بخش پانزدهم آثار رشته شعر دومین سوگواره ملی «لبیک یا حسین » سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر
...................
................
شرایط شرکت در سوگواره :
شرکت برای عموم هنرمندان آزاد است
هیچ محدودیتی در تعداد آثار ارسالی به سوگواره وجود ندارد و به قید قرعه از بین هنرمندانی که بیشترین آثار ارسالی را داشته باشند یک نفر انتخاب شده و هدیه ای تقدیم خواهد شد .
تصاویر آثار ارسالی می بایست متعلق به سال 1393 باشد .
تصاویر به آدرس ایمیل azizihonar@gmail.com ارسال گردد
مشخصات ، شماره تلفن ( همراه و ثابت ) و یک تصویر از هنرمند برای شرکت کنندگان در این برنامه الزامی می باشد .
ارسال تصاویر آثار باید با کیفیت بالا ( حداقل 4000 پیکسل ) و اسکن شده باشد
ارسال تصویر هنرمند به همراه مشخصات ، شماره تماس و شهر محل سکونت ( در قالب یک ایمیل )
ذکر سبک ، شاخه هنری و نوع اثر
بعلت حجم بالای ایمیل های سایت ، در هنگام ارسال ایمیل حتما در قسمت موضوع جمله ی " جهت شرکت در سوگواره ملی بداهه محرم - لبیک یا حسین " درج شود
لازم به ذکر است ، از شرکت عزیزانی که موارد ذکر شده را رعایت نکنند ، در سوگواره معذوریم
................
رشته های هنری :
خوشنویسی ( نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث و گرایشهای نوین خوشنویسی (نقاشی خط ، خط نقاشی ، خط نگاره ، نقاشی با خط و . . . ) ) ، هنرهای تجسمی ( نقاشی ، طراحی ، تذهیب ، مینیاتور ، نگارگری ) ، گرافیک و طراحی پوستر ، عکاسی و شعر
................
موضوع آثار :
آیات قرآن ،اشعار و احدایث با موضوعیت امام حسین (ع)
و یاران و اهل بیت پاکش ، سخنان گهربار امام حسین (ع) ، ماه محرم ،
شهادت ، ایثار و فداکاری ، عزاداری ، ولایت مداری ، رشادت ، شهادت و صبر ، حجاب و عفاف عاشورایی
................
سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر- از کلیه اساتید، هنرمندان ، هنردوستان ، موسسات ، ادارت ، نهادهای فرهنگی و هنری کشوراسلامی ایران که مایلند به عنوان حمایت ، همکاری و یا اسپانسر در اجرای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این طرح معنوی و عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) و اولاد و اصحاب گرامیشان با این سایت مشارکت نمایند ، می توانند جهت اعلام نوع همکاری با این برنامه با شماره 09121444264 ( علیرضا عزیزی ) تماس حاصل فرمایند.
...................
..........
این جوان کیست ؛ مثل ِ پیغمبر ، ماه از چشم هاش می بارد؟!
آسمان در شگفت از رویش ، آفتاب از صداش می بارد
سوره ی نور باز نازل شد؟ یا که « وَالشّمس » ، یا که « وَالنّجم » است؟
این چه رازی ست ؛ « آیةُ الکرسی » از سر و دست و پاش می بارد؟!
کاش برگردد از تب ِ میدان ، بی قرارش شدند آهوها
از لب ِ کوه و دشت و دریا وُ ... از لب ِ عشق کاش می بارد!
این جوان کیست ؛ هر چه آینه است آیه ی عاشقانه ی دل ِ اوست؟
سوره ی آسمانی ِ اخلاص از صفا و وفاش می بارد
از تمام ِ صنوبران که سر است ، حضرت ِ آفتاب را پسر است
مثل باد صباست ؛ در گذر است ، آسمان در عزاش می بارد
سر ِ پیغمبر است بر نیزه ، یا علی اکبر است بر نیزه؟!
شعر ِ ناب ِ تر است بر نیزه ، عشق از واژه هاش می بارد
........
برای عمو ی خیمه ها:
ای بسته به دست تو دل پیر و جوان ها!
ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیان ها!
می رفت فرات از عطش ِ عشق بمیرد
بخشیده نگاه ِ تو به خونش جریان ها
مست ِ تو فقط خیمه ی بی آب نبوده ست
از دست ِ تو مست اند همه مرثیه خوان ها
قد قامت ِ سرخت به دل دشت نشسته ست
ای پیش نماز ِ دل ما وقت ِ اذان ها!
تا عطر تو آمد غزلم بال در آورد
آزاد شد از قید ِ زمان ها و مکان ها
مشک ِ تو که افتاد ، دل ِ حادثه لرزید
خاک ِ همه عالم به سر ِ تیر و کمان ها!
این گوشه عمو آب شد آن گوشه رقیّه(س)
این بیت چه باید بکند در غم ِ آن ها
ای هر چه امان نامه! ببینید و بسوزید
این دست ِ رد ِ اوست بر اینگونه امان ها
........
روضه می خواند قلم ، باران ِ غم می آورد
در میان ِ دفترم با زیر و بم می آورد
می نویسد: " کربلا " ؛ دل بی قراری می کند
می نویسد: " عاشقی کن " ؛ شعر ، کم می آورد
" خیمه ها لب تشنه هستند و عمو با غیرت است. "
روضه خوان امشب چه روزی بر سرم می آورد !
ماه را می خواند و تا پای دریا می برد
ماه را بی دست و بی مشک و علَم می آورد
ماه شد حالا تمام و روضه خوان محو ِ امام ،
جان من را بر لب ِ من ، دم به دم ، می آورد
راه می افتد میان ِ قتلگاه و با خودش
آیه های " شمس " را از هر قدم می آورد
تا ببندد زلف ِ دل را بر سر ِ زلف ِ حسین (ع)
بندی از ترکیب بند ِ محتشم می آورد
بعد از آن در آخر ِ ذکر ِ مصیبت ، روضه خوان
آتش ِ بی شرم را سمت ِ حرم می آورد
می نویسد: " نینوا " ؛ خون می چکد بر دفترم
روضه می خواند قلم ، باران ِ غم می آورد.
........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای محمدرضا سلیمی ( از شاهین شهر-اصفهان )
...................
..........
تو ذبح عظیم حسینی علی جان
علی جان نگاهم کن ای ماه رویم!
به این سرو قامت شگفتا چه گویم؟
علی جان نگاهت نگاه پیمبر
صدای تو چون صوت قرآن حیدر
تو را می فرستم به غوغای میدان
به خونخواهی پاکبازان دوران
میان حریفان خونخوار صحرا
تو را می سپارم به دستان زهرا
میان چکاچاک شمشیر و خنجر
گل هاشمی مانده بی یار و یاور
چه بینم علی جان؟ تو را سروری بود
به پیشانی ات نور پیغمبری بود
دلم غیر تو گفتگو با که می کرد؟
هوای رسول خدا را که می کرد
علی جان دلم خون و چشمانم ابر است
ولیکن مخور غم پدر کوه صبر است
تنت غرق در خون به دیدارم آیی
به این خیمه گاه عزادارم آیی
عبای من و پیکرت وه چه زیباست!
تنت لای این جامه در دست لیلاست
چه لیلا که سر در گریبان کشیده
به بالین تو همچو مجنون رسیده
نوازش کند گیسوی اکبرش را
به مویه بگوید گل پرپرش را
برو سوی هفتاد و دو نور یزدان
تو ذبح عظیم حسینی علی جان
........
شهید گمنام
بعدِ یک عمر آمدی آخر
توی تابوت بی صدا، بی سر
چه غریبانه آمدی از راه
مثل یک شاخه لالۀ پرپر
روی دوش فرشتگان خدا
میروی سوی عالمی بهتر
خفته ای همچو کودکی آرام
زیر لالای پرچم کشور
سربه دوش زمانه می گرید
چشمهایی که مانده بر یک در
نه پلاکی نه نام و عکسی هست
در کنار تو ای جوان، پیکر
از کدامین قبیله ای ای مرد؟
از کدامین دیاری ای سرور؟
با چه نامی تو را صدا می زد
روز و شب نرم و نازنین مادر؟
من شنیدم زنی ندا می داد
خوش بحالت خوش آمدی اصغر
من شنیدم که مادری می گفت
سنه قوربان جانیم بالا حیدر
یک بغل استخوان خاک آلود
بوی گل، عطر لاله و عنبر
ای زمین این شهید گمنامیست
که تنش را گرفته ای دربر
........
کربلا
به نام نامیِ زینب که شاه داده زِدست
بگو چه دیده ای ای چشم گشته ای سرمست؟!
عَلَم فتاده کناری و دست جای دگر
چگونه از شررِ جرعه ای فرات برَست؟!
چو بوی بانگ أذانی که داده پیغمبر
سوار بُرقَع خون در هوای معراج است
بهار عمر گل یاسمن چو نوغنچه
زِخون سرخ و زلالش به حِجله آذین بست
خطا نمیکنم و چشم بسته می بینم
شکاف ماه به دوش خدا چِسان بنشست!
سران عصمت و خلقت سران، به نیزه روند
شگفت از اینهمه قالو بلی به روز الَست!
..........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند محسن وظیفه پشتکوه ( از پارس آباد مغان-اردبیل)
...................
..........
تقدیم به علمدار کربلا...
من
از همان لحظه
که پای آب
به این ماجرا باز شد
به این مشک، مشکوک شدم
که بوی تند رفتنت را میداد
کمان که امان نمیدهد
مشام تیز تیر
اشتباه نمیکند
مانده ام
ناگهان
گهان
هان
آن
این
کدام سنگ بود
پیشانی ات را شکافت....!؟
.........
تقدیم به حضرت حسین (ع)
چه قدر
پیچیده بود
سوال کوتاهی که آن روز پرسیدی
هنوز هم کسی جوابش را نداده
ما هم که آن قدر
دچار قیمه های نذری شده ایم
حتی یادمان رفته
سرت را
از بالای نیزه پایین بیاوریم
اصلا
تازه داریم
به آن بالا بودنت عادت میکنیم
و حجم سنگی را محاسبه می کنیم
که به پیشانی ات خورد
تازه داریم
به ارتفاع نیزه ای می رسیم
که سرت را
روزی
روی آن گذاشته بودند
اما تو
فقط لبخند می زنی
و
در حالی که داریم
به تراژدی جدید انگشتانت می اندیشیم
باز هم
ماه را نشانمان می دهی
.........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای ابوطالب صفدری شربیانی( از کرج )
...................
..........
تقدیم به دو امام غریب
می روم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یک طرف شمس الشموس و یک طرف شمس الضحی
هر دو تنها هر دو دور افتاده هر دو خون جگر
کار عشق این است آری اَلبلاءُ لِلولا
از علی هر کس نشان دارد به غربت مبتلاست
او حسین بن علی شد، این علی موسی الرضا
او جوانان بنی هاشم شهیدانش شدند
"ای جوانان عجم جان من و جان شما"
اصفهان، شیراز، مشهد، فکّه، خرّمشهر، فاو
سوریه، لبنان، فلسطین، کلُّ ارضٍ کربلا
.........
شهید
وا کرده ام آغوش قُل اللهُ شهیدا
نزدیک بیا اقربُ من حبلِ وریدا
از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد
لرزید دلم زُلزلَ زلزالَ شدیدا
عشاق رهیدند و اسیران عقلایند
مردم دو گروهند شقیّاً و سعیدا
از کعبه و بتخانه قیاماً و قعودا
رفتم به در میکده عبداً و عبیدا
با جوهر خاکستر پروانه نوشتم
مَن ماتَ من العشق فقد ماتَ شهی
.........
گیسوان پریشان(تقدیم به یاران با وفای امام حسین علیهم السلام)
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و عباس شد چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهش
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی
..........
سورۀ صبر(با بهره مندی از تلمیحات قرآنی)
قافله را تا زدند بانگ رحیلا
ولوله ای شد که یا حسین دخیلا
قافله می رفت بی حسین ولیکن
دشمن او تا به حشر خوار و ذلیلا
بر سرِ نی ها "سری به نیزه بلند است"
سر چه سری وَه چه با شکوه و جلیلا
خواهر غمدیده رو به سوی برادر
گفت که یارانمان کمند، قلیلا
ناله ی قرآن ز روی نیزه برآمد
گفت که خواهر معَ الرسول سَبیلا
خواهر من بعد من غریب نمانی
عشق تو سجّاد، فاتّخِذهُ وَکیلا
گفت هوا گرم و راه شام زیاد است
گفت لکَ فی النهارِ سبحَ طویلا
گفت که شب را کجا بدون تو باشم
گفت قُم الیل را وَ أقوَمُ قیلا
گفت که بی تو چگونه خطبه بخوانم
گفت سنُلقی علیک قولَ ثقیلا
گفت که از گوشه ی خرابه چه گویی
گفت بهشت است جَنّةً وَ نخیلا
گفت که با درد تازیانه چه سازیم
گفت صبوری کنید صبرَ جَمیلا
گفت که صبراً عَلی قضائِک یا عشق
فاتّخذ الله زینباً بخلیلا *
گفت که هیهات مِنّا الذلة جماعت
ثمّ جَعلنا الحسین علیه دلیلا **
گفت حسینش که من شهید تو هستم
گفت خدا شاءَ أن یَراک قتیلا
(پی نوشت : *واتّخذ اللهُ ابراهیمَ خلیلا {سورۀ نساء آیۀ 125} - **ثمّ جعلنا الشمسَ علیه دلیلا {سورۀ فرقان آیۀ45})
............
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای مهدی جهاندار ( از اصفهان )
....................
..........
جهت مطالعه فراخوان سوگواره ملی لبیک یا حسین (ع) روی تصویر زیر کلیک نمایید
................
...............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
12
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید