در پی درج گزارش روزنامه ایران پیرامون مشکلات انجمن خوشنویسان ایران با عنوان روزهاي خوب نزديک است
در تاریخ 3 مهرماه 1390
..............................................................................................................................................
..............................................................................................................................................
و عکس العمل دفتر مرکزی غیر قانونی خارک به مسئولیت مدیر اجرائی معزول جناب آقای ملکی پور و مسئول انجمن خوشنویسان شعبه تهران بزرگ و درخواست ایشان برای درج مطالب آنها با این عنوان ( روزهای خوب برای انجمن خوشنویسان ایران خیابان خارک ) در این روزنامه رسمی کشور ،
روزنامه ایران با چاپ نامه ایشان و پاسخ در خور شانی با عنوان ادب آداب دارد در تاریخ 14 مهرماه 1390 ( قسمت فرهنگی این روزنامه) چاپ و منتشر کردند :
..............................................................................................................................................
..............................................................................................................................................
يك جوابيه و پاسخ
ادب آداب دارد
|
....................................................................................
نامه مدیر اجرائی معزول به روزنامه ایران
جناب آقاي علي اكبر جوانفكر
سرپرست محترم روزنامه
با سلام
به اطلاع ميرساند: درج مطالب موهن و شبههناك نسبت به انجمن خوشنويسان ايران در روزنامه تحت اشراف جنابعالي عواطف استادان و مسئولان و جامعه قدسي خوشنويسي را بشدت جريحهدار ساخته و عواقب زيانبار آن را غيرقابل تحمل كرده است. اينجانب خوشتر ميديد كه نامه خود را با انگيزه سپاس از آن رسانه وزين در حمايت از بزرگترين و پرسابقهترين تشكيلات مستقل فرهنگي هنري تقديم مينمود اما اين نامه با گله درآميخت و با شكايت همراه شد.
آيا چه شده است كه روزنامه وزيني مثل بدين شتاب و با اين سراسيمگي مطالب سرتا پا كذب و بيپايه و اساس فردي موسوم به نوربخش را كه ناشناخته است مورد استفاده و بهرهبرداري قرار داده است. درج اين نامه اين گمان را تقويت كرد كه روزنامه آنچه درضديت با انجمن خوشنويسان ايران و در حمايت و پشتيباني از مشتي افراد مستعفي و كنار رفته در نهان داشت آشكار كرد و در دام تحركات ضدفرهنگ و هنر گرفتار آمد.
لازم است اعلام نمايد انجمن خوشنويسان ايران هماينك پرصلابتترين دوره فعاليتهاي خود را با حضور ارشدترين استادان و قاطبه مدرسان و مسئولان دلسوز خود پشت سر ميگذراند و جز تعداد معدودي شعب كه فريب خوردند و هم اكنون شرايط بازگشت را تجربه ميكنند قاطبه شعب سرافراز در داخل و خارج كشور همكاريهاي مطلوب خود را حفظ و افزايش دادهاند و شكوه امتحانات اخير نيز آن را تأييد ميكند. جداي از اين، آگهي ثبت شركتها و روزنامه رسمي كشور و احكام صادره قضايي متعدد و آراي ديوان عدالت اداري و نيز نامهها و اقدامات مجلس شوراي اسلامي در كنترل فضاي ارشاد موجبات نگراني شديد دشمنان قسم خورده اين نهاد اصيل را فراهم آورده و آنان را به آستانه تحمل شرايط بسيار سخت كشانده است.
سرپرست محترم،
در كذب محض بودن مقاله مندرج در روزنامه به ذكر يك مورد بسنده كرده شما را دعوت ميكند كه درباره آن بينديشيد (فذكران نفعت الذكري) و آن اينكه مجمع قانوني رشت را اينجانب براساس ماده 18 اساسنامه انجمن خوشنويسان ايران با دعوت از تمامي استادان ارشد و نمايندگان منتخب قانوني در تاريخ ششم و هفتم و هشتم آذرماه 1389 برگزار كردم، درحالي كه ميتينگ غيرقانوني و رسواي موزه هنرهاي معاصر و هتل لاله در تاريخ ششم بهمنماه 1389 يعني دو ماه بعد از مجمع رشت برگزار شده است، آيا نويسنده مقاله كه اين واقعيت تاريخي را وارونه ميكند نميداند كه ابتدا مجمع رشت با اكثريت قاطع نمايندگان قانوني برگزار شده است و سپس عقبافتادگان و ورشكستگان خودشان را به زحمت انداخته و در موزه هنرهاي معاصر و هتل لاله اقدام به حيف و ميل بيتالمال و راه انداختن مضحكه نمودهاند، اين فرد اگر اطلاع از اين موضوع نداشته است، چگونه ميتواند ادعاي فهم درباره ديگر بررسيها و تحليلهاي خود نمايد و اگر ميدانسته است كه مجمع رشت مقدم بر موزه هنرهاي معاصر و هتل لاله بوده و آگاهانه دست به اين تحريف زده است، پس تكليف انجمن خوشنويسان ايران در برابر ايشان اگر وجود خارجي داشته باشد و روزنامه و شرايط آن چيست؟
و يا اين ادعاي نويسنده مقاله كه در هتل لاله «قريب به اتفاق اساتيد و تأثيرگذاران عرصه خوشنويسي كشور حضور داشتند» صرفنظر از اينكه ايشان در بوق دميده است بايد به او گفت كه براساس ماده 13 اساسنامه انجمن خوشنويسان ايران، در برگزاري مجمع، فقط نمايندگان قانوني منتخب مجمع بدوي شعب كه نام آنها توسط هيأت رئيسه منتخب مورد تأييد قرار گرفته است بايستي حضور پيدا كنند و لاغير و قوت قانوني مجمع رشت معطوف به حضور قاطبه نمايندگان منتخب مجامع بدوي شعب و رعايت دقيق موازين اداري است و از اينرو مورد توجه محافل رسمي قضايي و ثبتي واقع گرديده است.
همه ميدانيم كه روزنامه مسبوق به سابقه پيشبرد خط مشي دولتي است وآنچه اين رسانه ميكند مردم آن را به حساب شاخهاي از روش نظام مقدس جمهوري اسلامي ميگذارند، اين را هم اضافه ميكند كه روزنامه تحت اشراف جنابعالي قبلاً نيز خواسته يا ناخواسته با انتشار آگهي تبليغاتي برگزاري مجمع در موزه هنرهاي معاصر و هتل لاله نسبت به مبتكران غارت بودجههاي هنگفت (به قرار مسموع 500 ميليون تومان) اداي دين نموده و اجازه داده است كه از روزنامه براي مقاصد ضدفرهنگي سوء استفاده شود.
در پايان اضافه ميكند انجمن خوشنويسان ايران حق هرگونه اقدام براي به بنبست كشاندن كامل حركتهاي رذيلانه را براي خود محفوظ ميداند.
با اين وصف از جنابعالي درخواست دارد دستور فرمايند طبق ضوابط مطبوعاتي با درج اين نامه با عنوان (روزهاي خوب براي انجمن خوشنويسان ايران واقع در خيابان خارك) در روزنامه نسبت به خنثي كردن مطالب موهن و بيپايه و اساس شماره 4873 صفحه فرهنگي شماره 21 مورخ 3/6/1390 تحت عنوان (روزهاي خوب نزديك است) اقدام لازم و عاجل صورت گيرد.
عبدالله ملكي پور
رئيس انجمن خوشنويسان ايران
....................................................................................
نامه جناب آقای مجید حسین زاده رئیس انجمن خوشنویسان ایران (شعبه تهران بزرگ )
بسم الله الرحمن الرحيم
در پي درجِ مقالهاي عليه انجمن خوشنويسان ايران با عنوان روزهاي خوب نزديك است! به نام مجعول «سيداصغر نوربخش» در تاريخ پنجشنبه 3/6/90 در روزنامه ايران شمارهي4873 صفحه 21 فرهنگي و ذكر مطالبي كذب و كاملاً يكطرفه، ازآنجا كه نام شعبه تهران با عبارت (لجاجت شعبه تهران در تحويل شعبه به انجمن كذا) ذكر گرديده است لذا بر خود بعنوان مسئول شعبه تهران بزرگ لازم ميدانم مطالبي را جهت تنوير افكار عمومي عرض نموده و قضاوت را به عهده خوانندگان محترم واگذار نمايم. ناگفته نماند چاپ اين مقاله از نظر انجمن شعبه تهران بوسيله روزنامهي رسمي ايران مايه بهت و تأثر جامعهي خوشنويسي است، نگاه يكجانبه و شخصي فردي كه در انجمن شناخته شده نيست و گزارش غلط و بدون سند و پافشاري نامبرده در بكارگيري عبارت (غيرقانوني) در مورد انجمن خوشنويسان ايران كاملاً قانوني وبه ثبت رسيده، در رسانهاي پرتيراژ نشان از آن ميدهد كه خوشنويسي ملعبه سياست بازي شده است- چرا كه- هيچ دولتي نميتواند بالاتر از قانون باشد- و قانون گريزان محكوم به پذيرش آنند حتي اگر وزارتخانهاي نادانسته انصاف و عدالت را كنار گذاشته و دست به اقدامات غيرقانوني زده و ازفرد و يا گروه غيرقانوني حمايت كند. پيداست كه عدالت خواسته بشريت در گستره زمان بوده است- و در مكاتب مختلف برداشتهاي متفاوتي از آن شده و ميشود- در انديشه سياسي غرب نظريههايي مانند فايده گرايي (در آراي انديشمنداني چون هيوم) نظريه كانت و نظريه جان رالز در باب عدالت مطرح شده است. يكي از پايههاي اين نظريه- اصالت انسان و امانيسم است به معناي آن كه انسان و خواستههاي مادي او در مركز واقع شده و همه چيز با او معنا دار ميشود- اين انديشه خود بنياد، با تكيه بر عقل مادي مجال چنداني براي خالق هستي و معنويت نميگذارد، پنداره ماديت ذهن، ضمير و دغدغه انسان ميشود و رهائي از قوانين خداوند، يكي از اهداف اين گروه به شمار ميآيد با اين تحليل طبعاً عدالت نيز مفهومي صرفاً مادي و قراردادي است-همان كه متأسفانه سالها در انجمن خوشنويسان حاكم بوده است، در حالي كه در انديشه سياسي اسلام عدالت در پرتو ارزشها و آموزههاي الهي يعني توحيد و عزت و كرامت انسان تعريف ميشود- زيرا كه در انديشه ديني آفريننده جهان عادل است. عدالت در سراسر هستي جريان و سريان دارد- (بالعدل قامت السماوات و الارض) لذا عدالت مفهومي اعتباري و قراردادي نيست بلكه پيش از آن كه در شريعت و احكام الهي جلوه يابد در تكوين نيز هست در راستاي عدل حاكم بر هستي انسان نيز در جامعه بايد به سمت گسترش و اجراي عدالت در جامعه حركت كند. همان كه حذف آن در طول سالها- انجمن را به لبه پرتگاهي ژرف سوق داده ميرفت كه به نابودي خط و خوشنويسي بيانجامد. براي نمونه در عرصه فرهنگي بايد به مواردي چون عدم مطالعه روشمند عدالت از سوي فرصت طلبان، نهادينه نشدن ارزش عدالت در ميان دولتمردان و نبود آگاهي و كوتهبيني و شخصيانديشي اشاره كرد، كه تفصيل اين موارد را به مجالي ديگر وا مينهيم- حال چگونه است فردي به تحليلي بسيار ساده انگارانه از انجمن خوشنويسان و مواردي دور از واقعيت و عدالت در رسانهاي پرمخاطب ميپردازد بيآن كه از رخدادهاي سي و چند ساله آن اطلاعي داشته باشد! اگر باور كنيم كه مقاله توسط (نوربخش) ارائه شده است! اختلاف از كجا آغاز شد ... رئيس وقت شوراي عالي انجمن خوشنويسان ايران استاداميرخاني در سال 1378 براي اولين بار به چهار نفر از شاگردان خود استادي اعطا نمودند، اين كار از همان ابتدا به شدت مورد اعتراض خوشنويسانِ قَدَر و پيشكسوت كه فقط مدركِ ممتاز داشته و سالها مشغول تدريس بودند واقع شد- آقاي رئيس در طول سالها مورد سؤال اكثر خوشنويسان مطرح واقع اما كوچكترين وقعي به خواستهي آنان نميگذاشت. زيرا كه اصولاً در زمان رياست طولاني خود هيچگاه عدالت را سرلوحه كار خود قرار نداد و خداوند را ناظر بر كار و اعمال خود ندانست. سالها گذشت، مجامع انجمن يكي پس از ديگري برگزار گرديد و همواره بزرگترين مشكل و معضل عنوان شده در مجامع، روشن شدن تكليف و وضعيت اعطاي استادي بود اما جناب آقاي اميرخاني همچنان در راه اعطاي خواسته بحق خوشنويسان مقاومت نموده و استاداني را مسبب معرفي مينمودند كه سالها انجمن را ترك نموده و خانهنشين بودند! برگزاري مجمعِ ايلام در تاريخ 14 ديماه 85 بارقه اميدي در دل داوطلبان استادي روشن نمود، زيرا در آن استاد اميرخاني پس از اعتراضها و تنشهاي بي امانِ نمايندگان قول دادند كه مسئله استادي را ظرف 2 ماه حل نمايند- اما پس از مجمع و بعد از گذشت دو ماه با دادن استعفا آنهم در ورق شوميز و بصورت چهاررنگِ دو رو، خوشنويسان را مجدداً مأيوس نموده و مسئله را همچنان لاينحل رها نمودند- در چنين شرايطي شاگردان استاداني مانند استاد خروش خدمت استاد خود رسيده و در نهايت استاد با حق نگري و جوانمردي تمام به صورت دستنويس در منزل با ارائه كار از طرف شاگردان، عدهاي را كه استحقاق دريافت آنرا داشتند با عبارتي بسيار ساده به استادي مفتخر نمودند- در اين راستا استاد اميرخاني كه به اصطلاح مستعفي بوده و تمام مناصب در انجمن را به جوانان واگذار نموده بودند! دفعتاً از خواب بيدار شده شروع به اعطاي استادي به شاگردان و طرفداران خود نمودند حتي افرادي كه فاقد مدرك ممتاز بودند! در اين ميان در نشستي كه در منزل استاد خروش بين مدير اجرايي انجمن و آقاي نيرومند بعنوان نماينده وزير و حقير برگزار شد- جناب ملكيپور پس از دفاع از حقوق استادان بالاخص استاد اميرخاني، درخواست نمودند كه اعطاي استادي از جانب استادان خروش و اخوين و اميرخاني پس ازتأييد شوراي ارزشيابي و دفتر مركزي به امضاي وزير وقت جناب صفار هرندي نيز برسد. پس تمامي گواهينامهها به وزارتخانه تحويل گرديد- و جناب صفار هرندي وزير محترم وقت، تمامي را امضاء و دستور اعطاي آنرا نيز صادر فرمودند- اما پس ازاستعفاي ناگهاني آقاي صفارهرندي گواهينامهها در دفتر كار ايشان ماند و وزارتخانه تحت نفوذ آقاي نيرومند با هماهنگي و باتباني آقاي اميرخاني از ارسال و اعطاي آن خودداري كرد. و پيگيري مدير محترم اجرايي وآقاي دكتر ايماني معاونت محترم وقت وزير نيز با توجه به عدم حضور جناب آقاي صفار هرندي در وازتخانه و فقدان مسئول پاسخگو بينتيه ماند- ناگفته نماند كه آقاي اميرخاني مصرانه از مدير اجرائي خواستند كه فقط گواهينامههاي اعطائي ايشان را مهر و امضاء كنند، آقاي نيرومند نيز بدون داشتن صلاحيت، كاملاً جناحي و سياسي به طرفداري از آقاي اميرخانيِ مستعفي پرداخته و شرط اعطاي گواهينامهها را بازبيني آقاي اميرخاني دانسته! كه اين دو موضوع مورد موافقت مدير اجرائي قرار نگرفت. 1- كجاي اين موضوع به آقاي اميرخاني مربوط ميشد-؟ 2- آيا حق ايشان آنهم به عنوان فردي مستعفي ايجاب ميكرد كه نظرات استادان ارشد و معمري چون استاد خروش و استاد اخوين را در مورد شاگردانشان، مورد بازبيني و احياناً تشكيك قرار دهد-؟ 3- نقش آقاي نيرومند بعد از رفتن جناب آقاي صفار هرندي در ضبط گواهينامههاي توشيح شده وزير از چه و كجا ناشي ميشد؟ ادامهي اختلاف ... با حضور
وزير جديد كه متأسفانه آگاهي چنداني به انجمن و مسائل آن نداشت
و كسب اطلاعات مربوطه از امثال آقاي نيرومند و نفوذ بلاشبه آقاي اميرخاني معلوم است كه قضيه بايد به كجا بيانجامد! بر خلاف نظر نويسنده مقاله، كه قصد مالهكشي روي كل قضيه را داشتند و ابداً به قانون و احكام صادره قوهي قضائيه توجهي نكردند، اولين مجمع برگزار شده انجمن خوشنويسان، مجمع رشت بود كه با حضور اكثريت قاطع نمايندگان قانوني برگزار گرديد و به ثبت نيز رسيد- پس طبعاً شوراي عالي قانوني انجمن خوشنويسان ايران منتخب در مجمع رشت نيز به شماره 34692 سازمان ثبت اسناد، به ثبت رسيد. وقتي اصرار آقايان نيرومند و شاه آبادي مشاوران موضع دار وزير نيز براي عدم برگزاري مجمع رشت بينتيجه ماند- و اين مجمع با مسئوليت مدير محترم اجرايي بر اساس ماده 18 اساسنامه انجمن خوشنويسان ايران با حضور استادان پيشكسوت و نمايندگان قانوني در بهترين شرايط برگزار گرديد، چندي بعد در
واكنشي بسيار خام و ساده لوحانه وزارتخانه
با دهن كجي به مجمع قانوني رشت اعلام نمود كه مجمع خوشنويسان را در موزه هنرهاي معاصر برگزار ميكند! شب قبل از برگزاري مجمع غيرقانوني در موزه هنرهاي معاصر، مدير اجرايي و استادان ارشد در ملاقاتي حضوري با وزير ارشاد ايشان را نسبت به برگزاري مجمع قانوني رشت آگاه نموده و خطرات و پيامدهاي زيانبار برگزاري مجمع در موزه هنرهاي معاصر و اهداف و غرائض گروه مستعفي را براي ايشان بازگو نمودند و وزير با بيان اينكه اصلاً از موضوع اطلاع نداشته و قضايا را نميدانسته تجديدنظر در برگزاري مجمع را متذكر شدند- اما مجمع غيرقانوني خوشنويسان با پشتيباني و مسئوليت وزارتخانه در موزه هنرهاي معاصر، با صرف هزينههاي گزاف (بقرار مسموع 500 ميليون تومان) برگزار گرديد- كه بخشي از آن نيز صرف پذيرايي ويژه از شركت كنندگان در هتل لاله گرديد...
1- آيا اين موضوع به وزير مربوط ميشد؟
2- مگر وزير توسط استادان پيشكسوت در شب قبل، در جريان برگزاري اين مجمع در رشت و اهداف گروه مستعفي واقع نشده بود؟ چرا در اين مورد حساس به قانون توجهي نشد؟ چرا وزير محترم به ماده 18 اساسنامه كه در آن برگزاري مجمع را از وظايف مدير اجرايي اعلام و تأكيد ميكند توجهي نشان نداد.
3- دخالت و خطاي وزير و فرايند اين خطاي آشكار متأسفانه آتش اختلاف بين خوشنويسان راكه بلحاظ ثبت رسمي مجمع رشت و آراي احكام قضايي به كنترل درآمده بود شعله ور نمود.
4- در طول نزديك به سه سال تحركات زياد حمايت شدهاي براي تصاحب انجمن خوشنويسان ايران صورت گرفت كه تماماً ناكام ماند-
5- ناكامي گروه شكست خورده به جايي رسيد كه با تمامي توان سعي در انحلال و پلمپ انجمن نمودند كه اين نيز خيالي بيش نبود.
6- اختلاف مابين خوشنويسان كه ريشهاي 30 ساله داشت و عامل آن بيتوجهي فردي خودكامه به خواسته قاطبه خوشنويسان بود نميتوانست به اين صورت سادهانگارانه حل و فصل شود.
7- گروه مستعفي كه 3 بار استعفا نمودند! به كمك عوامل خود در وزارتخانه تمامي لجاجت و كينه خود را متوجه انجمن و شعب قانوني آن نمود. و در اقدامي سخيف، وزارتخانه توقيف مكانِ تمامي شعب انجمن را در شهرستانها صادر و به نفع گروه مستعفي ابلاغ نمود! اين در حالي بود كه قوه قضائيه و سازمان ثبت اسناد و املاك كشور مجمع رشت را به رسميت شناخته و درخواست ارشاد در ثبت شركتها را نيز براي ثبت مجمع غيرقانوني موزه هنرهاي با قاطعيت رد كرد. و اينجاست كه قانون زير پاي وزير و گروه مستعفي له ميشود- و كسي نيست كه بپرسد وزير محترم بر چه اساسي بعد از حكم قانوني- و رد تمامي دادخواستهاي گروه مستعفي همچنان بر سندان مخالفت ميكوبد- و كجا ميتوان نام اين تهاجم به شعبات را احترام به انجمن گذاشت؟ و آيا وزير از نام وزارتخانه سوءاستفاده نكرده است؟ آيا اين عمل نابجا بزرگترين ضربه را بر پيكره انجمن خوشنويسان و شعبات مظلوم وارد نميكند و كيست كه نداند مسبب اصلي آن شخص آقاي اميرخاني است و بس. تأكيد نويسنده بر مضحكه لغو پروانه فعاليت انجمن و صدور آن به نام آقاي سلحشور نيز فقط بازي با كلمات است- زيرا با آن افتضاحي كه به بار آمد بهتر است اصلاً و ابداً مطرح نشود- نويسنده مقاله مشكلات انجمن را زيادهخواهي و كسب ميز و مقام گروه اقليت! عنوان ميكند- اما نميگويد چرا قوه قضائيه تمامي موارد را به نفع انجمن و مديريت آن رقم زده است. و چگونه است كه وزير ارشاد كشور چشم را به رأي ثبت شركتها و رأي ديوان عدالت اداري و رد تمامي دادخواستها گروه مستعفي و زيادهخواه ميبندد و كور كورانه گروه مورد نظر را مورد حمايت قرار ميدهد- و نهايتاً نام آنرا رفع اختلافات و رساندن مركب انجمن به سر منزل مقصود ميگذارد، 240 شعبه انجمن خوشنويسان ايران در طول 60 سال تشكل يافت- اين شعب تماماً زيرمجموعه انجمن خوشنويسان ايران هستند كه خود داراي اساسنامه است و تنها در سربرگ خود عبارت با همكاري وزارت ارشاد را دارد و ديگر هيچ ... نويسنده ادعا ميكند تمامي شعب تحويل شوراي عالي گرديده است!؟؟ تحويل يعني چه كدام شوراي عالي و كدام شعبه آيا اين حرفها جز هزل تبليغاتي ميتواند چيز ديگري باشد نويسنده در پي تبليغات عوامانه خود اضافه ميكند كه اكنون نوبت به شعبه متمرد تهران رسيده است. دروغي بزرگ كه از ذهني كوچك تراوش ميكند. اصولاً آيا تغيير و تحول در يك شعبه منوط به تحويل آن به شوراي عالي است؟ چگونه است كه اينجا بحثي از اساسنامه در بين نيست آيا جز اين است كه اين مجامع شعبات، از جمله شعبه تهران هستند كه تعيين كننده وجاهت و استقلال شعبه ميباشند- و همين مجامع هستند كه اعضاي شوراي شعبه را انتخاب نموده و بعد از انتخاب اعضاء شورا، داوطلبين سرپرستي شعبه توسط مدير اجرايي انتخاب و فعاليت شعبه آغاز ميگردد- آيا اكنون مسئول شعبه بايد به انتخابات شعبه و شورا پشت كند و رأي آنان را ناديده بگيرد و شعبه قانوني را به گروهي غيرقانوني و مستعفي و زيادهخواه و قانون گريز تحويل دهد ؟ چرا؟؟ با سلام و درود به وزراي محترم و فرهيخته اسبق وزارت ارشاد- جنابان آقايان: احمد مسجدجامعي و دكتر محمدحسين صفار هرندي.
السلام عليكم و رحمة اله و بركاته
رئيس انجمن خوشنويسان ايران- شعبه تهران بزرگ
مجيد حسين زاده
..............................................................................................................................................
توضيح انجمن خوشنويسان ايران، متعلق به يك عده خاص يا گروه خاصي نيست. اين انجمن يك نهاد ملي است كه همه دلسوزان ايرانزمين بايد نسبت به سرنوشت آن نگران باشند. اعضاي شوراي عالي اين انجمن توسط مجمع عمومي و با نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار ميشود و طي دورهاي چند ساله كارش را انجام ميدهد و باز هم انتخاباتي ديگر در آن صورت ميگيرد و شوراي تازه بر آن مديريت ميكند. بنابراين نگاه آمرانه و صاحبمنصبانه داشتن به آن، راهي است بس بيراهه كه تنها دلزدگي و ناراحتي هنرمندان و هنردوستان را به بار ميآورد و چرخهاي سترگ اين نهاد ارزشمند را در ادامه راه كند ميكند. متأسفانه در جوابيه مذكور، فرافكنيهاي قانوني و تاريخي به وضوح صورت گرفته است. اين انجمن 240 شعبه در سراسر كشور دارد كه مالكيت ساختمانهاي آن از آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. در ذيل آرم انجمن خوشنويسان ايران عبارت «با همكاري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» نيز ذكر شده است كه نشان از مسئول بودن اين وزارتخانه نسبت به انجمن خوشنويسان ايران است اما در يكي از اين جوابيه به راحتي اين موضوع كمترين ارزش را در قلم نويسنده مييابد و از آن با عنوان «فقط در مهر اين انجمن عنوان با همكاري وزارت ارشاد آمده است و ديگر هيچ»! ياد ميكند. يا مثلاً در جايي كه مربوط به برگزاري مجمع عمومي انجمن خوشنويسان است، نويسنده عنوان ميكند كه «آيا اين موضوع به وزير مربوط ميشد؟»! بنابراين در اينجاست كه مشخص ميشود چه كساني فراقانوني رفتار ميكنند و چه كساني در فكر تصاحب اين نهاد ارزشمند هستند. البته گفتن اين نكته هم ضروري است برگزاري مجمع عمومي گروه اقليت در رشت، پيش از مجمع عمومي گروه قانوني در هتل لاله تهران صورت گرفته بود و نويسنده گزارش «روزهاي خوب نزديك است»، دچار يك اشتباه تاريخي شده بود كه بدين وسيله اصلاح ميشود. اما اين امر هيچ تأثيري در اصل موضوع نداشته است. اما ذكر چند نكته ضروري به نظر ميرسد. هنگامي كه از سوي كساني كه مدعي مسئوليت و مديريت بر يك نهاد هنري و البته قديميترين نهاد هنري كشور هستند، جوابيهاي يا متني براي روشن شدن موضوع ارائه ميشود، پيشاپيش انتظار ميرود تا بهترين و مؤدبانهترين واژهها براي آن نوشته انتخاب شود. همه ما، نيك ميدانيم كه نخستين جملهاي كه هر هنرجويي هنگام آموختن هنر خوشنويسي ميآموزد جمله معروف و بجاي «ادب آداب دارد» است. اين جمله را همه ما شايد بارها و بارها مشق كردهايم و پيش از آنكه به پيچ و خم قلم و كمي و زيادي مركبمان توجه داشتهباشيم ناخودآگاه متأثر از اين جمله ساده اما عميق ميشويم به گونهاي كه وقتي يك نوجوان هنگام مشق كردن خوشنويسي است، آرامترين لحظههاي دوران پر جنب و جوشاش را سپري ميكند و تغييرات روحي و رواني مثبت و شگرفي را از چهره خود بازتاب ميدهد.
|
منبع :روزنامه ایران مورخ 14مهر 1390
http://www.iran-newspaper.com/1390/7/14/Iran/4906/Page/21/Index.htm
..............................................................................................................................................
..............................................................................................................................................
..............................................................................................................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید