به نام خدا
نقطه و هنر قدسي خوش نويسي
.........................................................................................................
اگر نقطه را معيار و مبنايي براي سنجش حروف و كلمات در نگارش خط و خوش نويسي در نظر بگيريم ، قطعاً بايد الفباي فارسي را 33 حرف به حساب آوريم به طوري كه کلمه بدون نقطه چونان مفهوم و معناي تكامل يافته يي به خود نمي گيرد . برخي بر اين باوراند كه نقطه و به كسر آن آغاز بسم الله الرحمن الرحيم است و گفته اند كه تمام آيات وحي در « ب » بسم الله و كسره ي آن خلاصه و معنا مي شود . اگر به مقوله ي خوش نويسي نيزبرگرديم نقطه آغاز حركت است ، حركتي كه كاملاً سير معنوي دارد و همين كه در زير نقطه كسره مي آيد خود حامل پيام بزرگي است چرا كه اگر اين كسره به فتحه تبديل شود تمام معني را باطل کرده و در اين صورت حروف خط فارسي به عنوان شاه كار هنر شرقي به شمار نمي آيند و اگر اين نقطه در وسط يا در انتهاي سطر قرار بگيرد باز هم راه را بر ادامه ي سخن مي بندد . بنابراين مي توان گفت از راز و رمزهاي كشف ناشده ، نقطه و حروفي است كه در پي هم مي آيند . اين نقطه با يك اهرم كه نقش كسره رادارد در زير به حركت درآمده به صورت لوزي گون يا مربع مضلع بر كرسي قرار گرفته و در حال حركت است اين حركت بسيار دقيق و پر معني است زيرا در يك نگاه گرافيكي همانند سر بر راس بالاتنه ي انساني است كه كسره را بر فرض شانه ي او در نظر گرفته و در حال قرار گرفتن روي نوك پاهاست و يا به سان دونده يي است . در ابتدا به صورت « الفي » راست قامت در مي آيد و به دوردست نظاره مي كند و آرام آرام قدم هايي به سان «ب» «پ» «ت» و «ث» بر مي دارد و در راه يي پر پيچ و خم به «ج» و«چ» و«ح» و «خ» مي رسد سپس از دورهاي «د» و «ذ» بر بال كبوتر گونه ي «ر» «ز» و «ژ» سوار مي شود تا از گردنه هاي دندانه دار «س» و «ش» عبور كند و در كنار بياض چشم هاي «ص» و «ض» بنشيند و بر كرسي «ط» و «ظ» قرار گرفته و «ع» و «غ» را حلقه ي ساعد سيمين ساق خود كند تا برگرده ي فيل «ف» به قله ي «ق» برسد و همانند تيري بر سر نشانه ي «ك» و «گ» بزند و بر طره ي «ل» ليلي عاشقانه بپيچد ، در سرازيري «م» غرق شود تا دستي از غيب او را به گردش «ن» و چرخش «و» به دايره ي «ه» و به گردونه ي «ي» برساند ، در انتهاي شمره ي «ي» به سوي خويشتن باز گرداند ، اين از ويژگي هاي حروف پر رمز و راز الفباي فارسي است كه از نقطه به «ي» ختم مي شود و در نهايت به نقطه و كسره . از فراق به وصال و از وصل به اصل خود باز مي گردد چرا كه : « هر كسي كو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش » .غفور اسكندري سبزي 1384/ايذه
.........................................................................................................
اطفا با نظرزات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
مخصوص اعضای ویژه
توجه !
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید