* شما اولین شخصی هستید که نرم افزار خوشنویسی ( چلیپا ) را طراحی کردید ،
راه اندازی این برنامه چه مقدار زمان برد ؟
- قبل از اینکه ما نرم افزار چلیپا را ارائه بدهیم یکی دو نرم افزار دیگر هم با فاصله کمی آمد ولی آن طور که من کار کردم روی این نرم افزار که به قصد نرم افزاری برای نستعلیق باشد شاید کسی این کار را نکرده بود و در حقیقت از خطوطشان استفاده کردند ولی من از ابتدا با برنامه برای نرم افزار نستعلیق خوشنویسی کردم و یکسال و نیم روی آن کار کردیم تا این نرم افزار تولید شد .
توضیح دیگر اینکه نرم افزار چلیپا در ابتدا آن چیزی که عرضه شد برای ارقام مشقی به بالا تولید شد و قرار بود که برای مشقی به پائین هم یک طراحی مناسب هم بشود که نشد و برنامه ریزهای ما برنامه شان تغییر کرد و نشد که بخش دوم آن که برای کتابت هم بود اجرا بشود .
اما در مورد خود نرم افزار بودن خوشنویسی :
ضرورت زمان ایجاب کرد همانطور که در مورد نقاشی خط ما صحبت کردیم ، ما در دوره ای قرار گرفتیم که نیاز به نوعی از عرضه خوشنویسی وجود دارد که خوشنویسان از عهده اش بر نمی آیند و نباید انتظار داشت که هزاران خوش نویس به عنوان میرزا بنویس بتوانند نیازهای بازار را بر آورده کنند مثلا روزنامه بنویسند و یا تبلیغاتی که وجود دارد را با دست بنویسند ، این عملا امکان ندارد یا اگر که امکان داشته باشد مثل این می ماند که در یک تولید انبوه از کارگران استفاده کنیم در حالی که زمانه اقتضا میکند که از رباطها استفاده کنیم ،
آن چیزی که نیازمند جامعه امروز هست و کامپوتر و رایانه به ما اجبار کرده از عهده من و شما به عنوان خوشنویس ساخته نیست ، مثلا ما اگر هزار نفر هم باشیم نمی توانیم کار فتوشاپ را انجام بدهیم وقتی که فتوشاپ وجود دارد خوشنویس باید به آن خوراک بدهد و این خوراکش نرم افزار است تا جوابگوی رایانه بتوانیم باشیم و این نیاز را من درک کرده و فکر کردم که اگر ما این کار را نکنیم کسانی با توانائی کمتر انجام می دهند کما اینکه برخی از نرم افزارهائی که قبل از ما تولید شده بود کیفیت بالائی نداشت و در ضمن خوشنویسی هائی که در بازار وجود داشت و اگر بتوانیم عکسهای قبل از این جریان در شهرها را بگردیم و مراجعه کنیم و نگاه کنیم می بینیم که تصویری از خوشنویسی خوب دیگر دیده نمیشد و این نرم افزار باعث شد که یک حد اقل استانداردی برای کار روز مره به وجود بیاید و ما امید وار بودیم که اساتید دیگر نیز وارد این عرصه بشوند و کارهای بهتری عرضه کنند که استاندارد خوشنویسی در بازار و بین گرافیست ها بالا برود و رفت .
یعنی الان شما دیگر خط بدی را در شهرها ملاحظه نمی کنید و از نرم افزارهای خوب استفاده می کنند و نگاه گرافیستها و مردم دیگر به خط استاندارد عادت کرده بنابر این باید این اتفاق صورت می گرفت و از طرفی دیگر خوشنویسها ، نگاهشان و افق نگاهشان بالاتر رفته و استاندارد را وقتی در نظر بگیرند سعی می کنند که کارشان را بالاتر عرضه کنند و این هم در حقیقت کمک می کند به خوشنویسی و مثل این است که قالی ماشینی هر چقدر که استانداردش بالا برود بافنده های فرشهای دستی هم سعی می کنند که کارهایشان را بهتر کنند ، اگر کسی رقیب نداشته باشد ممکن است در جا بزند بنا بر این به اعتقاد من به خوشنویسی کمک می کند
* از ابتدای شروع به تولید نرم افزار تا عرضه آن به بازار چه مدت زمانی طول کشید ؟
- همانطور که عرض کردم حدود یک و نیم سال روی خوشنویسی و طراحی اش کار می کردیم یعنی من می نوشتم و برنامه نویسها کار می کردند و جاهائی که اشکال داشت من دوباره اصلاح می کردم و این قضیه یک و نیم سال طول کشید .
* بعد از انتشار این برنامه آیا تصمیمی برای کرسی بندیهای آن نداشتید ؟
-بله همانطور که برای برنامه دوم و کتابت آن برنامه داشتیم و نشد ، برنامه ما در واقع 50 درصد از نیاز خوشنویسی را بر آورده می کرد و قرار بود که بلافاصله بعد از انتشارش تکمیل بشود و نزدیک شود به صد در صد ولی به خاطر اینکه بین برنامه نویسان اختلاف افتاد و کار ما از هم گسیخته شد و تکمیل همین چلیپا هم صورت نگرفت و اخیرا روی فونت آن کارهائی کردیم که آن فونت ( ایران نستعلیق ) همین چلیپا است
منتها بدون اطلاع من یک دور گیری روی آن صورت گرفته و به صورت فونت در آمده که ما در یک سال اخیر روی آن کار کردیم و کمی بهتر شده تا به عنوان فونت دوم نستعلیق بیرون بیاید که نمی دانم این اتفاق قبل از سال جدید اتفاق افتاده و یا بعد از آن اتفاق خواهد افتاد
اما در مورد خود نرم افزار چون یک پروژه جدید باید برایش تعریف شود و آن پروژه قبلی تقریبا دیگر تعطیل شده بایست منتظر یک اتفاق تازه باشیم و یک پروژه تازه و یک خط تازه
* نظر شما درباره اسطوره خوشنویسی ایران استاد غلامحسین امیر خانی چیست ؟
و اگر خاطره ای از این استاد بزرگوار در ذهنتان است برای ما بفرمائید ؟
- حقیقتا استاد امیر خانی به تعبیر استاد آقداشلو بزرگ خوشنویسی معاصر هستند به خاطر اینکه شان کارشان فوق العاده بالاست و اتفاقی را در خوشنویسی معاصر صورت داده اند که شاید در طول تاریخ هم بشود کاری که ایشان ارائه داده اند اتفاق قلمداد کرد .در مورد ایشان بایست خیلی سخن گفت و خیلی مطالعه کرد و با مطالعه مطالبی را درج کرد در کتابها و نشریات ، که واقعا در این مختصر نمی گنجد و احتیاج به تحلیل دارد و در حقیقت با برنامه آثار ایشان و زندگی هنری ایشان را معرفی کرد .
اما خیلی مختصر :
ایشان در همه اقلام استادی خودشان را نشان داده اند از کتابت تا قلم جلی و تقریبا در همه اقلام مرسوم زمان خودشان جلوه های خوشنویسی از کتابت ، سط نویسی ، چلیپا نویسی ، و قطعه نویسی که در حقیقت می توان گفت که شاید شاخص ترین کاری که ایشان کرده اند در ارائه آثار ، قطعه نویسیهای خاص ایشان باشد که تا قبل از ایشان وجود نداشته ، ترکیب چند عنصر در یک تابلوی خوشنویسی شاید مهمترین ابتکاری بود که ایشان انجام دادند و تا همیشه هم می تواند الگو قرار بگیرد یعنی یک الگوی کلاسیک و استاندارد است و این اتفاق مهمی است که یک هنرمند بتواند از عهده این اتفاق بر بیاید ضمن اینکه شان کار ایشان که آن مقام بالای هنری در خوشنویسی بعد از آن اصول است ،
خط ایشان دارای شان است ، ایشان ذات خوشنویسی را به خوبی درک کرده اند و این را هر خوشنویسی درک نمی کند یعنی جوهره خوشنویسی را ایشان درک کرده اند به خاطر همین است که ما گاهی مثلا قواعد خوشنویسی را مطرح می کنیم بعد اثری از استاد می آید که بر خلاف آن است و این آن چیزی است که یک هنرمند بزرگ از عهده اش بر می آید یعنی فارغ از قانون است و خطش می شود قانون و استثنائات را می تواند به وجود بیاورد که هر کسی اجازه ندارد وارد آن عرصه بشود و ایشان از خط قرمز می توانند عبور کنند در خوشنویسی .
اینجاست که چنین توانائی مقام را ایجاد می کند .خیلی مختصر این نیست که من از ایشان می گویم و حتما بایست به صورت مفصل آثار ایشان تحلیل شود اما در مورد خاطره :
من از سال 58 محضر ایشان را درک کرده ام و سی سال طبیعتا خاطرات بسیار زیادی را ایجاد می کند شیرین ترین خاطره ای که من در رابطه با خودم از ایشان دارم این است که :
بعد از اینکه کتاب اقبال را قرار شد من بنویسم و در یک زمان فوق العاده کم مجبود بودم بنویسم سیصد صفحه از این کتاب را من انجام داده بودم که بردم نزد استاد و ایشان نگاه کردند ، ایشان خیلی احساسی نیستند و معمولا احساسشان را بیان نمی کنند برای اولین بار بود که من یک چنین حرکتی از استاد دیدم که قبلا ندیده بودم ، خط را که دیدند بلند شدند و من را بوسیدند و خیلی تشویق کردند که توانستم از عهده چیزی که ایشان می خواهند در کتاب اقبال بر بیایم . و این یکی از بهترین خاطراتی بود که من از ایشان دارم .
* آیا جنس مرکب در خوشنویسی هم تاثیری دارد ؟
- البته همه ابزارهائی که با آنها کار خوشنویسی را انجام می دهیم دخالت دارد در کیفیت کار ما هر چند که هنرمند حرف اول و آخر را می زند ولی ابزار و وسایلی را که استفاده می کنیم هم نقش دارند مسلما مرکب که یکی از مهمترین ابزارهای خوشنویسی است و می تواند مثل کاغذ نقش داشته باشد حتما باید جنس مناسب داشته باشد و رنگ ، جنس ، غلظت و رقت مناسب و روانی مناسب داشته باشد در اینجا نمی توان وارد جزئیات شد ولی برای خوشنویس اهمیت دارد و بایست در انتخاب و نگهداری و آماده سازی مرکب حتما تجربه و دقت کافی را داشته باشد .
* آیا شما در جنس مرکب تغییراتی ایجاد می کنید چون بعضا در برخی از آثارتان
جلوه هائی در مرکب دیده می شود ؟
- بهتر است که خیلی از مرکبها دستکاری نشود ( مرکب های سنتی ) حتی مرکب های شیمیائی هم خیلی جای تغییر ندارند مگر اینکه کسی مرکب سازی بداند ولی گاهی ممکن است مرکب خیلی مات باشد و ما بخواهیم کمی براقش کنیم و یا احساس کنیم صمغ آن کم است و بخواهیم به آن اضافه کنیم و یا بعضی از مرکبهای رنگر را بخواهیم کمی رنگش را کم و زیاد کنیم این دستکاریهای مختصر می تواند اتفاق بیافتد و این بستگی به تجربه خوشنویس دارد
* برای براق کردن مرکب چه کاری باید انجام داد ؟
- از صمغ و گاهی می توان از نبات برای براق کردن مرکب استفاده کرد
* شما خطی جدید از نستعلیق و شکسته ابداع کرده اید لطفا مقداری
در رابطه با این خط جدید و زیبا توضیح بفرمائید ؟
و آیا اسمی هم برای این خط در نظر گرفته اید ؟
- بله امیدوارم فرصتی شخصی پیدا شود که بتوانم آن را بهتر و بیشتر عرضه کنم ، حقیقتا این خط نیاز شخصی من بود و به یک شکلی می توان گفت یک نجوائی است با خوشنویسی و نتیجه آن نگاهی بود که در باره هنر مدرن صحبت کردیم من چیزهایی را از نستعلیق می خواستم که به من شخصا نمی داد و نمی خواستم شکسته نویسی کنم و آن چیزها را از شکسته هم نمی توانستم دریافت کنم خیلی مختصر :
آزادی عمل در فرم و عدم پیچیدگی که در شکسته وجود دارد و خوانا بودن در حقیقت را به علاوه چیزهای جزئی دیگری که از خط می خواستم به تدریج این خط به من می داد البته به خاطر اینکه سالها روی این خط کار کرده بودم ، گاهی هم این خط را عرضه کرده ام در بعضی از کتابها منتشر شده مثل چشم اندازهای ایران و کتاب ایران گل فریدنی ، که در دو کتابهای عکس گل فریدنی است و جاهائی دیگر هم به صورتهایی این خط را عرضه کرده ام ولی به صورت اینکه رسمی باشد و یا نامش را عنوان کنم و یا تغییر بدهم هنوز زمانش نرسیده به طور مختصر هم همینطور که عرض کردم می توانم بیان کنم و نخواستم با این خط سرو صدائی ایجاد کنم و بیشتر یک حالت خصوصی برای من داشته و خط شخصی و دلی من است ولی باعث نمی شود که به آن اعتقاد نداشته باشم و با تمام اعتقادم می نویسم و هر وقت که خواستم خیلی خصوصی خط بنویسم با این خط نوشتم .
* فرمودید نامی برای آن در نظر نگرفته اید آیا اقدامی نکرده اید ؟ و یا نمی خواهید اقدام کنید ؟
-اقدام می کنم انشا الله با یک نمایشگاه
* به نظر شما نستعلیق مشکل تر است یا شکسته ؟
- با دوستان شکسته نویسمان نمی توانیم این حرف را بزنیم چون در حقیقت هر خطی مشکلات خاص خودش را دارد و در مقامات خیلی بالا هر خطی مشکل است ولی به طور کلی و نه مطلق خط نستعلیق از همه خطوط دیگر مشکل تر است شاید این را کسانی که چند خط را نوشته باشند بهتر بتوانند قضاوت کنند چون من هم خط دومم شکسته بوده و واقعا هم به این خط علاقه دارم و گاهی هم همینطوری و نه به صورت حرفه ای شکسته می نویسم ، این دریافت را دارم که نه تنها از شکسته بلکه از همه خطوط دیگر نستعلیق به خاطر اینکه آزادی عملش کمتر است و محدودیتهایش در اجرا بیشتر ، حتی در ترکیب به خصوص نسبت به خط شکسته دشواریش بیشتر است
* چرا بعد از 400 سال باز خیلی ها شیفته خط میر عماد و یا در خط شکسته
امثال سید گلستانه هستند در حالی که بسیاری از اساتید معاصر زیبا تر می نویسند دلیل آن چیست ؟
- میر عماد و استادانی در این حد که کم هم هستند به قله هائی دست یافتند که خاص خودشان است یعنی بالاترین قله ها را فتح کردند و این را هم باید در نظر گرفت با توجه به اینکه میر عماد و قبل از آن میر علی و جلوتر که بیائیم میرزا غلامرضا و کلهر در کتابت در دوره های اوج خوشنویسی بودند البته در حقیقت می شود گفت اوج خوشنویسی دوره اواخر تیموری و اوایل صفوی بوده است چیزی در حدود 200 الی 300 سال و دوره قاجار قابل مقایسه با صفوی نیست از حیث شمول خوشنویسی به طور کلی در دوره قاجار کمی خط احیا شد یا یک توجهی شد و باز هم به اعتقاد من از نظر کیفی با دوره صفوی و کمی پیش از آن قابل مقایسه نیست و دوره صفوی بالاتر است اما اگر به عنوان قله ها این سه یا چهار استاد را در نظر بگیریم کاری که آنها کرده اند و چیزی که آنها به دست آورده اند قابل رقابت نیست ، شاید بالاتر از آن دیگر نتوان تصور کرد اما به اعتقاد من این نباید باعث شود که ما کار آنها را تکرار کنیم ، تکرار کار آنها ما را حتی به درجه استادی می رساند ولی به درجه هنرمندی نمی رساند هنرمندی را دیگر نمی توانیم کسب کنیم چون هنرمند خلاق است و چیزی اضافه می کند و در عالم خوشنویسی کسی می تواند در آن مقام قرار بگیرد که هم استاد باشد و هم هنرمند و کسی مثل میزا عباس نوری به بالاترین مقام استادی رسیده کار میر عماد را کپی کرد درست مثل خودش ولی هنرمند نیست چون از خودش چیزی ندارد تقریبا همه شاگردان میر عماد هم همین مسیر را طی کرده اند و چیزی را به میر عماد نتوانستند اضافه کنند ، بزرگترین استادان تاریخ هستند اما خطشان حتی به میر عماد نرسیده و خلاقیتشان هم در آناتومی نستعلیق به آنها نرسیده و فقط تکرار کرده اند و یا اگر خط آنها فرق می کند فراتر از آن نیستند اتفاقی که در دوره معاصر افتاده را از دو منظر می توان بررسی کرد یا کسانی در حد تقلید هستند که حتی در حد میر عماد هم نمی شود کارهایشان را بررسی کرد و یا حرف دیگری می زنند که اجرایشان قابل مقایسه با میر عماد نیست یعنی اجرایشان اجرای دوره معاصر است
بدلیل اینکه ما در دوره اوج خوشنویسی نیستیم و تازه داریم دوره احیای مجدد خوشنویسی را شروع می کنیم و از طرفی اصلا در دوره صفوی نیستیم و مانند آن دوره خاص که یک خوشنویس امکان اینکه همه وجودش را با همه توانائیهایش و همه توانائیهای دوره اش در خطش متجلی کند نداریم و نمی شود از ما انتظار داشت همان اجرای میر عماد را داشته باشیم و اصلا قابل مقایسه نیست .
از طرفی دیگر ما در 400 سال بعد از میر عماد زندگی می کنیم و خطوط همه خوشنویسان را تقریبا در اختیار داریم و همه هنر دنیار ا به نسبت آنها در اختیار داریم این به ما کمک می کند تا بتوانیم فضاهای تازه را کشف کنیم و تا حدودی کشف کرده ایم و قاعدتا خواهیم کرد
اینها به ما کمک می کند که ما حرفی برای گفتن داشته باشیم اما اینکه تصور کنیم خط ما بهتر از گذشتگان است به اعتقاد من این تصور را باید کنار بگذاریم خط ما بهتر از آنها نیست ما هم داریم حرفی می زنیم این قیاس یک قیاس مع الفارق است و از طرفی هم به اعتقاد من تکرار کار گذشتگان تا حدی که آنها را درک کنیم درست است و لازم هم هست اما اگر فکر کنیم خط یعنی خط میر عماد و باید آن را تکرار کرد من اعتقادی ندارم ، مثل اینکه بخواهیم عین حافظ غزل بگوئیم هنر نکردیم ،
بهترینش را گفته ما در حدی که بتوانیم تجربه کنیم و خودمان را آبدیده کنیم بایست شعری بگوئیم مثل حافظ اگر نتوانیم بگوئیم جائی پیدا نمی کنیم بنابر این با این نگاه بایست به خوشنویسی نگته کنیم و درآن صورت ممکن است درون ما استعدادی پیدا شود که در تاریخ ماندنی شود و حرفی برای گفتن داشته باشد و حرفش هم استاندارد باشد .
لطفا به بخش سوم این مصاحبه توجه فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید