حکایت رازی که استاد جواد بختیاری در خط نستعلیق کشف کرد
( مصاحبه خبرگزاری فارس با استاد جواد بختیاری )
.......................................................................................
.......................................................................................
میان رنگ و موسیقی قد کشید،خواست هنرمند شود که شد آن هم از نوع ممتازش،مسیر جستجوهایش در هنر انتزاعی ایران او را به خط «میرزا غلامرضا اصفهانی» رساند و به کمک دانش ریاضی به یک کشف جدید در خط نستعلیق دست یافت.
به گزارش خبرگزاری فارس، پلکها را که برای نخستین بار گشود، رنگ بود و سماع خطوط که حافظه کودکیاش را پر کردند. هر چه بیشتر و بهتر نگریست بیشتر هم شیدا شد، اما تنها چشمهایش نبودند که زیبا میدید، فضای خانه هم پر بود از نغمههای سحرانگیز موسیقی.
اهل بروجرد است، حالا 56 سال سن دارد، میان رنگ و موسیقی قد کشید؛ شیفته هنر شد، خواست هنرمند شود که شد آن هم از نوع ممتازش. پدر او را وصیت و نصیحت بسیار کرد که در کنار هنر ، فنی هم فرا گیرد برای معاش؛ «جواد بختیاری» هم چنین کرد. دانشنامه مهندسی خود را از دانشگاه شیراز گرفت. اوایل نقاش میکرد، بعد هم خوشنویس شد. هر چه بیشتر تامل کرد اسرار این هنر بیشتر بر وی عیان شدند شد. او به دنبال مرکب و خط کشیده شد.
« در سینه دیوار راهرو طبقه دوم موزه هنرهای تزئینی، یک تابلو خوشنویسی از «میرزا غلامرضا اصفهانی» توجه من را به خود جلب کرد. اولین بار بود که خط اصل را از نزدیک می دیدم.» همین کافی بود تا او راه آیندهاش را بسپارد به امتدا خط. رفت و در کلاس خوشنویسی ثبت نام کرد. سالی بیش نگذشت که خود بر مسند استادی نشست. اما رسم استادی چیزی نبود که وی را از مکاشفه در عالم هنر باز دارد. جستجوهایش او را به یک کشف جدید در خوشنویسی و خط نستعلیق نزدیک کرد و توانست به کمک دانش ریاضی برای اولین بار نسبتهای طلایی در خط نستعلیق را پیدا کند. پس از آن تدریس خوشنویسی را هم بر مبنای همین نسبت های طلایی به صورت قاعدهمند و اصولی ادامه داد.
« خوشنویسی هنر است و با ترکیبهای نوین به خلاقیت میرسد» این باور استاد بختیاری درباره هنر خوشنویسی است. دیری نپایید که دنباله خط استاد تا فراسوی مرزها کشیده شد؛ 5 قاره گیتی عرصهای برای نمایش نقاشیها و آثار خوشنویسی او شدند، نمایشگاه آثارش یکی پس از دیگری در کشورهای مختلف جهان برگزار شدند. این هنرمند نقاش و خوشنویس که دکترای تاریخ هنر را از دانشگاه یوسی ال وی آمریکا دریافت کرده است، معتقد است آن چه امروز به عنوان نقاشی خط در نمایشگاهها ارائه میشود در تعریف نقاشی خط نمیگنجد و فروش بالای این آثار منجر به ره گم کردن برخی هنرمندان جوان می شود، او همچنین معتقد است که هنر نقاشی خط پیشینه 1500 ساله دارد و هیچ هنرمندی برای اولین بار یک باره مبدع و مبتکر آن نبوده است.
استاد بختیاری نیمی از سال را در آمریکا سپری میکند و نصف دیگرش را در موطن خود. در فرصتی که در اختیارمان قرار داد، گفت وگویی تفصیلی انجام شد که بخش اول آن را در ادامه میخوانید:
*هنرمند حافظه تصویریاش را به ارث میبرد
شما در یک خانواده اهل موسیقی و نقاشی به دنیا آمدید به نظر می آید هنرمند شدن شما هم تا حدودی وراثتی بوده است؟
از نظر وراثتی هنرمندان ممکن است حافظه هنری را به ارث برده باشند،یعنی هر کسی که حافظه خوبی در اشکال مختلف آن داشته باشد، می تواند هنرمند باشد، اگر حافظه تصویری داشته باشد، نقاش می شود،اگر حافظه صوتی داشته باشد، خواننده و موسیقی دان می شود، حافظه کلامی داشته باشد شاعر می شود همان طور که قدیمیها میگفتند هر کس هزار تا شعر حفظ کند میتواند شاعر شود و من تصور میکنم که از پدرم این حافظه را به ارث بردهام.
فضای خانه ما پر از موسیقی، آواز، خط و نقاشی بود و من رفته رفته به نقاشی علاقه مند شدم واگر چه گاهی هم خط نسخ به صورت تفننی می نوشتم اما بیشتر وقت من صرف نقاشی می شد، تا جایی که در هشت سالگی یک کارکتر نقاش پیدا کردم و یادم هست که آن زمان آثارم در مجلات مختلف شهرمان بروجرد چاپ می شد که این هم برای من و هم مردم شهرم جذاب بود.
من علاوه بر نقاشی و خوشنویسی به سینما، تئاتر و موسیقی هم علاقه داشتم.
روح هنر در فضای خانه ما جاری بود، پدرم آدم خاص و ویژه ای بود که در اشکال مختلف رفتارهای اجتماعی آدم موفقی بود، بسیار مردمدار بود و مشوق جوانان در زمینه علاقههایشان.
پدر شما روحانی بودند، با نقاش شدن شما مخالفتی نداشتند؟
بله مرحوم پدرم روحانی بودند ولی نه تنها مخالفتی نداشتند بلکه با حمایتهای ایشان هم به سمت نقاشی گرایش پیدا کردم، من و دیگر اعضای خانواده در انتخاب هایمان آزاد بودیم که به هر آن چه که علاقه داریم بپردازیم. اما زمانی پدرم به من حکم کرد که اگر می خواهی در زندگی موفق شوی دنبال کاری برو که بتوانی به پشتوانه آن به علاقهمندیهایت هم برسی و من هم پیرو حکم پدر در دانشگاه رشته الکترونیک خواندم.
همان طور که پدرم این ذهنیت درست را درباره نقاشی داشت، این هنری است که شاید نتوان از طریق آن از پس مخارج سنگین زندگی برآمد، بنابراین به عنوان یک نقاش رشته الکترونیک هم خواندم . آن سالها در عین حال که دانشجوی خوبی در رشته الکترونیک بودم، نمایشگاه نقاشی هم می گذاشتم، اما به هر حال من متعلق به این حرفه نبودم، چه شبهای امتحانی که من تا صبح فقط نقاشی کردم و کتابهای هنری مطالعه کردم،با این حال نمرات خوبی هم در رشته الکترونیک می گرفتم، بعد از فارغ التحصیلی سعی کردم تغییری در فضای کار حرفهای ام بدهم، دوست داشتم در فضای هنری تنفس کنم، بنابراین با تلاش بسیار توانستم با رتبه یک کنکور در رشته نقاشی وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شوم. فضای هنری این دانشکده را خیلی دوست داشتم و برایم جذاب بود.
* تا سال 59 مطلقاً خوشنویسی نمیکردم
در فضای دانشکده آن زمان که همه نقاشان به سمت نقاشی مدرن گرایش داشتند چگونه توجه شما به سمت خوشنویسی سنتی جذب شد؟
تا سال 59 مطلقاً خوشنویسی نمیکردم و بیشتر جستجوگرانه هنرهای انتزاعی، آبستره و تجریدی را دنبال می کردم که ماهیت آن در هنر ما چیست و کجا می توانم این فضای تجریدی را در هنر خودمان جست و جو کنم.من نخواستم به هنر سنتی بازگردم،بلکه علاقه مند به کار پژوهش در آثار هنری بودم، در این جستوجوها، دوستی توصیه کرد که هنرهای تجریدی در نقاشی های قدیمی و مینیاتورهای ایرانی جلوه بسیار خوبی دارد و پیشنهاد کرد که به موزه هنرهای تزئینی که آن زمان در خیابان کریمخان بود بروم.
*تابلویی که مرا محسور خوشنویسی کرد
در سینه دیوار راهرو طبقه دوم موزه هنرهای تزئینی، یک تابلو خوشنویسی از «میرزا غلامرضا اصفهانی» توجه من را به خود جلب کرد.
اولین بار بود که خط اصل را از نزدیک می دیدم. روح ناب هنر انتزاعی در خوشنویسی من را مسحور کرد، چندین ساعت پای تابلو بودم وهمه آن سوالاتی که در زمینه هنر تجریدی و انتزاعی در ذهنم داشتم با دیدن این تابلو پاسخش را گرفتم.
آتش عشق خط را در وجودم شعله ور کرد. ابعاد انتزاعی هنر خوشنویسی در این تابلو برایم جذاب بود، من نمی خواستم به هنرهای سنتی بازگردم بلکه می خواستم روح آبستره را در هنر ایران جست وجو کنم و خط میرزا غلامرضا اصفهانی این جواب را به من داد. فردای آن روز سراغ انجمن خوشنویسان ایران را گرفتم و به سرعت دورههای آموزشی آن را به پایان رساندم.
*خط میرزا غلامرضا اصفهانی گمشده من بود
عبارت این تابلو خط میرزا غلامرضا اصفهانی را به خاطر دارید؟
بله. یک سیاه مشق بسیار زیبا بود با عبارت «به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ» که شامل دو کشیده معکوس بود و با قلم درشت خوشنویسی شده بود. این خط یک جور موسیقی جادویی در خود داشت هنوز هم بعد از این همه سال که به آن نگاه می کنم همان حس اولیه را در وجودم احساس می کنم. این تابلو خط جذابیت پنهانی در وجودش داشت به گونه ای که احساس کردم، گمشده ام را پیدا کردم.
*تابلو خط میرزا غلامرضا اصفهانی مرا خوشنویس کرد
بنابراین میرزا غلامرضا اصفهانی شما را به خوشنویسی علاقهمند کرد و مسیر تازهای را پیش پای شما باز کرد؟
بله. درست فردای آن روزی که تابلو اصفهانی را در موزه دیدم، به انجمن خوشنویسان ایران رفتم و با تلاش مستمر دورههای آموزشی را یک ساله پشت سر گذاشتم و توانستم دوره 4 ساله آموزش خوشنویسی در انجمن را ظرف 9 ماه به پایان برسانم و بعد از یک سال به مدرس این انجمن تبدیل شوم.
آن زمان روزی 18 ساعت خوشنویسی میکردم.
*با یک سال آموزش، استاد خوشنویسی شدم
نقاشی چه شد؟
نقاشی هم میکردم و تدریس نقاشی هم داشتم، در کنار آن مدت 5 سال را هم در آموزش و پرورش کتابهای درسی فارسی، اجتماعی و عربی دوره راهنمایی را هم در دهه 60 خوشنویسی و نقاشی میکردم.
علاقه مفرط من به نقاشی همچنان ادامه داشت، اما انرژی مضاعفی را هم برای کار خط گذاشته بودم. سرعت رشد من در انجمن خوشنویسان گواه انگیزه قوی و انرژی عجیب من در خوشنویسی است.
من با استعداد نبودم اما سریع خوشنویسی من رشد کرد وبعد از یک سال مدرس انجمن شدم و به این ترتیب کارکتر خوشنویس به کارکتر نقاش من اضافه شد.
*میرزاغلامرضا «چایکوفسکی» خوشنویسی ایران است
خط میرزا غلامرضا اصفهانی این ویژگی خاص را داشت که شما را مجذوب خود کرد یا آن که این ویژگی در خط همه خوشنویسان وجود دارد؟
میرزا غلامرضا اصفهانی « چایکوفسکی» خوشنویسی ایران است و احساس گرایی قوی در آثارش وجود دارد. شکوهمندی خاصی در مرکب برداری و رانش قلمش هست، فضاسازیها و بداهه نویسی عاشقانه در آثارش و شورمندی که در کشیدهها و جاسازی کلمهها دارد حیرت انگیز است، هنوز هم معتقدم ابعاد هنری میرزا غلامرضا ناشناخته مانده است.
*تمام ابعاد خط قدمای خوشنویس را واکاوی کردهام
در خوشنویسی به شیوه میرزا غلامرضا اصفهانی کار میکنید؟
خیر. من به شیوه خط او گرایش پیدا نکردم، اما آن حس شورانگیزی در خط را برای من به وجود آورد. شیفتگی من به روح خط میرزا حفظ شده اما سلیقه و ذوق زیبایی شناسی من در خوشنویسی از نظر فرم و هندسی تکامل یافته است.
من تنها مفتون خط نشدم بلکه با دید واکاوانه و جستجوگرانه به هنر و از جمله خوشنویسی می نگریستم، به این منظور ابعاد خط میرزا غلامرضا اصفهانی، میرعماد و دیگرخوشنویسان ایرانی را واکاوی میکردم. در هفت، هشت سال اولیه که کار خطاطی انجام می دادم مرتب در این زمینه ها بررسی و پژوهش میکردم.
*فرم زیباییشناسانه خط در دوره معاصر تکامل یافت
برخی معتقدند که قدمای خوشنویسی ایران زیباترین شکل خطوط را ارائه کردهاند و بعد از آن خوشنویسان دیگر به تکرار آثار آنها مشغول شدهاند، به نظر شما خوشنویسی معاصر ایران نسبت به آثار قدما چقدر تغییر کرده است؟
خوشنویسی از نظر فرم و زیبایی تکامل یافته است. به طور مثال اگر چه میرعماد خوشنویس بزرگ دوره صفویه حد اعلای ترکیب و تنظیم خطوط را در خلاقانه ترین شکل خود انجام داده است، اما از نظر زیبایی شناسی فرم خط همیشه در حال گسترش و تکامل بوده است تا اکنون که به دوره معاصر رسیده است. اکنون به نظر من خط از نظر فرم خیلی زیباتر شده است.
میرعماد در تنظیم و ترکیب خط موقعیت درخشانی داشته است به خصوص در قطعات چلیپا نویسی و کتابت اما اکنون خط جذابتر است.
*استاد امیرخانی، نقطه عطف خط در دوره معاصر هستند
جلوههای تازه خوشنویسی و تکامل آن در دوره معاصر مرهون کدام خطاط است؟
کندن از شیوه قاجار به شیوه معاصر را استاد غلامحسین امیرخانی انجام دادند که ایشان پیروان خاص خود را دارند. به اعتقاد من استاد امیرخانی نقطه عطف خط در دوره معاصربودند که جلوه جدیدی از خوشنویسی را مقابل علاقه مندان خوشنویسی گذاشت.
* نگاه پژوهشی ، منجر به کشف نسبتهای طلایی در نستعلیق شد
شما به کاشف نسبتهای طلایی در خط نستعلیق معروف هستید چه عواملی منجر به کشف این رابطه شد؟
من بعد از ورود به عرصه خوشنویسی شروع به تحقیق و پژوهش درباره خوشنویسی کردم. در این پژوهشها خوشنویسان را به دو دسته قدما و معاصران تقسیم بندی کردم و درباره ابعاد مختلف این خطوط جست و جو کردم، دانش ریاضی هم به کمک من آمد تا توانستم نسبتهای طلایی را در خط نستعلیق پیدا کنم. در واقع عوامل بسیاری درکشف نسبتهای طلایی در خط نستعلیق مؤثر بودند که مهمتر از همه آن ها نگاه دقیق و جستجوگرانه من به خط بود.
من به خط به عنوان یک نقاشی نگاه میکردم و به شکل آنالیز شده زوایای هندسی خط را جستجو می کردم. حتی در آموزش و تدریس خوشنویسی هم من به صورت آنالیز شده و با توجه به همین نسبتهای طلایی تدریس میکردم. یکی از بسترهای کشف این نسبتهای طلایی همین آنالیز فرم خط بود. از سوی دیگر با نسبت های طلایی در هنر بشری آشنایی داشتم، به خصوص درباره نقاشی دوره رنسانس خیلی پژوهش کرده بودم.
*نسبتهای طلایی را در ذره ذره خط نستعلیق قدما یافتم
از لحظه کشف این نسبتهای طلایی برایمان بگویید؟
همان طور که گفتم در تدریس خط، به صورت آنالیز شده خط را تدریس می کردم و همیشه یک رابطه 10 به 6 در آنالیز خط بود که مرتب به آن اشاره می کردم. یک بار در سفر به بروجرد در حال رانندگی بودم و به رابطه میان 10 به 6 فکر می کردم که این رابطه از کجا آمده است. ناگهان مثل یک جرقه به ذهنم خطور کرد که در نسبتهای طلایی هم رابطه میان 10 به 6 وجود دارد. بلافاصله توقف کردم و سریع شروع کردم به محاسبه این موضوع که ناگهان این رابطه را یافتم. بعد از این اتفاق با وجود آن که قرار بود یک هفته بروجرد بمانم، طاقت نیاورم و بلافاصله به تهران بازگشتم تا درباره این موضوع بحث و بررسی بیشتری کنم. این اتفاق را نه به این دلیل که اعتبارش از آن من باشد بلکه به این دلیل که اتفاق مهمی در خوشنویسی ایران بود، دوست داشتم به همگان اعلام کنم.
همه چیز درست از آب درآمد، بعد از یک پژوهش فشرده 5 ماهه که روی حدود 800 کلمه خوشنویسی شده درجه یک از آثار خوشنویسان معتبر تاریخ ایران انجام دادم، نتیجه کار حیرت آور بود،همه آنها با نسبتهای طلایی مطابقت داشتند، بعد از6 ماه بررسی به یک قاطعیت رسیدم که در ذره ذره خط نستعلیق ما نسبتهای طلایی هست.
*اثبات نسبتهای طلایی در نستعلیق با دلایل متقن ریاضی
بعد از اثبات نسبتهای طلایی در خط نستعلیق چه اندازه برای معرفی آن تلاش کردید؟
در طول این 28 سال، هرجایی از دنیا که رفتهام به عنوان یک تکلیف برای تبلیغ هنر نستعلیق نویسی ایران این جمله را عنوان کردم :
« تنها ذهن دست ساخته بشر در طول اعصار حیاتش که بر نسبتهای طلایی کاملاً منطبق است «نستعلیق» است و هیچ هنری در تاریخ بشری و هیچ ذهنیت دست ساخته بشر به این اندازه مطابقت ندارد.»
هر کجا هم که حضور داشتهام با دلایل متقن ریاضی و هندسی و کاملاً مستند این موضوع را اثبات کردهام و همگان هم تأیید کردند.
من مفتخرم که کاشف این موضوع بودهام اما به هر حال این هنر خوشنویسان ایرانی است و من و همه ایرانیان موظف به تبلیغ ومعرفی این خط به جهانیان هستیم.
من مطمئنم اگر فارسی زبان بین المللی بود، همه اهل دنیا اکنون خوشنویس نستعلیق بودند.
اکنون آن گونه که باید این موضوع در ایران شناخته شده است و خوشنویسان با این موضوع آشنایی دارند؟
اکنون در جامعه خوشنویسی ما این موضوع جا افتاده است و همه از طریق چاپ کتابهایی با این موضوع، کاتالوگ و .. با نسبتهای طلایی در خط نستعلیق آشنا شدهاند، اما باز هم باید درباره آن صحبت شود که ذات خلاق هنرمندان ایرانی بیشتر معرفی و شناسانده شود.
آیا نسبتهای طلایی تنها درخط نستعلیق وجود دارد؟ دیگر خطوط این ویژگی را ندارند؟
در خطوط دیگر هم رگههایی از این نسبتهای طلایی هست، در قلمگذاری اکثر خطوط این ویژگی وجود دارد اما در خصوص خط نستعلیق، در ذره ذره آن نسبتهای طلایی وجود دارد و هر جا در نستعلیق نویسی خطا شده است از نسبت طلایی هم خارج شده است.
من این موضوع را به آزمایش و تجربه هم گذاشتهام. تعدادی خط نستعلیق با اندک تغییرات جزئی مقابل روی افرادی گذاشتم که اولین بار نستعلیق را می دیدند و از آن ها خواستم که بهترین آن را انتخاب کنند، بدون حتی یک لحظه مکث همه آن خطی را انتخاب می کردند که مبتنی بر نسبتهای طلایی بود.
همه پدیده های بشری دارای نسبتهای طلایی هستند و چشم انسان نیز عادت به دیدن این نسبت دارد. از این رو خوب بودن یا بد بودن خط نستعلیق را حتی افراد غیر متخصص هم میتوانند کاملا از هم تشخیص دهند.
بازخورد این کشف در میان جامعه خوشنویسان چه بود؟
اولین بار که این موضوع را به قطعیت رساندم و به نامم ثبت شد در فصلنامه شماره 9 هنر چاپ شد که به اطلاع همگان برسد.
همزمان با چاپ این کتاب همه استادان مسلم هنر خوشنویسی را در موزه هنرهای معاصر تهران دعوت کردم و درجمع همه این استادان این موضوع را مطرح کردم.
آن زمان طبیعی بود که برخی از استادان خیلی خوشحال شدند و آنها کسانی بودند که به هنر ایران و خرد جمعی اعتقاد داشتند، برخی هم که دارای این ویژگی نبودند یا ساکت شدند یا آن اعتراض کردند.
و شما چه کردید؟
من این موضوع را به چالش می کشیدم و با حضور چند ریاضیدان که در جلسه حضور داشتند با استفاده از مباحث ریاضی، این موضوع را اثبات کردم که کارشناسان ریاضیدان حاضر در جلسه دفاعی هم نظرم را تأیید کردند.
*در تبلیغ و شناساندن خط نستعلیق کوتاهی کردهایم
با وجود اثبات این موضوع، به نظر شما دلیل مخالفت برخی از خوشنویسان چه بود؟
برخی به روحیه جمعی اعتقاد ندارند، شاید مخالفان دوست داشتند خودشان این کار را میکردند. با این وجود من از میدان به در نرفتم و در هر فرصتی این موضوع را به عنوان یک وظیفه فرهنگی باز می کردم چه در ایران و چه در خارج از ایران،من حتی در 80 برنامه تلویزیونی مختلفی که داشتم مرتبط با هنرهای تجسمی و یا حتی غیر مرتبط به گونه ای این موضوع را مطرح میکردم تا ذهن همه مخاطبان را متوجه این ویژگی منحصر به فرد خط نستعلیق کنم، در خارج از ایران هم این موضوع را همیشه مطرح کردهام که برای همه خیلی جالب بوده است با این وجود معتقدم در زمینه تبلیغ و شناساندن این ویژگی در خط نستعلیق کوتاهی کردهایم.
قدمای نستعلیق نویس، خودشان به این ویژگی نسبت های طلایی در خطشان اشراف داشتند؟
نه ابداً.
چطور مطمئنید؟
مطمئنم. من خیلی جست وجو کردم، اگر چه در برخی هنرهای دیگر از جمله کاشی کاری ما هم این تقسیم بندی طلایی وجود داشته است، اما در جستجوهایم هیچ کجا فرمولی که نشان دهد آنها اشراف به این موضوع داشتند، نیافتم و هیچ یک از پژوهشگران تاریخ هنر نیز تاکنون به این موضوع اشارهای نکردهاند.
قدمای خوشنویس چشمشان عادت به رعایت نسبتهای طلایی داشته است
پس چگونه این اندازه دقیق این نسبتها در خطشان رعایت شده است؟
یکی از دلایلش این است که چشم ذهن آدمی با این نسبتها آشناست و قدمای خوشنویس ما نیز کاملاً به صورت حسی و بدون آن که بدانند این نسبتها را رعایت می کردند. در واقع چشم این نستعلیق نویسان عادت به رعایت این نسبتها داشته است.
در بررسیهایی که داشتید کدام خوشنویس، همیشه این نسبتهای طلایی را در آثارش رعایت کرده است؟
در میان حدود 800 کلمه نستعلیق که مورد بررسی قرار دادم و این نسبتها را در آنها یافتم، حدود 100 کلمه آن مربوط به میرعماد بود و میرزا غلامرضا اصفهانی هم سهم عمده ای در این میان داشت. به هر حال چون همگان «میرعماد» را به عنوان بهترین خوشنویس آن زمان می شناسند، من هم بیشتر به آثار این هنرمند توجه داشتم.
*همه نوآوریهای هنری ریشه در گذشته دارند
برخی معتقدند دوره خطوط سنتی تمام شده است و قدمای خوشنویسی ایران بهترین آثار را انجام داده اند نظر شما چیست؟
کسانی که معتقدند دوره خطوط سنتی تمام شده است به نظر من با ذات هنر خوشنویسی آشنا نیستند. حتی یک دورهای بحث بر سر این بود که خوشنویسی اصلا هنر نیست. من در پاسخ به آنها همیشه میگفتم اگر این ادعای شما درست باشد پس ادبیات ما و موسیقی آوازی ما هم هنر نیست چون تکرار در این وادی هم بسیار اتفاق میافتد. با این حال هر هنری در ابتدای راه فن و تکنیک است و نگاه قضاوتی این دوستان منتقد نیز متوجه همین ابتدای راه هنری است که تازه در حال شکلگیری است. من به تنوع طلبی انسان اعتقاد دارم، هنرمند اگر چه می تواند فرمهای مختلف ارائه کند، اما نباید آن چه را در گذشته داشته است، نفی کند تا چیز جدید آفریده شود، انسان ذاتا نوجو است اما حدود 80 درصد این نوجویی ها و نوآورها ریشه در گذشته خود دارند.
حتی هنرمندان آوانگاردی چون پیکاسو نیز در زمان خود آثارش را با بهرهگیری از هنر آمریکای لاتین و افریقا خلق کرده است.
رپ در موسیقی غربی نیز از یک نوع موسیقی افریقایی گرفته شده است.
هنر خوشنویسی و نقاشی ما هم دورهای را طی کرده است که حامل ذوق ما ایرانیها بوده است. همه هنرها ابتدا یک شکل آکادمیک دارند که هنرمند باید ابتدا این اصول و تکنیکها را بیاموزد تا به آن مسلط شود و بعد بر اساس این داشتهها، دست به خلق آثار نو بزند.
چرا وقتی یک نوازنده بارها و بارها موسیقی شوپن را می نوازد کسی به او نمیگوید بس است این همه تکرار ولی وقتی خوشنویسان آثار قدما را به شکل زیباتر مینویسند آنها را نفی میکنند.
خوشنویس هم باید ابتدا تکنیکها را یاد بگیرد و بعد وارد مرحله ذوق آزمایی شود.
نوآوری در خط سنتی با ترکیب جدید عناصر خط پدید میآید
ذوق آزمایی و نوآوری در هنر خوشنویسی سنتی چطور شکل میگیرد؟ یعنی خوشنویسی سنتی هم میتواند نوآوری داشته باشد یا در ترکیب با نقاشی و به عبارتی «نقاشی خط» میتوان دست به خلاقیت زد؟
در خوشنویسی سنتی با تنظیم، ترکیب و چیدن درست عناصر خوشنویسی کنار هم میتوان به ترکیبات جدید رسید که با ابزار مختلفی مثل قلم نی و مرکب یا ابزار جدید مثل قلم مو و رنگ ذوق آزمایی و خلاقیت صورت میگیرد.
البته برخی هم تکینک هایی را اضافه میکنند که گاهی از خوشنویسی هم دور میشوند و به سمت فرمهایی میروند که نشانی از خط و خوشنویسی در آن نیست.
من معتقدم خوشنویسی که 70 سال فقط چلیپا و خط سنتی نوشته است، به همان اندازه خوب است که یک خواننده آوازهای سنتی آوازهای گذشته را مرتب تکرار میکند.
من معتقدم خط نستعلیق آن قدر ظرفیت دارد که حتی یک شعر ساده را میلیونها بار میتوان به فرمهای مختلف نوشت.
هنر ذاتش ترکیب است و هنر مدرن و خلاق هم ترکیب نوینی است از عناصر شناخته شده، که این عناصر میتواند خط باشد، کلمه در شعر باشد، ملودی و ... باشد. این ترکیبهای تازه است که به هنر نمره خلاقیت میدهد، هنر مجموعهای از تکنیک و خلاقیت است و هنرمندی خلاق است که همه تکنیکهای کارش را بلد باشد.
شرط اول در هنر ماندگار، مسلح بودن به اصول زیبایی شناسی است.
سال قبل آخرین کتابی که منتشر کردم «بنمای رخ» بود که اکنون خط من با آنها بسیار فرق دارد نه این که بهتر باشد یا بدتر، بلکه تنها متفاوت است و این روند همچنان ادامه دارد چون ترکیبات در خط حدی ندارد.
*نقاشی خط پیشینهای 1500 ساله دارد
در چند ساله اخیر بیشتر خوشنویسانی که با نقاشی آشنایی داشتند، به سمت نقاشی خط گرایش پیدا کردهاند تا اندازهای که برخی ادعای اولینها در هنر نقاشی خط را نیز دارند؟ اساساً نقاشی خط از چه زمانی به وجود آمد؟
نقاشی خط ایران پیشینهای حداقل 1500 ساله دارد. خوشنویسی ما عرصههای مختلفی برای بروز و ظهور داشته است، در دورهای بیشتر کتابت میکردند، مرقعاتی را با قلم نی و مرکب روی کاغذ مینوشتند، گاه روی کاشی، گچبری و سنگ نوشته و ... انجام می شده است اما آن وجه از هنر خوشنویسی ما که بیشتر مکتوب بوده و اغلب با قلم نی و مرکب انجام میشده، شناخته شده است.
در دوره معاصر و بعد از دهه 30 که جامعه ما رویکرد مدرن گرایانهای یافت، آثار هنری از خانهها به روی دیوار گالریها آمد، و این اتفاقی که در اروپا بیش از 200 سال قدمت دارد، در ایران از دهه 40 و با تأسیس اولین گالریها رواج یافت. در این زمان نقاشان دیگر تابع سفارش دهندگان نبودند و آثارشان را بر اساس احساسات خودشان خلق میکردند و به نمایش عمومی می گذاشتند، خوشنویسان هم به دنبال این رویداد به فکر خلق آثار بزرگی افتادند که چون ابعاد کاغذها محدود بود، آثارشان را روی بوم و با استفاده از رنگ نوشتند. خوشنویسانی هم که با نقاشی آشنا بودند از فرمهای خط ثلث در آثار نقاشان ترکیه، عرب و ..ایده گرفتند و آثاری را بر همان اساس و با توجه به فرمهای سنتی خودمان با قلم مو و رنگ روی بوم آفریدند.
این هنرمندان چه کسانی بودند؟
هنرمندانی مثل محمد احصایی، حسین زندهرودی، فرامرز پیل آرام، محمود جوادیپور و ...
*نقاشی خط ابداع تازهای نیست بلکه ترکیب جدیدی بود
یعنی نخستین آثار نقاشی خط این هنرمندان ایدهای بود که از آثار هنرمندان دیگر کشورها گرفته بودند؟
بله. آنها کار جدیدی نکرده بودند، بلکه ترکیب جدیدی خلق کرده بودند.
رد پای فرمهای خوشنویسی ما در دهه 40 و 50 در زمینه نقاشی خط و همچنین فرم های خط ثلث، در خط هنرمندان عثمانی و عرب است.
به طور مثال «عزالدین وکیلی» خوشنویس با استعداد افغانی، آن قدر فرمهای زیبایی دارد که بسیاری از خوشنویسان ما در آثارشان از او ایده گرفتهاند و شکل کارشان را تغییر دادهاند.
وکیلی به خوشنویس هفت خط معروف است که هفت خط مختلف را بسیار خوب میشناخت و خوشنویسی میکرد، خیلی راحت میتوان رد پای آثار عزالدین وکیلی را در آثار بسیاری از خوشنویسان معاصرمان یافت.
بنابراین ترکیببندی در نقاشی خط جدید بود نه ماهیت آن اما متأسفانه برخی از ما عادت بدی داریم که برای اثبات خودمان دیگران را نفی میکنیم.
حتی خوشنویسی روی بوم هم پیشینه 150 ساله دارد، آن زمان تعزیه خوانان علاوه بر پرده نقاشی، پرده دیگری هم داشتند که با موضوع آیینی خوشنویسی و به صورت مخمل دوزی و ... تزیئین کرده بودند که سابقه آن به دوره زندیه برمیگردد.
هیچ هنری صد در صد خلاقه نیست
شاید هنرمندان میخواهند با ادعای اولین بودن ارزش هنرشان را در چشم مخاطبان بیشتر جلوه دهند؟
ارزش همه این آثار محفوظ است، هر اثر خلاقی اگر بستر و پیشینهای داشته باشد، افراد دقیق و جست وجوگر این پیشینه را می یابند، و این کم ارزش جلوه دادن این آثار نیست چرا که هیچ هنرمندی کارش صد درصد خلاقه نیست و به هر حال ریشه در گذشتهای دارد.
هنرمند بزرگ کسی است که تنها یک گام از هنرمند قبلی خود جلوتر رفته باشد، قرار نیست یک هنرمند خیلی تفاوت فاحشی با دیگرهنرمندان ماقبل خود داشته باشد. به طور مثال در دنیای موسیقی هنرمندانی چون دومینکو، کارارا و پاواروتی آثار مختلفی را اجرا کردهاند و فاصله بین این سه هنرمند خیلی خیلی کم است، اما پاواراتی اسطوره موسیقی معاصر میشود، چون تنها اندکی از دو هنرمند دیگر جلوتر گام برداشته است.
یک قدم جلوتر، از نظر کمی و کیفی تاریخ است و ما باید خیلی ناشی باشیم که ادعا کنیم هنرما صد در صد خلاقه است.
ظاهراً شما با عنوان «نقاشی خط» هم موافق نیستید؟
بله. زمانی که قرار بود برای این آثار اسمی انتخاب شود، برخی عنوان «خطاشی» را انتخاب کردند که دیگران معتقد بودند در این کلمه خشونت وجود دارد، برخی پیشنهاد کردند خط نقاشی باشد یا نقاشی خط که سرانجام همین عنوان به کار میرود، من معتقدم که این اسم هم بازگوکننده جامعی برای این حرکت هنری نیست، در دورهای پیشنهاد کردم از عنوان «خط نگاره» استفاده شود و چند نمایشگاه هم با همین عنوان برگزار کردم ولی احساس کردم این عبارت هم برای این حرکت هنری کامل و جامع نیست، به هر حال کلمه «نقاشی خط» جلوه دیگری از هنر خوشنویسی ماست که تاریخ طولانی دارد.
بداههنویسیها بازار نقاشی خط را دچار آشفتگی کرده است
برخی از آثار نقاشی خط بیشتر نقاشی است و چند عبارت در گوشه و کنار آن خوشنویسی میشود، برخی تنها بخشی از یک حرف را در ابعاد بزرگ خوشنویسی میکنند، آیا همه اینها در قالب نقاشی خط میگنجند؟ تعریف شما از نقاشی خط چیست؟
هنرمندان ایرانی در سه شکل مختلف «نقاشی خط» کار میکنند، گروه اول با رعایت اصول زیبایی شناس خط، در تلفیق با رنگ، فرم و ...آثارشان را میآفرینند، گروه دوم هیچ پایبندی به رعایت اصول خوشنویسی ندارند، بلکه تنها فرم خط برایشان مهم است و بداههنویسی میکنند، گروه سوم با ابزار سنتی قلم نی و دوات کار میکنند که در تلفیق با نقاشی است.
در هر سه گروه آثار درخشانی داریم ولی نمیتوان گفت که هر سه گروه در تعریف نقاشی خط جای میگیرند. گروهی که اصول خوشنویسی را نمیکند باید کمپوزیسیون، ترکیب رنگها ودیگر نکات نقاشی را خوب بداند و قوی عمل کند تا خلاء نبودن خط خوب را جبران کند اما به هر حال در این حیطه، همیشه علامت سوالی وجود دارد که آیا در تعریف نقاشی خط میگنجد یا خیر.
چرا که هراثر خلاقه و بداههای نمیتواند ویژگیهای هنر قابل قبولی را داشته باشد، در این حیطه سره و ناسره زیاد دیده میشود، یعنی هم آثار درخشان بسیار داریم و هم آثار ضعیف که همه در یک سبد به اسم نقاشی خط ریخته شده است.
در گروه اول آثار خوب و درخشان زیادی داریم و در آکشنها هم بسیار مورد استقبال قرار میگیرد مثل آثار آقای محمد احصایی.
شکل سوم که نقوش سنتی را در زمینه خوشنویس دارد، هنوز خیلی موقعیت بینالمللی نیافته است، اما ارزش خودش را دارد و به نظر من اجرای آن هم سختتر است.
شکل دوم برای خودم همیشه سؤال برانگیز بوده است، آثاری که نه هویت نقاشی دارند و نه خوشنویسی، اما به مشتریها قالب میکنند.
ممکن است هنر آبستره باشد، گاه کاملا حسی است و گاه تنها یک اشارهای از خط در آن دیده میشود که به عنوان نقاشی خط عرضه میشود و به نظرم این آثار بازار هنر نقاشی خط را دچار آشفتگی کرده است.
این شکل از نقاشی خط شاید بعدها معلوم شود که چه تعریفی دارند اما بدی آن این است که بسیاری از هنرجویان صاحب استعداد با دیدن این آثار، ره گم کرده میشوند و این شیوه ممکن است نسلی از هنرمندان جوان را به دنبال خود بکشاند که بازگشت از آن دشوار است. این شیوه از نقاشی خط به نظر من این عرصه را دچار شلختگی میکند.
جایگاه این آثار بداهه نویسی در نقاشی خط به نظر شما کجاست؟
ممکن است در عرصه گرافیک بگنجد، اما به هر حال نقاشی خط نیست و در تعریف نقاشی خط قرار نمیگیرد.
اما برخی از این آثار فروشهای خوبی را هم داشتهاند؟
بله. متأسفانه فروش این آثار موجی ایجاد میکند که هنرمندان جوان را از کار قاعدهمند و رعایت اصول خوشنویسی در کارشان بازمیدارد و نوعی شلختگی هنری ایجاد میکند.
*درآمد مالی در رویکرد هنرمندان تأثیرگذار است
آقای بختیاری، اخیراً هنرمندان خوشنویس در عرصه نقاشی خط در زمینه درشت نویسی با هم رقابت میکنند و آثارشان را در ابعاد بسیار بزرگ، با رنگهای چشمگیر ارائه میکنند؟ آیا این رویکرد در رقابت با تابلوهای بزرگ نقاشی است یا نتیجه فروش چنین آثاری در حراجیهای معتبر بینالمللی؟
شرایط اجتماعی در رویکرد هنرمندان خیلی دخیل است، خطاطی ما چه ریزترین آن که غبارنویسی است و چه درشتنویسی آن ارزش خاص خودش را دارد. ولی بسته به شرایط اجتماعی این رویکرد تغییر پیدا میکند، زمانی که انتشار کتاب خوشنویس شده در بازار تقاضا داشت، هنرمندان به سمت کتابت روی آوردند، الان بازار کتابت تقریباً اشباع شده و بازار کتاب هم دچار بحران شده است، بنابراین هنرمندان خوشنویس به سمت مسیرهای دیگری میروند که امروز این مسیر ارائه آثار درشتنویسی است چون راحتتر فروخته میشود. اما اگر بازار کتاب وضعیت بهتری پیدا کند، خوشنویسان باز هم به کتابت روی خواهند آورد، به هر حال درآمد مالی در این تصمیمگیریها تأثیرگذار است.
*وجه موسیقی خط در صاف نویسی حاصل میشود
مهمترین نکته در خوشنویسی که به لحاظ کیفی هنر خوشنویسان برجسته را از هم متمایز میکند،چیست؟
من معتقدم وجه موسیقی خط در صافنویسی حاصل میشود، خطی که صاف باشد، جلوه بصری بهتری پیدا میکند، صاف نویسی کار بسیار سختی است که خوشنویسان معدودی توانایی صاف نوشتن دارند، اگر صاف نویسی با رعایت اصول خوشنویسی همراه باشد، ارزش خط مضاعف میشود و به اعتقاد من یکی از سختترین کارهای خوشنویسی کتابت است و خیلی هنر لازم است که زیبا و خلاقانه کتابت شود.
*با نبودن منتقدان، هنرمندان با هر موجی همراه میشوند
چرا نقدهای خوشنویسی نداریم، آیا منتقد نداریم یا آن که خوشنویسان ما طاقت انتقاد ندارند؟
برگزاری جلسات هنری ما متراکم نیست، نقدهای هنری ما هم در سطح پایین انجام میشود،بیشتر جلسات نقد و بررسی هم مونولوگ است و دیالوگی برقرار نمیشود.به همین دلیل چون عادت به دیالوگ نداریم، تحمل شنیدن نظر مخالف را هم نداریم. با نبودن منتقدان، هنرمندان با هر موجی که پدید میآید همراه میشوند و امواج قبلی به فراموشی سپرده میشود. ما هنوز یاد نگرفته ایم که هر هنری را با خودش ارزیابی کنیم و برای اثبات خودمان دیگران را نفی نکنیم.
به اعتقاد من باید نشستهای بررسی خوشنویسی هفتهای دو بار برگزار شود، در حالی که در طول سال بیش از 10 جلسه که آن هم بیشتر مونولوگ است،برگزار نمیشود، کسی روی آن را ندارد که سؤال کند، بحث کند و به چالش بکشد و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد منجر به دعوای لفظی میشود. بنابراین اگر تراکم جلسات نقد و بررسی بیشتر شود، حساسیتها از بین می رود و حرف خوبی هم اگر زده شود، شنیده میشود.
در مجموع جلسات خوشنویسی ما درباره هرچیزی صحبت میشود به جز خوشنویسی ولی اگر نقدهای صحیح و منصفانه در خوشنویسی داشته باشیم، قد و قواره هنرمندان و جایگاهشان مشخص میشود و دیگر هیچ کس ادعاهای بی مورد نخواهد داشت.
نظرتان درباره حضور هنرمندان ایرانی در حراجهای معتبر بینالمللی چیست؟
به نظر من باید از هر فرصتی در هرجای دنیا برای معرفی هنرمان استفاده کنیم.
ادامه دارد...
.............................................................
گفتوگو از: فاطمه حامدیخواه
منبع خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910516001159
...........................................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید