مقاله ای از هنرمند ارجمند جناب آقای ولی فتاح زاده با عنوان سیاه مشق های عماد الکتاب
..............................................
..............................................
سیاه مشق های عمادالکتاب (حبسیه های مدرن!!!!)
سه عنصر اساسی ی تشکیل دهنده ی یک اثر هنری ، عبارتند از : 1- فردیت (شخصیت)هنرمند 2- سبک(زمان و محیط هنرمند 3- جوهره ی هنر.
الف - فردیت هنرمند : به ساده ترین شکل ممکن صورت مسئله این است : یک خطاط پس از طی مراحل آموزش و کسب مهارت های خوشنویسی ، چگونه می تواند "من" خود را در اثرش بازتاب دهد ؟
او برای خوشنویسی متنی را انتخاب می کند که متعلق به یک شاعر و یا نویسنده است .و این متن بازنمای رویاها و حسرت های شاعر است .آرزوها و دردهای یک خوشنویس چگونه قرار است در یک اثر، خود را در عرصه ی تجسمی به منصه ی ظهور برساند .
تکرار چنین روندی موجب میشود که خوشنویس بتدریج فردیت خود را انکار و در ادامه سرکوب کند . شیوه های آموزشی غیر خلاقانه ی موجود نیز این روند را تشدید می کنند . با سرکوب "فردیت" قدرت "مشاهده"نیز از خوشنویس سلب میشود .و دیگر "منِ مشاهده گری " وجود ندارد که نسبتی با محیط و اجتماع برقرار کند و بر مبنای ضرورت های خاص دوران خود ، طرح و ایده ی مناسبی را پیشنهاد کند.
در نتیجه ما شاهد چنین نمایش تکراری و مستدامی خواهیم بود : متون از پیش آماده + قوالب از پیش آماده .
پروسه ی تقلید و تکرار در قوالبی همچون چلیپا و قطعه (به تقلید از میرعماد و امیرخانی و ..) و هم چنین سیاه مشق هایی (به تقلید از میرزاغلامرضا و میرحسین و ....)
به این ترتیب ، در نتیجه ی فقدان دو عنصر اساسی ی "فردیت" و "سبک "، خوشنویس مهمترین امکانات ِ قرار گرفتن در موقعیت ِ خلق "فضا" و "هنر" را از دست می دهد .آنچه باقی می ماند "مهارت" است و بس .
سوالی که پیش می آید این است : آیا این فقدان ها ، سرنوشت و تقدیر ذاتی ی فعالیت خوشنویسی است ؟
به پاسخ این سوال خواهیم رسید .
مدخلی دیگر :
کلهر ، بدرستی متوجه شده بود که یکی از مهمترین دلایل عقب افتادگی ی جامعه ی ایرانی ، بیسوادی عامه است .از طرفی یکی از موانع سوادآموزی ،شکل پیچیده ی آموزش الفبای فارسی در مکتب خانه ها بود .به شکلی که دانش آموز تنها پس از طی هفت سال آموزش می توانست خواندن و نوشتن را بیاموزد . ضمن اینکه ظرافت های پیچیده ی خط نستعلیق نیز ، مشکلات مضاعفی را در مسیر آموزش نوشتن بوجود می آورد . مشکل آموزش الفبا را "میرزا حسن رشدیه " حل کرد . به شکلی که با اصلاح ساختار آموزشی ، دوره ی یادگیری خواندن ونوشتن را به یکسال تقلیل داد .
در خوشنویسی نیز ، کلهر با ساده کردن اندام هندسی ی حروف و کلمات و متناسب کردن آن برای امر "کتابت" سعی کرد تا امر "نوشتن" و "خوش نوشتن" را تسهیل کند و با عمومی کردن "سواد" ، موانع اساسی ی ارتباط بین نخبگان و عوام را از سر راه بردارد. در آن زمان داشتن سواد و فعالیت فرهنگی و هنری ، اتفاقی اشرافی بود .و کلهر تلاش می کرد تا نستعلیق را چنان پرداخت کند که آموزش آن برای عوام امکان پذیر شود .و همچنین این قالب متناسب امر کتابت ِ کاربردی برای تحریر اطلاعیه ها و روزنامه ها شود .مجموعه ی این تحولات موجب نشر آگاهی و تزریق اطلاعات به جامعه ی سرخورده ی ایران در عهد قاجار گشت که نهایتن جنبش مشروطه را در پی داشت .
شاید مناسب ترین و مقتصدانه ترین خط برای امر کتابت ، نسخ بوده باشد اما به زعم من ، مشکل این بود (و هنوز هم)که مردم تصور میکردند که خط نسخ ،عربی است .و با توجه به رشد روز افزون روحیه ی ملی در آن دوره ،فقط خط نستعلیق امکان این را داشت که بتواند غرور ملی را احیا کند و وظایف جدید را نیز بپذیرد.
صنعت چاپ هم البته به روند آگاهی بخشی و تزریق اطلاعات سرعت فوق العاده ای بخشید . گرافیک مدرن با ظهور دوره ی چاپ آغاز میشود و این مطلب با اشتباه معمولی که اغلب مرتکب می شوند متفاوت است که فکر می کنند گرافیک در خط با ظهور میرزا غلامرضا و یا کلهر آغاز شده است. کلهر با دریافت روح جدید عصر مدرن در سنت خط تغییر ایجاد می کند ( چاقی برای چاپ ) اما میرزا غلامرضا همچنان به دنبال زیبایی شناسی سنتی در اصول و مبانی غور می کند .
عمادالکتاب ، با درک صحیح از خواست ملی ی کلهر ،تمامی رویاهای استادش را تحقق بخشید . وی اولن:با تنظیم رسم الخطی ساده و روان ، زمینه ی مناسبی برای آموزش همگانی ی خوشنویسی فراهم کرد . و دومن : با ایجاد تغییرات جدیدی در ساختار سیاه مشق ، زمینه ی ارتباط عوام را با این دسته از آثار فراهم و سومن : با شرح درددل ها و خاطرات و تجربیات تلخ و شیرین شخصی و محیطی ، "من ِ متفکر"-"من ِحساس"- "من دردمند" و "من ِ جستجوگر" ِ خویشتن خویش را وارد عرصه ی خوشنویسی کرد .
آثار:
در مورد آثار عمادالکتاب ، لازم به ذکر است که برای اولین بار ، ما ناچار هستیم که متن این آثار را هم مطالعه کنیم . برای بررسی ی آثار میرعماد –میرحسین ترک-حسینقلی – میرزا غلامرضا و ....نیازی به دانستن متن آنها نداریم . و بدون توجه به متن هم میتوانیم آنها را بررسی و تحلیل کنیم . به عبارتی ، غالبن این متون بار اضافه ای بر دوش اثر هستند .چیزی بیش از بهانه ای برای تولید اثر نیستند و معمولن پس از تولید اثر در نگاه خوشنویس و مخاطبش حذف میشوند .چون هیچ ارتباطی بین مفهوم متن و ساختار ارائه شده وجود ندارد .
اما در مورد عمادالکتاب اینگونه نیست . عمادالکتاب اصرار دارد که همه ی عناصر کاربردی ی خود را هماهنگ سازد و هیچ چیزی برای دور ریختن ندارد .متن در آثار او یک "بهانه" نیست بلکه دغدغه ای ملی-شخصی است که قرار است ساختار اثر را هماهنگ با خود شکل دهد . عدم درک این موضوع ، مهمترین دلیل بایکوت کردن آثار این هنرمند بزرگ عرصه ی خوشنویسی به وسیله ی خوشنویسان است .
دیگر اینکه : آثار عمادالکتاب ، خود را کامل میدانند و اجازه ی ورود هیچ عنصر دیگری را نمیدهند .
سوم (وصل به دوم)- جنس مخاطبی که عمادالکتاب برای خود برگزیده است ،همان عوام الناس فقیر و دردمند هستند .به همین دلیل ،جایی برای هر گونه تجمل و تذهیب در آثار خود نمیگذارد .تا فقیران هم براحتی بتوانند اثار او را بدست بگیرند .و بخوانند .
چهارم(وصل به دوم و سوم) -مقتصدانه بودن نگاه عماد در استفاده از حداکثر صفحه است .که سعی میکند بخشی برای قیچی کردن در اثارش باقی نگذارد .که من این خصلت را با ترکیب "فقرنمایی" نشانه گذاری میکنم .
با این تفاسیر ، سوالی که ممکن است به ذهن متبادر شود این است : آثاری همچون سیاه مشق های میرزا غلامرضا و میرحسین و ...زیباتر هستند یا اثار عمادالکتاب؟
شاید لازم باشد که مکثی روی مفهوم زیبایی داشته باشیم .
بر اساس مقدماتی ، یونانیان باستان تصور میکردند که زیبایی اتفاقی ست بین چشم و سوژه .و آنها میتوانند با فرمولیزه کردن آن در قالب "تناسب طلایی" این زیبایی را تعریف کنند و هر زمان که اراده کردند با استفاده از این فرمول وقوع امر زیبا را تحقق ببخشند .اما انبوه اثاری که بی اعتنا به این تناسب شکل گرفتند و اتفاقن مهمترین اثار تاریخ هنر هم هستند نشان داد که اولن :زیبایی تعریف پذیر و محدودیت پذیر نیست .ضمن اینکه آثار بسیاری وجود دارند که زیبا به مفهوم عام نیستند اما هنر هستند . گوئرنیکا (اثر پیکاسو) تندیس های هنری مور –آثار زنده رودی و......
اما شرح اختصاصی ی این آثار :
1-هماهنگی ی پویا و گاهی بحرانساز در این اثر بما میگوید که عماد هم توانایی ی خلق فضاهایی مشابه میرزا غلامرضا و .. را دارد اما ..
...................................................
......................................
2- به متن و ساختار این اثر دقت کنید : بنظر ساده میرسد .اما این سادگی حاصل خلق یک ترکیب سهل و ممتنع است .با تکرار کلمات خاص ، رعشه ای را که در اندام سیاه مشق افتاده است .و مثلثی که همچون چاقو در پهلوی اثر فرو رفته است .ببینید.
طنز پنهان در کلمه ی اینک را مشاهده کنید که با تکرار و کشیدن این کلمه ، زمان موجود در آن را کشدار کرده است .---شش دندانه و شش ماه ---و همچنین کلمه ی استنطاق که تکرارش چشم کشیده ی اول را کور کرده است .
..........................................
............................................
3- اتفاقی که در سیاه مشق ها معمول نیست ..تیره و سنگین تر کردن بالای اثر و سبک تر کردن بخش زیرین .مثل خوابی که در آن بجای آرامش کابوس است و آشفته احوالی ..سنگینی بار زندگی حداقل در ذهن هنرمند .
............................................
............................................
4-کورسوهای امیدی که از هر طرف بسته میشوند انبوه سیاهه ها که راه را می بندند . به متن های خواندنی در لابلای این بن بست ها دقت کنید : در خلوت نشسته و درها بسته –رقیبان خفته ..و در یک سوم پایین اثر ناگهان : شکرت یا مولی !!! انگار که از یک جاده ی پر دست انداز به صافی ی یک جاده ی اسفالت شده رسیده باشیم .کلمات از هم فاصله گرفته اند ، نه آنقدر که ترکیب را اشفته سازند بلکه به اندازه ای که نور صفحه از لابلای کلمات مجال تابیدن بیابد . چرا ؟ چون از اینجا به بعد متن خبر از احتمال برآورده شدن ارزوها میدهد.
............................................
............................................
5- یکی ابلهی شبچراغی بجست : رفت و در تاریکی گم شد . ابله و چراغ ؟
............................................
............................................
6-کسانی که تاریخ هنر را ورق زده اند .کسانی که با آثار آوانگارد بخصوص زنده رودی آشنا هستند . انها میتوانند از خود اثار بپرسند که چه دینی به این سیاه مشق دارند ؟ به سیاه مشق "ی" و سایه روشن های منظم و آپ آرت گونه ی آن دقت کنید ! یاد وازارلی نیافتادین ؟
............................................
............................................
7-اجازه دهید فقط متن این اثر را بخوانیم و لذت مکاشفه ی جادوگری های هنرمند دل شکسته ی آن را با کسی قسمت نکنیم :
از روح پر فتوح حضرت استادنا المعظم میرعمادالملک و مرحوم کلهر ، از حضرت میرزارضای کلهر استمداد میجویم از حضرت آفریننده موجودات و آرایش دهنده ی تمام کائنات فضیلت بخش ،بیننده ی اکبر اعظم ، خدای عالم عنایتی فرماید و عیون ..دیده فقیر را از درد و الم مصون و چشمهای این مظلوم محبوس را از عین الکمال روزگار محفوظ دارد. پروردگارا کریما !چشمهایم درد میکند.دندانها ریخته و غذا نمیتوانم بخورم .امروز هم جمعه روز استحمامست. حمام نظمیه آیا گرم است یا سرد .در هر صورت باید رفت. لیله شنبه هفتم یا هشتم العبد عمادالمحبوسین .
بروز من بغیر از سایه ی من نیست بار من ..................ولی او هم ندارد طاقت شبهای تار من .
..................................................
..................................................
ولی فتاح زاده ..ساعت 5 صبح روز پنجشنبه 5/2/92—شهرستان تکاب ..
با سپاس از محمد فدایی .
.....................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید