مصاحبه خبر نگار روزنامه ایران آقای محمود مکتبی با استاد نصرالله افجه ای با عنوان همه می خواهند بگویند من !
همه ميخواهند بگويند من!
................................................................................................................................................
................................................................................................................................................
جهت مشاهده تصویر زیر با کیفیت بالا روی آن کلیک نمائید
................................................................................................................................................
................................................................................................................................................
نصرالله افجهاي از استادان بنام خوشنويسي است كه قدر و منزلت او براي اهالي هنر بسي والا است. گفتوگوي كوتاه ما را با او درباره اخلاق در خوشنويسي ميخوانيد.
آقاي افجهاي ميخواهيم ابتداي بحث را با صحبت درباره اخلاق و به بيان ديگر مرام خوشنويسان ايراني صحبت کنيم، قبول داريد که خوشنويسان ما به لحاظ اخلاق کمي متفاوتتر از هنرمندان ساير رشتهها هستند؟
شما خودتان در چه رشته هنري تحصيل کردهايد؟
نقاشي.
خب اين کار را سخت ميکند، چون در اين بين تفاوتهايي وجود دارد.
ما هم ميخواهيم درباره همين تفاوتها صحبت کنيم.
اخلاق در هنر حرف اول را ميزند و البته هيچ فرقي نميکند که منظور کدام هنر باشد، چراکه نخستين نمودار بارز هنر اخلاق است و اين بحث اخلاقي ميبايست از سوي هنرمند منظور و رعايت شود. خود فن هنر نيز يک جايگاه خاصي دارد و بسته به اينکه فرد چقدر استعداد دارد ميتواند تأثيرگذار باشد اما اخلاق شخصي هر هنرمندي بسيار تأثيرگذار بر کار او خواهد بود. پس يک بخش استعدادهاي خصوصي است که هر فرد مدرسهاي را ميگذراند و اگر نبوغي داشته باشد آن را بروز ميدهد، به همين علت است برخي در کار خود چهره ميشوند در صورتي که بالاخره آنها هم دورهاي دانشجو بودهاند.
اين رشد و چهره شدن در هنري مانند خوشنويسي چگونه است؟
يک خوشنويس ميبايست چهل سال مرارت بکشد تا به نقطهاي از ارتقا رسيده و از آن به بعد است که کشفيات او آغاز ميشود. اين مسئله براي عوام واضح نيست و از چشم آنها دور ميماند اما آنهايي که متخصص اين کار هستند ميتوانند اين امر را دريابند. اينجا همان مرحلهاي است که يک فرد ميتواند سبک بيافريند و سياق شخصي خودش را بروز دهد. اصولاً يک مکتب همين گونه به وجود ميآيد که يک استاد خوشنويس بعد از سالها کار طبيعتاً طرفداراني پيدا ميکند و طي سالها شعاع اين طرفداران بيش از پيش شده و ميتوان گفت که شخص صاحب يک مکتب است. بهطور مثال استاد اميرخاني مرد ميانسالي است که نزديک به چهل، پنجاه سال نوشته است و همانگونه که از گذشتگان خود آموخته براي خود شيوهاي را ابداع کرده. شيوه اميرخاني يک پديده و مکتبي در دوره معاصر است. حال ممکن است که شاگردي در اين ميان از استاد هم بهتر بنويسد اما به اين نکته توجه داشته باشيد که اين ظاهر بوده و در باطن اين استاد است که به مرحله بالايي رسيده است.
................................................................................................................................................
................................................................................................................................................
شما تا چه اندازه به قالب شکني و نوآوري در خوشنويسي اعتقاد داريد؟ اصولاً اين بحث در خوشنويسي انگار زمانبر و طولانيتر است.
بله، بحث ديگر قانونشکني است و اينکه فردي ميآيد و قالب قبلي را نفي ميکند و شيوه ديگري اختراع ميشود. ما در طول دو هزار سال خطوط مختلفي را داشتهايم و در دورههاي مختلف خطوط گوناگوني به وجود آمده است. بهطور مثال در سده هشتم هجري خط نستعليق توسط ميرعلي تبريزي از ترکيب خطهاي نسخ و تعليق که خط نرمي است ايجاد شد. اين خط بعدها در سده دهم هجري به دست ميرعماد قانونمند ميشود و اوست که نستعليق امروزي را تحويل ما ميدهد، تا آنجا که هنوز هم بعد از 400 سال همه نگاهشان به دست ميرعماد است. در دورههاي زنديه و قاجاريه هم استادان فراواني مثل ميرزا رضا کلهر آمدهاند و آثار با ارزشي از خود به جاي گذاشتهاند اما اصل را از ميرعماد آموختهاند.
................................................................................................................................................
................................................................................................................................................
اين وضع در دوره معاصر به چه گونهاي بوده است؟
در دوره معاصر اين وضع با تأسيس انجمن خوشنويسان تغيير ميکند؛ انجمني که در حدود 1350 از يک مدرسه دخترانه در خيابان خانقاه آغاز ميشود و شاگردان ماهيانه هزينهاي را براي اين آموزشها ميپردازند و در کلاس اساتيدي همچون ميرخاني، بوذري و علي اکبر کاوه به مشق ميپردازند. اين انجمن بعدها شکل جديتري به خود گرفته و با آمدن اساتيد جديد در خيابان صفيعليشاه تشکيل ميشود و تا به حال نيز ادامه دارد. البته در اين ميان مانند همه صنفهاي ديگر کشمکش و دعواهايي نيز وجود دارد، چراکه همه ميخواهند بگويند من! در حالي که مولانا چه بسيار زيبا ميگويد: زين دو هزار من و ما ............. همه استادها مرده و رفتهاند و اين دعواها جايگاهي ندارد. در اين بين و در طول اين سي چهل سال اخير همپاي خطاطي گرايشات ديگري مانند نقاشيخط هم به وجود آمده است.
................................................................................................................................................
................................................................................................................................................
شما با نوآوري و قانونشکني در خوشنويسي موافق بوديد، اصولاً نگاه شما نسبت به کارهاي نقاشيخط و استفاده از خطوط مختلف چگونه است؟
در مورد نقاشيخط بايد بگويم که برخي افراد متعصب اين گرايش را نميپسندند و برخي ديگر هم با آنکه علاقهمند آن هستند اما توانايي کار در اين زمينه را ندارند. من به شخصه توجه چنداني به اين حرفها ندارم، همانگونه که به خوشنويسي کاري ندارم و در جايي که لازم است از خوشنويسي استفاده ميکنم.
من با تصاوير مجازي حروف کار دارم. شما اگر به يک حرف در حالت ايستاده نور بتابانيد سايههاي آن تغيير ميکند و آن حرف در قالب ديگري قرار ميگيرد. من با اين سايهها کار دارم و اين مسئله چيزي نيست که به قواعد حروف ربط داشته باشد. مسئله من اين نيست که بخواهم عمداً خطوط را کج و معوج بسازم اما اگر اين کار را لازم بدانم انجام ميدهم. من تمام خطوط را مينويسم اما همه آنها بستگي به کار دارد. مثلاً اگر بخواهم قرآن بنويسم يا از ثلث استفاده ميکنم يا نسخ، چراکه ميخواهم به ادبيات عرب توجه کنم، به همين نسبت زماني که ميخواهم به ادبيات ايراني مانند شعر حافظ بپردازم حتماً نستعليق يا شکستهنستعليق را انتخاب ميکنم چراکه سر و کارم با ادبيات ايراني است. به بيان بهتر بنا به تعاريف خودم از خطوط استفاده ميکنم.
................................................................................................................................................
................................................................................................................................................
همانطور که خود شما نيز اشاره داشتيد ما در سدههاي گذشته خطوط مختلفي را داشتهايم که هر کدام در دورهاي و بنا به ضرورتي شکل گرفته است، آيا در دوره معاصر نيز به نسبت تغييرات عمدهاي که به وجود آمده است ما خط جديد داشتهايم؟
ببينيد من هيچگاه خطهاي جديد را منع نميکنم. در زمانهاي مختلف خطهاي مختلفي ميآيد که شايد بسياري از آنها جا نيفتاده و مصطلح نيستند چرا که خط چيزي نيست که يک شبه کار شود.
اما به هر صورت هر فردي بايد از خود طراوت و تفکري داشته باشد و آن را بروز دهد. بهطور مثال آقاي عجمي خط جديدي را به نام خط معلي کار کردند اما اين خط به غلط ديده شد و من نمونههاي اغراق شده آن را در جامعه ميبينم که به نظر من بسيار هم به اين خط صدمه ميزند.
................................................................................................................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید