بخش سیزدهم آثار رشته شعر دومین سوگواره ملی «لبیک یا حسین » سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر
...................
................
شرایط شرکت در سوگواره :
شرکت برای عموم هنرمندان آزاد است
هیچ محدودیتی در تعداد آثار ارسالی به سوگواره وجود ندارد و به قید قرعه از بین هنرمندانی که بیشترین آثار ارسالی را داشته باشند یک نفر انتخاب شده و هدیه ای تقدیم خواهد شد .
تصاویر آثار ارسالی می بایست متعلق به سال 1393 باشد .
تصاویر به آدرس ایمیل azizihonar@gmail.com ارسال گردد
مشخصات ، شماره تلفن ( همراه و ثابت ) و یک تصویر از هنرمند برای شرکت کنندگان در این برنامه الزامی می باشد .
ارسال تصاویر آثار باید با کیفیت بالا ( حداقل 4000 پیکسل ) و اسکن شده باشد
ارسال تصویر هنرمند به همراه مشخصات ، شماره تماس و شهر محل سکونت ( در قالب یک ایمیل )
ذکر سبک ، شاخه هنری و نوع اثر
بعلت حجم بالای ایمیل های سایت ، در هنگام ارسال ایمیل حتما در قسمت موضوع جمله ی " جهت شرکت در سوگواره ملی بداهه محرم - لبیک یا حسین " درج شود
لازم به ذکر است ، از شرکت عزیزانی که موارد ذکر شده را رعایت نکنند ، در سوگواره معذوریم
................
رشته های هنری :
خوشنویسی ( نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث و گرایشهای نوین خوشنویسی (نقاشی خط ، خط نقاشی ، خط نگاره ، نقاشی با خط و . . . ) ) ، هنرهای تجسمی ( نقاشی ، طراحی ، تذهیب ، مینیاتور ، نگارگری ) ، گرافیک و طراحی پوستر ، عکاسی و شعر
................
موضوع آثار :
آیات قرآن ،اشعار و احدایث با موضوعیت امام حسین (ع)
و یاران و اهل بیت پاکش ، سخنان گهربار امام حسین (ع) ، ماه محرم ،
شهادت ، ایثار و فداکاری ، عزاداری ، ولایت مداری ، رشادت ، شهادت و صبر ، حجاب و عفاف عاشورایی
................
سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر- از کلیه اساتید، هنرمندان ، هنردوستان ، موسسات ، ادارت ، نهادهای فرهنگی و هنری کشوراسلامی ایران که مایلند به عنوان حمایت ، همکاری و یا اسپانسر در اجرای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این طرح معنوی و عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) و اولاد و اصحاب گرامیشان با این سایت مشارکت نمایند ، می توانند جهت اعلام نوع همکاری با این برنامه با شماره 09121444264 ( علیرضا عزیزی ) تماس حاصل فرمایند.
...................
..........
امام حسین –عاشورا
آب از سرش گذشته بود ، آب !
خون از رگ خیمه ها بیرون می جهید!
وَعدالت را
حنجره ای کوچک
با لهجه ای سرخ
تکلّم می کرد...
...ظلم بی آب و آفتاب جوانه می زد!
زنی زمان را
با زبان نگه می داشت
صدایش در کوه تاریخ
منعکس می شد...
وَ آغوشش را
خیمه ای ساخته بود
پناه دخترکان بی پناه...
... زندگی
میان سرها
سرگردان بود ...
.........
آه اي آب ...
آبي نماي سرخ رنگ !
هزاران رنگ در تو نقش بسته است
ظلم با تو آغاز شده است
وَ نطفه ي درد را تو بسته اي !
اشک
همان « تو» است
که کربلاي گونه را طي ميکند؟!
طهارت در عبور تو خشکیده است!
جرعه اي که مي نوشمت
قطره قطره از چشمها
بالا مي آورم تو را...
آه ای آب....
.........
چگونه چشم هایم نبارد ؟
وقتی آب هم
یاد تو که می افتد
اشک هایش جاری می شود ...
.........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم مینا آقازاده ( از تهران )
....................
..........
(هشت رباعی عاشورایی)
1
آنها همه چوب جهلشان می خوردند
ای کاش که پیشتر از این می مردند
یک قوم علیل کور با بی شرمی
خورشید برای شامشان می بردند
2
غمدیدگی حروف را می گریم
بی شرمی این صفوف را می گریم
یک پیکر نیمه جان و زخمی ای وای
تا آخر این لهوف را می گریم
3
یک دختر و زمزمه که شاید باران...
پایان غمش همین که باید باران ...
تا اینکه عمو همیشه با ما باشد
ای کاش که لحظه ای بیاید باران...
4
یکباره تنش در تب و درتاب افتاد
رودی که خودش هم ته گرداب افتاد
در علقمه جنب و جوش محشر پیچید
آن لحظه که عکس ماه در آب افتاد
5
روی لب او کویر جریان دارد
در عمق دلش امیر جریان دارد
از آب روان نمی خورد سقا چون
این علقمه از غدیر جریان دارد
6
یک لحظه نگیر چشم این دختر را
آسوده بکن خیال این لشگر را
تا اینکه به خواب خوش رود یا زینب
بگذار رقیه هم ببیند سر را
7
دیدی که چه بی ملاحظه سرها را...
پایان همین مبارزه سر ها را...
ای کاش که دستهایشان می خشکید
وقتی که به شوق جایزه سرها را ...
8
داغ تو به سینه های ما هست که هست
در راه تو یک لحظه نخواهیم نشست
حقا که سراسر زمین کرب و بلاست
پیوسته زمان 10/1/61 است
.........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای سید روح الله فریدونی ( از بشرویه-خراسان جنوبی )
....................
..........
« انقلاب حسيني »
اربعين شد ماه خون، ماه عزا
ماه پيروزي خون ، بر نيزه ها
عشق مولا مي زند بر هر دلي
ياد ها و لحظه هاي كربلا
زينب كبري بانوي قهرمان
مي كند نجوا در غم سراي بي صدا
مي كند خاك بر سر و رويش كنون
تا رنج ها و غصه ها آيد برون
از درون خيمه آيد صدا
هر كه از فقدان او گويد خدا
كاروان رفته از آن شهر و ديار
تا كه آيد بر وادي ظلم و فساد
مي رود هر دم به دنبال آن گروه
يك سر و دو چشم و يك پناه
رقيه آن گل آل نبي
مي كند تجديد خاطر با اخا
كربلا شد صحنه عدل خدا
نينوا شد مقتل شاه خدا
آسمان مي باخت رنگ از روي خود
چون كه ديد اربعين برچشم خود
در زمين و بر شجر بر دل شمس و قمر
آتش عشق مولا مي زند هردم نظر
اي مسلمانان برخيزيد ز جاي
بر دست گيريد بيرق شاه خدا
تا كه هست خورشيد بر اين آسمان
ياد آن هفتاد و دو تن مانده به جا
روزها و قرن ها طي شد از روز بلا
گرچه در دل هاي ما شد، بارور عشق خدا
اربعين در كشور ما سمبل است
اسوه ي شور و حماسه زينب است
كاش مي شد تا ابد در اين ديار
باشد هر دم ،عشق مولا چون بهار
آن بهار سبز و بي پا ييز ناب
تا كه رويد از زمينش يادها
ياد آن روز حماسه روز عشق
روز چهل روزگيه فانوس دل
..........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم سمیرا کفراشی ( از شهرری )
....................
..........
غزل 1
یک جرعه عشق، قطعه ای از نان ،دخیل ِتو
اینجا تمام ِ پنجره هامان دخیل ِ تو
حسّ ِهزار چلچله در بالِ بودنم
همراه ِطاقِ آبی ِایوان ، دخیلِ تو
آنجا که یاس می دمد از دست های عشق
محزون ترین قبیله ی ایمان ،دخیلِ تو
یک زنبق از تمامِ غزل های من گذشت
با تاولی به هیا ت ِ باران ، دخیل تو
باران نبوده ایم و غزلبار این کویر
سوزنده تر ز جرات انسان ، دخیل تو
من تشنه ام به یاوری ات، آخرین قدم !
این آخرین شکایت دوران ،دخیل تو
..........
غزل 2
یک غزل، طلوعِ قامتِ کسی که ممکن است . . .
فصل، فصل استقامت کسی که ممکن است . . .
شب . . . ، نگاهِ ماه . . . ،تشنگی . . . ، غرورِ مرد . . . ، آه
دست های باسخاوتِ کسی که ممکن است . . .
کهکشانِ چشم های پُرغرورِمرد بود
روشنایِ بی نهایتِ کسی که ممکن است . . .
آه!مردمانِ کوفه پس چه شد وفایتان؟
کیست یار با صلابتِ کسی که ممکن است؟
باز گشته سوی خیمه ها ، غمین و سر به زیر
اسب ، اسب با اصالتِ کسی که ممکن است . .
نور روی نیزه؟ جبرئیل همصدای عشق؟
هم طنینِ با تلاوتِ کسی که ممکن است؟
شب سیاه پوشِ قصّه ، ماه گریه می کند . . .
ماه گریه می کند . . .
ماه گریه می کند . . .
منتظر نباش خوب من ، غزل غروب کرد .
..........
غزل 3
ندیدی آه ! کسی با غرور می رقصید
میان رود ، عطش مثل نور می رقصید
عصا به دست تو افتاده بود و من دیدم
که با تمام ِقوا کوه طور می رقصید
تمام ِحادثه این بود : یک نفر برخاست
درونِ حنجره اش نای ِصور می رقصید
سماع ِنیزه و پیکان و عشق بود آن دم
که در حضور ِسپیده ، جسور می رقصید
نفَس زدیم و علمدار قصه را گفتیم :
چگونه ماه درون تنور می رقصید ؟
.........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم فرحناز حمزه ( از شیراز )
....................
..........
جهت مطالعه فراخوان سوگواره ملی لبیک یا حسین (ع) روی تصویر زیر کلیک نمایید
................
...............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
15
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید