرانلو
دارد غروب «فرشچیان» گریه می کند...
.........
.........
به گزارش سایت آثار هنرمندان ایران « عزیزی هنر » مقاله ای را در روزنامه مردم مشهد با عنوان شهر آرا مشاهده کردم با موضوع تحلیل نقاشی «عصر عاشورا» اثر استاد محمود فرشچیان توسط شهرام زعفرانلو که با تیتری زیبا معرفی گردیده بود « دارد غروب «فرشچیان» گریه می کند... » و همین موضوع باعث گردید گزارش آن را با اینکه برای آذرماه سال 1391 می باشد را در این ایام محرم تقدیم وجود نازنینان این گروه هنری کنم باشد که مورد رضایت واقع گردد
..........
يكي از شاهكارهاي بيبديل استاد محمود فرشچيان، نقاشي«عصر عاشورا»ست. اثري كه اگرچه بيش از 35سال از خلق آن میگذرد، اما بياغراق يكي از ماندگارترين آثاري است كه به بهترين شكل، بخشي از واقعه جانگداز عاشورا را در ذهن مخاطب تداعي میكند. اين اثر سالهاست كه بر دل و جان ايرانيها نقش بسته و يادآور اندوهي جانگداز از شهادت حسين(ع) و ياران اوست.
شهرام زعفرانلو، از پژوهشگران و منتقدان هنري كشورمان، در نوشتاري که در خبر آنلاین منتشرکرده ،به تحليل اين اثر هنري ماندگار پرداخته است كه در پي میآيد.
در این متن سعی دارم تحلیلی هر چند ناچیز از اثری ستودنی از هنرمندی ایرانی، به همه علاقهمندان و عزاداران سیدالشهدا(ع) تقدیم کنم؛ اثری که راه را بر هنرمندانه دیدن و هنرمندانه زیستن در مکتب امام حسین(ع) نمایان میکند.
اثر «عصر عاشورا » در سال 1355 از سوی استاد محمود فرشچیان ترسیم شده است.
عنوان اثر به خوبی گویای زمان وقوع حوادث بعد از ظهر عاشوراست. مخاطب قرار نیست اتفاق و حادثه جدیدی را در این اثر تجربه کند، زیرا ضمن اطلاع از حادثه و حواشی آن، منتظر شکل و چگونگی همنوایی هنرمند با احساس دردی است که مخاطب به دلیل واقعه کربلا مبتلا به آن است.
بازخوانی بخشی از آن رویداد در این اثر، ضمن مرثیهسرایی و تاکید بر مظالمی که بر زنان و دختران حرم امام(ع) عارض شده، سوز و گدازی است که تسکیندهنده و تسلابخش مخاطبان است.
این تابلو، همچون روایتگری است که بدون اشاره مستقیم به حوادث گذشته، با بازنمود آثار به جای مانده از آن، ما را از بروز رخدادی که منتج به ظهور این تصویر شده، آگاه میکند؛ بنابراین زمان اثر زمان حال است و ما منتظر اتفاقات اکنون.
زنان و دخترکانی در خارج از کارزار نبرد و به دور از چشم نامحرمان، بر اسب بازگشته از میدان جنگ و بیسوار، میگریند. زینِ اسب فرو افتاده و یراق و افسار آن رها شده و کبوترانی تیرخورده روی زین افتادهاند. زنی ایستاده و بر دیواره تن اسب تکیه داده و سر بر بدن او دست در بالای اسب حلقه زده و میگرید. این زن در مرکز دایره واقع است.
زنی دیگر نشسته بر زمین، صورت اسب را در آغوش کشیده و کودکی سر بر شانه زن تکیه داده است. دو کودک نیز، یکی بر پای اسب و آن دیگری بر گردن اسب آویختهاند و زار میزنند. دو زن نیز سر در دامان هم بر کف زمین افتادهاند و ناله سرمیدهند.
نقاش اگر با این اثر و با کنار زدن پردهها ما را به حریم خیمهگاه راه داده، اما به خود و ما اجازه نمیدهد تا چهرههای غمگنانه و اشکآلود آنها را ببینیم.
حفظ فاصله مشخص بیننده با شخصیتهای تابلو نیز به همین دلیل است، اما نتیجه پوشیده ماندن این عمل مقدس (گریستن بر مظالم امام(ع)) تذکری است بر تقدس و تظاهر نکردن بر گریهای عابدانه.
جالب آنکه نقاش، چنان ترکیبی را در ترسیم پیکره زنان و دختران و چهرههای نادیدنی آنها به کار برده که نالههای خاموششان را، با کمی توجه و سکوت میتوان شنید. تنها دستان ظریف و نحیف کودکان و زنان است که از پیکرههای پوشیده از چادرهای ارغوانی رنگشان بیرون زده و به همین اشاره، عمق ستمدیدگی آنها را نمایان کرده است.
پیکرههای زنان از شدت سنگینی بار مصیبتِ حوادث ایام گذشته، تکیدهاند و از درد نبود امام(ع) و همرزمانش خمیده و شکستهاند. این فسردگی و تضرع در اندام اسب و چشمانش به خوبی نمایان است. همگان بر این مصیبت گریه میکنند. گریهای که برای همه پیروان امام(ع) به میراثی ماندگار بدل شده است.
عنصر دیگر حاضر و ناظر بر حادثه، زمین است و روییدنیهایش. خشکی و فرسودگی آنها، مانع از همراهیشان با اهلبیت نشده است. ترسیم خطوط غالب اثر به شکل کمانه و قوس در پیکره زنان و دختران، اسب امام، زمین، علفها و نخلها، همگی سماعی دایرهوار دارند بر محور واقعه، که امام است و غایب، اما به جایگزین او زینب(س) که در محور این دایره ایستاده.
خطوط آشفته یالهای اسب و چشمان نیمهبستهاش، با زخمهای خونآلود و به جایمانده از تیرها، خستگی مفرط و زجری را که متحمل شده بروز داده و گویی تنها برای تکیه دادن زنان و دختران ایستاده و باید ایستاده بمیرد.
..........
..........
خطهای موجود در اثر که از سطح زمین آغاز شده و در قاب تصویر، تا بالای تنه نخلها پیش رفته است، جملگی نیمدایرهای را شکل بخشیده که نیمه دیگر آن که خارج از قاب است، در عالمی رویت نشدنی و آسمانی، جای دارد.
شکل پرده خیمهگاه که بخشی از آن محو است و بخشی هم با خطوطی نرم و کمرنگ رسم شده، بر این حس نیمه مادی و نیمه ماورایی فضا، افزوده است.
گره طنابهای خیمه بر میخهای برجسته و استوار و فرورفته در زمین و شکل صعودی خطوط خیمه به سمت بالای قاب و بخشهای پنهان آن، سفری آسمانی را نوید میدهد که در تلاش است تا همه آنچه را که در زمین میبینیم، با خود به بالا ببرد. پس حرکت جزء جداییناپذیر اثر است.
ترکیب رنگهای تابلوی «عصر عاشورا» به تأسی از بهکارگیری رنگ در نگارگری سنتی ایرانی از رنگهای ملایم و لطیفی استفاده کرده که هیچ ترکیب آزاردهندهای را ایجاد نمیکند. حتی زمانی که به رنگ چادرهای زنان و دختران توجه میکنیم، برخلاف معمول به جای رنگ سیاه از رنگهای ارغوانی (منسوب به رنگ معنوی) و خاکستری استفاده شده است. تنها به واسطه چینهای روی چادرها و سایه روشنهای ناچیز، کمی رنگ سیاه محسوس است.
بیکرانگی رنگها یعنی بهکارگیری یک رنگ با تمام طیفهای رنگی آن در یک اثر، از ویژگیهای بیشتر آثار استاد فرشچیان است که در اینجا هم مورد توجه و هنرمندی وی قرار گرفته است.
رنگ پیکره انسانهای حاضر در قاب، در تضاد و متمایز از سایر اجزای اثر است. با این همه خطوط و حالات پیکره آنها هماهنگی و سنخیت وافری را با سایران ایجاد میکند.
رنگ طلایی بر غلاف شمشیر امام(ع) و سطوحی که محل اتصال اجسام و پیکرهها با زمین است، زیبایی هنرمندانهای را به نقاشی بخشیده که این محلها را به منشأ نور و روشنایی و جلب توجه بیننده تبدیل کرده است. ترکیب رنگ سفید و زرد بر اندام اسب و کبوتران معصوم، آنان را از سایر اشیای محیط متمایز کرده
و زخمهای خونرنگ بر تنشان، حس ترحم از خشونتِ به وجود آمده را القا میکند و غیبت سوار و صاحب اسب را در نبردی خونین و مظلومانه نویدبخش است.
نور موجود در اثر، باز هم به پیروی از نگارگریهای پیشین ایرانی، نوری حاضر و متداول در همه ابعاد اثر است.
نور، بخش جداییناپذیر از این فضای معنوی است که شهادت و استواری در برابر ناملایمات، حاصل آن است. «نور»، حاضر است و ناظر و نمایشگر نادیدنیهایي است که به مهر قلمموی نقاش و هنرمند بر جایجای اثر تابیده تا زیباییهای شهادت و مقاومت را به نظاره بنشینیم.
نقاشی «عصر عاشورا» دگرگونی واقعیت است به دست حقیقت. شیوه بیان هنرمندانه فرشچیان با توجه به جزئیات مصیبت، تغزلی مرثیهوار و شاعرانه است که ایستادن و تامل کردن را سهل و ممتنع میکند. نه یارای ماندن و نگریستن داریم و نه یارای گذر و کمتوجهی. شرمگینی مخاطب کمتر از شرمندگی اسب بازگشته از میدان جنگ نیست.
*فرشچیان درباره خلق اثر «عصر عاشورا» میگوید: «سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم، همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از 30سال به این تابلو نگاه میکنم، میبینم اگر میخواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود میآمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلوی که خود من هم گریهام میگیرد.... تفکر حاکم بر تابلو هم همان اصل حاکم برتابلو ضامن آهوست، یعنی تمام خطوط مدور است و به وجود مبارک حضرت زینب(سلاما...علیها ختم شود.»
*منتقد و پژوهشگر هنر
شهرام زعفرانلو
.........
جهت مشاهده تصویر این روزنامه و تصویر اثر عصر عاشورای استاد فرشچیان با کیفیت بالا روی آنها کلیک نمایید
.........
..........
عصر عاشورای استاد فرشچیان
..........
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمایید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید