آفتاب آمد دلیل آفتاب
به بهانه ی شصتمین سالروز تولد استاد یداله کابلی خوانساری (چهره ماندگار مکتب شکسته نویسی معاصر ایران)
نویسنده : روح الله دلخانی
بی گمان سربلندی و سرافرازی دیار کهن این سرزمین، وام دار و مرهون تلاش های همه ی هنرمندان بزرگ و فرهنگ وران و فرهیختگانی است که در راه احیای مجد ، عظمت و اعتلای فرهنگ و تمدن این مرز و بوم همت گماشته اند. استادان چیره دستی که عمر پربهای خویش را در راه ترویج و تربیت هنر و هنرمندان جوان نهاده و چون شمعی فروزان، روشنگر راه آیندگان شدند. نام آورانی که هم نامشان افتخار آفرین است و هم وجودشان سرشار از برکات و فضیلت های انسانی و اخلاقی است. در این روند تاریخی، نام و یاد آنهایی که با تدبیر و تدبر، میراث معنوی و گرانقدر این خطه ی گوهرخیز را پاسداری نمودند و همگام با جامعه ی عصر خویش، پای فشردند ، ماندند و دل سوختند تا مگر مصدر خدمات شایسته ای برای خیل دوستداران و علاقمندان راه خود باشند، جاودانه تر است.
با این وجود، روزگار ما شاهد حضور بالنده ی هنرمند دلباخته واستاد برجسته ای است که ماندگاری و تاثیرگذاری ایشان دراحیای مجدد و حیات دوباره ی هنر شریف و ظریف خط شکسته ی ایران یا همان بهار نستعلیق ، بر همگان پرواضح است. خطی که سالیان درازی را در بوته ی بی مهری قرار داشت و دهه های زیادی به کلی از عرصه ی ارتباطات اجتماعی و فرهنگی مردم و جامعه دور افتاده بود. فراموش نکنیم این خون تازه را "استاد یداله کابلی خوانساری" در رگ های خشکیده این قلم شریف روانه کرد. در سال 1350 با همت ، غیرت ، عشق و ایمانی سرشار که در آن متولد شده بود، یک تنه آغاز نمود. با این امید در چشم انداز این هدف ، صدها هنرجوی دور و نزدیک را در تهران و شهرستان ها، به کمند شوق و مهر خود درآورد و با جان و دل، سر از پای نشناخته، عمری را به تعلیم و تربیت شاگرد، هنرجو و مدرس پرداخت. دورانی که خط شکسته بی هیچ قانونی، همواره از سر سلیقه های شخصی و به دور از هرگونه قاعده ، خودسر و خودرو نوشته می شد. بی شک یک قطعه خط شکسته که بتواند از قابلیتهای فنی و هنری لازم برخوردار باشد، حتی در آثار اساتید مسلم خوشنویس آن روزگار هم مشاهده نمی شد و دیوار و تالارها نیز خالی از آنها. با آنکه وی هیچ توشه و بهره ای از تعلیم و آموزش برنگرفته بود و در محرومیت محض رشد و نمو کرد و در دورانی که خود اشاره داشته اند، دسترسی و یا داشتن یک عکس، فتوکپی و یا نمونه ای ارزشمند که راهگشای کار و عامل موثری برای اشتیاق درونی اش باشد، مقدور نبود و تنها با عشق، توکل و روح خستگی ناپذیری که تا فتح قله هایی که غایت آرزوها و آرمانهای باطنی ایشان بود، قلم زد و با همه ی مصیبت بی معلمی، لحظه ای از تلاش و تکاپو، باز نایستاده، تا به سرمنزل مقصود راه یابد.
این درخشان ترین فصل آغازین کوشش پرثمر این بزرگ مرد هنری است که تاریخ معاصر، بی گمان در صفحات بی شماری آن را گواه خواهد بود و الواحِ تحسین و تمجیدی که با نام و یاد او به یادگار خواهد ماند و یا به فرموده شاعر و محقق گرانمایه، دکتر شفیعی کدکنی :
سرخیل عاشقانش خواهید بود فردا / روزی که گل برآید از باغ آرزویش
استاد کابلی، بی تردید در راه بروز و ظهور ذوق و خلاقیت خدادادی خویش و ثبت و ضبط لحظات ناب و خلق آثار متنوع و بدیعی همت گماشته است که درگذر زمان و درکارنامه ی هنری اش فراوان یافت می شود. دلی که مدام او را به خلوت و جلوت عشق و خلاقیت می کشاند و به ابداعاتی فراتر از رویدادهای معمول و متمایزتر از ملاک های رایج در هنر خوشنویسی رهنمون می سازد. او همواره سر تعظیم به فرمان دل شیفته ، بی قرار و شوریده ای دارد که خود "عین الطافست" .بی گمان این دستاورد که جز به مدد و عنایت انفاس قدسی، عشق مددساز، ایمان، توکل و بخت برخوردار، ممکن نمی گردید، یکی از رموز ماندگاری ایشان است. آنان که خدا را غریو کردند و دل دریائی شان را رنگ آسمانی بخشیدند، هنرشان خالی از هرگونه منیت و تفاخر بوده است. بر همین اساس تفکر و الگوی اخلاقی مطلوب و منظور اهل فضل و کمال در وی اتفاق افتاده است.
همان گونه که نظریه پردازان بسیاری در طول سال های گذشته، در نقد و بررسی جلوه های کمی و کیفی دوره های کار و تلاش ایشان پرداخته اند، مکتب نوین ایشان را همواره مورد تمجید و تحسین قرار داده اند. جادوی پنداری که در گرداگرد صفحه ی کاغذ با فراز وفرود کلمات و حروف ، همچون پرندگانی در آسمان خیال به پرواز در آورده است و تخته بند ترکیب ناگریز خویش را در هم شکسته اند تا آن را دور و رها با غوغای درون در برابر حیرت ما بگشاید . شِکوه ها و گِله هایی که بی قرار از سفرهای دور و دراز برفراز قله هایی از اندیشه های بلند و آسمانی فرود می آیند و ره آوردشان شرح در دست و شوق دیدار وحدیث آرزومندی است. آری مکتب ایشان در چرخ سطرها وابیات به رقص و سماع و شور و غوغای درویشانی مانند است که پای بر زمین پست زده و دست به سوی آسمانی بیکرانه دارد . بیانی که فلسفه ی حیات، نیاز مبرمی است که در صفای باطن و حسن سیرت او ریشه دارد که خود نشان از عالم لاهوت در کسوت ناسوت است . شیوه و الگویی که هم در معنا ازدرد عشق و غم به شِکوه می آید ، موی پریشان می کند و می موید ، و هم روایتگر شگرفی است از پایان هجری که معجز مسیحا دمی را نوید می دهد.
دریغ و دردبر آنانی که از همسویی و همسفری بال در بال این سماع سحر انگیز تن می زنند و از سرکج خیالی وکوتاه نظری ، تاب دیدار دلدادگانی که جان به نوازش این قلم ناز می سپارند را ندارند . سرود های دلکشی را که با تمام هستی و با فریادی شکوهمند ، در هر سطری سِحر می دهد .
باری این ندای عاشقانه و عابدانه ای است که در سیر تاریخ این راه هزار توی ، روزی در قلم شیدا و جاودانه ی " درویش عبدالمجید طالقانی" جریان داشته و امروز در جان شیفته ی پیرو همان رسالت ، استاد یدالله کابلی خوانساری بر دوام است . به همان اندازه که تاریخ هنر ، به حقیقت وجودی درویشِ طالقان درنگ نموده است ، برحقانیت حرکت عظیم و ماندگار این شوریده ی خوانسار نیز تامل خواهد کرد.
یقینا حفظ ریشه های اصیل و مواریث این هنر کهن با اعتقاد عمیق و بازیافته هایی که با یک عمر تحقیق ، تفحص و جستجویی بس دراز ، در کاربرد هنرهای تجسمی حاصل آمده و با مشاهده ی آثار هنرمندان بزرگ در موزه های معتبر جهان سیر تکاملی یافته است، ثمره و توشه ی گرانقدری را برای نسل امروز به ارمغان آورده است . رویدادی که در گذر 3 تا4 ده و ظرفیت تنگ زمانی، برای شناخت حقیقت آن بسیار اندک است. شکوه این مکتب ، نگرش جاودانه ی وحدت درونی و تلاش آگاهانه ی وجودی است که آثار پرباری را در خاطر خطیر تاریخ به یادگار نهاده است و همه ی دل آگاهان ومشتاقان ، کارنامه ی دُر فشان هنری ایشان را با هر سلیقه وشناختی تجلیل کردند .
کمپوزسیون های آگاهانه ، ترکیب بندی های متنوع ، بی تکرار ، بدون تقلید و بی کرانه ای که با هوشمندی بسیار با رنگ ، تذهیب وصفحه آرایی خلق گردید اند که با نمونه ها و الگوهای گذشته بسیار متمایز بوده و قابلیت فردی ونگرش های هنری شخصی ایشان را به همراه دارد . برای اثبات این گفته ، همین مقدار بس که کارشناسان آکادمی ها و دانشکده های هنری بین المللی بارها با زبان های مشترک آن را ستوده اند .
آوخ که قدر شناسی و رشک چشم نامحرمان همواره راهزن هر جریان نو و شگرف بوده ، هست و خواهد بود . بالاخص خودی ها و هم قلمان و آنهایی که خود را متّصف به معرفت های اجتماعی و اخلاقی دانسته و نیز متضمّن ترویج وتوسعه ی این هنر شریف می دانند ، با وقوف به رنج وملالت و مشقت های سال های سخت کوشی ایشان که : عمری از مشق دوتا گشت قلم همچون چنگ / تاکه خط من بیچاره بدین قانون شد ، این دل سپاری واین شیفتگی و دل شدگی را نادیده انگاشتند. هم چشم دل بصیرتشان آنها از این همه دستاورد ارزشمند و این رویداد تابناک تنگ است و هم چشم بینائی شان برای مشاهده ی صورت ظاهری جلوه های جمال وجلال این بدیع نگاری محروم مانده است. عجب اینجاست که غالب این منتقدان نام آشنا، به آنچه اتفاق افتاده است واقف هستند و صد افسوس که به انکار این حقیقت آشکار می پردازند . درحالی که در سیر فرازو فرود خط شکسته ی تاریخ هنر مملکت هزار نقش ، این نگرش گسترده ، برای بنیانگذاری مکتبی نوین که همه ی قابلیت های اصولی لازم را داراست به مراتب دشوارتر از حرکت قدما ی جلیل القدری است که می ستاییم. مدعیانی که نوآوری ، خلاقیت و دگراندیشی را در این دوران پیشرفته در مهد تمدن ، دور از زیبایی می پندارند و از درک ماهیت این لطیفه ی نهانی بی بهره مانده اند ، در حالی که این تحولات تازه و همه جانبه ی دنیای هنر، گواه آن است که باید " فرزند زمان خویشتن بود ". بنابراین اگر در سال های 1180 درویش عبدالمجید طالقانی به ثبت و ضبط و رفع نیازهای آن زمان می پرداخت ، همین روند ونیاز ایجاب مینماید که جامعه ی پیشروی امروز و نسل نوجو ، طالب تحولی تازه باشد . تحولی که در تلاش 40 ساله ی ایشان، روشن و مشخص است .از شرافت این دست و دل، همین بس که امید و اعتقاد به استعدادهای شگرف جوانان وافق های روشن پیشرو ، برای بروز و ظهور چهره های مستعد وثمره ی تربیت هنرمندان درخشانی را همچون استاد محمد حیدری ، استاد علی اکبر رضوانی ، استاد صحافی مقدم ، استاد علیرضا کدخدایی ، استاد اسرافیل شیرچی و استاد مهدی اسماعیلی مود را به تماشا نشست که هر کدام در گوشه ای از کشور پهناورمان ، نقش بسیار عمده ای را در توسعه و تحول این حلقه ی مشتاق درپی داشته اند. یقین که تجهیز نمودن تجربه و مهارت اندوزی هر هنرمند جدای از صدق دل و تعالی روح و صفای با طن ، ابتر خواهد بود . همان کارنامه ی درخشانی که یاد و نام درویش ، میرزاها وگلستانه ها را ماندگار نمود ، نام بلند آوازه ی ایشان را جاودان خواهد کرد.
به راستی راز ماندگاری وحقیقت استاد کابلی در کجاست؟ آیا مرام ، اعتقاد و پایبندی به سنت های تاریخ وحرمت نهادن به نقش گذشتگان ومعرفت درونی و ایثار، از خصلت هایی نیست که عامل ماندگاری ایشان گردیده است ؟ الگوی اخلاقی و درس بزرگی که همواره پیش از تعلیم و آموزش خط ، در کلاس ایشان مطرح بوده است . چراکه به قولی: " بنای شاگردی واستادی بر دوکلام استواراست ، بنای شاگردی بر حرمت است و بنای استادی برمروت ، آن را که حرمت نیست شاگردی را نشاید و آن را که کرامت ،ایثارو مروت نیست ، استادی را".
کوشش و ایثاری که بی هیچ منت و ادعا و دور از هر گونه انانیت و خود بینی ، میان ایشان و دوستداران بی شمارش جریان داشته و دارد و دلخوش بر آن که شوق تعلیم و فضیلت های معلمی را پاس داشته و خوشبختی را در حمایت ، هدایت و توفیق هنرجویان جستجو می نمود . بدیهی است که عاقبتی چنین پربار که با سیر و سلوکی معنوی و دم به دم با بیان شکرانگی به درگاه خالق بی همتا همراه بوده است به مصداق عبارت شریفه :"انی اکرمکم عندالله اتقکم" ،بی مدد و عنایت خاص حضرت حق ، میسور و فراهم نمی گردید .
در این روزگار که مقوله ی هنر تنها بارقه ی تجلی و تبلور عشق و زیبایی است ، تنها موهبتی است که انسان را با شور و شوقی سرشار روبرو نموده و جسم وجان را طراوت وشادی می بخشد ، این بخت برخوردار در هنرهای تجسمی ، بالنده ترین و ماندگارترین میراث تاریخ بشری است. جای خوشحالی و افتخار است که تاریخ پر فراز و نشیب این مرزپرگوهر از گذشته ی دور ، چهره های درخشان وکم نظیری را در این عرصه تربیت نموده که هرکدام در شمار قله هایی بلند با آثاری خلاقه ، نقش جاودانه ای را درجامعه ی بشری ایفا می کنند.بی تردید هنر خوشنویسی دراین میان با رسالت و تعهد دیرینه ای که در گرد آوری گنجینه ی معانی شاعران و سخنوران بزرگ این سرزمین داشته ، آثرا منحصری را در ویترین فرهنگ و تمدن جهان به خود اختصاص داده است که همواره همه ی شرق شناسان صاحبدل بدان اشاره داشته و آنرا بسیار ستوده اند .
نقش ارزشمند ایشان ، جدای از خدمات شایسته ای که در توسعه ی این هنر در داخل کشور داشته ، به عنوان نماینده ای به حق تاثیرگذار از این فرهنگ گرانسنگ در عرصه های بین المللی و دانشگاه های بزرگ جهان بوده که در جشنواره ها و همایش های برون مرزی همواره به معرفی جلوه های ناب این میراث گرانقدر پرداخته اند که از چشم و گوش تاریخ به دور نخواهد ماند .
آئینه داری این هنر قدسی با دست مایه های عملی ونظری که به معرفی آن پرداخته و به اعتبار این دل سپاری ومعرفت با طنی وخدمات خالصانه ای که در کارنامه ی عمر پرمایه ی خویش پیش رو دارد را می توان در تصویری گذرا به مشاهده ی شکسته نویسی و شکته خوانی تا سماع قلم و چلیپا نویسی کلک شیدایی تا دایره المعارف هنری شکسته پیوسته در ابعاد آموزشی ملاحظه نمود و منتخب صدها اثر نمایشگاهی را در مجموعه های باغ نظر، محراب خیال، نقش شوق ، دوبیتی های باباطاهر ، دولت قرآن و از منحنی عشق تا سماع در سماع را با توجه به ویژگی ها و تنوع کم نظیرآن شاهد بود . درسال های کمال جویی ایشان، اولین "دیوان حافظ" به خط شکسته ، یادگار دیرینه ای است از پرده های گلریز هفتخانه ی چشم و "سماع در سماع" گلچینی است از گنجینه ی پرباری از آثار هنری متنوع 40 سال تجربه در نمایشگاه های داخلی وخارجی ، که در ماه های نه چندان دور شاهد آن خواهیم بود .
اما نقش هايي كه بارهاي بي شماري در نمايشگاه های آثار استاد ، از گالري مهرشاد ( 57 ) تا سن پترزبورگ ( 88 )، از گالري تهران ( 59 ) تا تورنتو ( 84 )، از موزه رضا عباسي ( 70 ) تا امارات متحده عربی ( 83 )، از گالري گلستان ( 73 ) تا دانشگاه هاروارد بوستون ( 79 )، از گالري سعد آباد ( 81 ) تا پاريس ( 81 )، از لندن ( 74 ) تا گالري شمس ( 86 )، از دانشگاه كلمبيا ( 70 ) تا گالري والي ( 82 )، ازموزه رضا عباسي ( 68 ) تا ايتاليا ( 75 )، از هنرسراي كندلوس ( 74 ) تا اسپانيا ( 79 )، از موزه رضاعباسی ( 78 ) تا مري لند ( 79 )، از كجا تا كجا ، شَهقه ي مستانه ي متلمّذان را درآورده است . نقشمايه هايي که مسير كوچه باغ هاي خوانسار تا تريبون هاي دانشگاه هاي آکسفورد و جرج واشنگتن را برای سرافرازی تاریخ هنر این سرزمین طي نمود . بيش از 25 نمايشگاه انفرادي خارجي و سي نمايشگاه انفرادي داخلي و تاليف بيش از 15 مجموعه ی پر بهاي هنري تنها گلچيني از این روایت دلدادگی است . الحق كه چهره ی ماندگار وصفي ناچيز و قدري بس اندك است . باشدکه وجود فاخر ، موثر و جاودانه ی بزرگانی چون استاد یدالله کابلی خوانساری را که قدر بدانیم.
آواز بلندی تو وکس نشنودت باز / بیرونی از این پرده ی تنگ شنوایی (سایه)
لطفا با نظرات خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید