بخش بیست و پنجم آثار رشته شعر دومین سوگواره ملی «لبیک یا حسین » سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر
...................
................
شرایط شرکت در سوگواره :
شرکت برای عموم هنرمندان آزاد است
هیچ محدودیتی در تعداد آثار ارسالی به سوگواره وجود ندارد و به قید قرعه از بین هنرمندانی که بیشترین آثار ارسالی را داشته باشند یک نفر انتخاب شده و هدیه ای تقدیم خواهد شد .
تصاویر آثار ارسالی می بایست متعلق به سال 1393 باشد .
تصاویر به آدرس ایمیل azizihonar@gmail.com ارسال گردد
مشخصات ، شماره تلفن ( همراه و ثابت ) و یک تصویر از هنرمند برای شرکت کنندگان در این برنامه الزامی می باشد .
ارسال تصاویر آثار باید با کیفیت بالا ( حداقل 4000 پیکسل ) و اسکن شده باشد
ارسال تصویر هنرمند به همراه مشخصات ، شماره تماس و شهر محل سکونت ( در قالب یک ایمیل )
ذکر سبک ، شاخه هنری و نوع اثر
بعلت حجم بالای ایمیل های سایت ، در هنگام ارسال ایمیل حتما در قسمت موضوع جمله ی " جهت شرکت در سوگواره ملی بداهه محرم - لبیک یا حسین " درج شود
لازم به ذکر است ، از شرکت عزیزانی که موارد ذکر شده را رعایت نکنند ، در سوگواره معذوریم
................
رشته های هنری :
خوشنویسی ( نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث و گرایشهای نوین خوشنویسی (نقاشی خط ، خط نقاشی ، خط نگاره ، نقاشی با خط و . . . ) ) ، هنرهای تجسمی ( نقاشی ، طراحی ، تذهیب ، مینیاتور ، نگارگری ) ، گرافیک و طراحی پوستر ، عکاسی و شعر
................
موضوع آثار :
آیات قرآن ،اشعار و احدایث با موضوعیت امام حسین (ع)
و یاران و اهل بیت پاکش ، سخنان گهربار امام حسین (ع) ، ماه محرم ،
شهادت ، ایثار و فداکاری ، عزاداری ، ولایت مداری ، رشادت ، شهادت و صبر ، حجاب و عفاف عاشورایی
................
سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر- از کلیه اساتید، هنرمندان ، هنردوستان ، موسسات ، ادارت ، نهادهای فرهنگی و هنری کشوراسلامی ایران که مایلند به عنوان حمایت ، همکاری و یا اسپانسر در اجرای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این طرح معنوی و عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) و اولاد و اصحاب گرامیشان با این سایت مشارکت نمایند ، می توانند جهت اعلام نوع همکاری با این برنامه با شماره 09121444264 ( علیرضا عزیزی ) تماس حاصل فرمایند.
...................
..........
آدم احساس من
آدم احساس دلم را ببین، در طلبت باز هوایی شده
ساده تر از این نتوان وصف کرد، حاجت دل کرب و بلایی شده
آدم احساس دلم بی هوا، در پیِ حوّای غمت رفته است
هر چه میان من و این عالم است، غیر تو محکومِ جدایی شده
آه ز سودای تو برخاسته، تا بنشیند برِ افکارِ من
جامه ی مشکینِ عزاداریت، کعبه ی دل های خدایی شده
ماهِ محرّم شد و مَحرَم به ما، هیچ به جز اشک سرازیر نیست
در عطش لعل لبانت چنین، آب زِ هر دیده فدایی شده
داد از این غربت جانسوز دل، حک شده بر قلب زمین داغ تو
گر که به امضای تو آذین شود، حکم غلامِ تو نهایی شده
آتش عشق تو به جانم رسید، هر چه نبود از سرِ تو دود شد
کار دلم پیش تو ای پادشاه، جلوه ی آیینِ گدایی شده
من به فدای تو امیر وفا، کار گدا جز طلب لطف نیست
این غزل از شوق تمنای تو، با همه احساس غِنایی شده
شاه تویی معرفت ماندگار، ای طلب الوصف همه خواست ها
جز تو همه خواسته های دلم، غفلت بی چون و چرایی شده
ماه طفیلی نگاه تو شد، شب ز خم زلف تو مهتاب شد
در بر شش گوشه ی تو این زمین، تا ابد الدهر سمایی شده
کی ز لبت گشته جدا ذکر دوست، حمد و ثنای تو که مقدور نیست
من چه بگویم که خدا شاهد است، مدح نویس تو سَنایی شده
...........
تسلا
نمازی که تو قلبِ غوغایِ خون
به صف ایستادی برابر نداشت
که خورشیدِ ظهرِ خروش و غرور
به جز غیرتِ تو برادر نداشت
قمر گشته نامِ تو چون آسمان
به جز روی تو ماه دیگر نداشت
نشانی که از تو به عالم رسید
شبیه و وجودِ مکرر نداشت
علم دار لشکر که دستان توست
نیازی به دیوار و سنگر نداشت
تو معنای آرامشِ مطلقی
شبیه تو جنگی دلاور نداشت
تو سقای عشقی و میراب دل
عطش غیر تو چاره در سَر نداشت
که کشتیِ دریایِ لب تشنگی
به جز بازوانِ تو لنگر نداشت
به آغوش خاکِ بلا و جنون
چو دستانِ امنِ تو پیکر نداشت
حریمی رو اسمت به این خاک داد
که از امنیت چیزی کم تر نداشت
کنار فراتِ هوس های شوم
که راهی به جز فتح خیبر نداشت
تــو چشمایِ تو جوششی بود که
نفهمید این خاک حیدَر نداشت
شبیهِ تو هیچ جای دنیا کسی
وفاداری و عهد و باور نداشت
جنونی که از عشق تو کوه ساخت
چو شیرین نگاهِ تو دلبر نداشت
به تو مبتلایم تولای عشق
ولایت شبیهِ تو یاور نداشت
به حدی دلم غرق احوالِ توست
که شاهد به جز دیده ی تر نداشت
دلم وقتی آغوش تو خاک شد
تو فالش از این حال بدتر نداشت
تسلای احساس بی وزنیم
دل از تسلیت واژه بهتر نداشت
...........
تمــوم وسعت آبِ فــرات
تمــوم وسعتِ آب فـــراتو، به پای تشنگی هـــات گــریه دارم
من امشب تو هوای داغِ چشمات، به دستِ خیس بارون تکیه دارم
تمــوم لحظه هــامو دل سپردم، به دستایی که سقایِ یه دنیـاست
بــرای روشنی راهِ چشمــات، هــــزاران ماه رو مــن آیــه دارم
یـــه فریــادو به چینی سکــوتم، دارم بند می زنم بغضم رها شه
مـی خوام اینقدر اسمت رو بخونم، که قلبم خونه ی عشقِ خداشه
مــی خوام تا یــادِ عباست بخـونم، دوباره قصه ی مــردونگی رو
شایــد دستـــای دلتنگیِ احســاس، دیگه از پیکر قلبم جـدا شه
پــر از وابستگیِ محضِ دنیــام، به احساسی که من رو مبتلا کـرد
عیــار ناب اسمت تـوی شعـرم، تب احسـاس من رو از طلا کـرد
یـه جــورایی دلــم قرصه به این که، هوامـو هر کجا باشم تو داری
هـوای عشقِ تــو امشب دلــم رو، یه گوشه از بهشت کـربلا کـرد
نمـی تونم دیگه تنهــا بمـونم، دلـم یک عمــرِ بـا عشقت عجینه
هــزار بــارم که بــرگردم به اول، دوبـــاره انتخــاب مـن همینه
نمــی شه غیـــر تـــو راهــی ندارم، مسیر آرزوهــام تــو نگاتـه
دلـــم تا عمـــر داره بــی بهونه، به پای عشق بی مرزت می شینه
جــدا از تــو یک یه دردِ بی امــونم، که آرامش تو دنیـاش راه نداره
مثـل حـــال شبـی هستـم کـه قلبش، تصـور از نگــاهِ مــاه نـداره
قشنگـــیِ زمینــم تــو هــواتِ، بـه جز تـو آسمونم بی ستاره است
کــه قصــر آرزوهـــایِ خیــالم، بـدون یــاد چشمـات شـاه نداره
صِـدام کن تو سکوتِ ایـن دقایق، بــزار تا با حضـورت جـون بگیرم
تمــوم وسعت آبِ فــراتو، مـــی خوام تــا حسـی از بـارون بگیرم
می خــوام یاد نگاهت رو بگیرم، همیشه تــویِ آغــوشِ نفس هـام
تــا حس رخوتو بــا اسمِ زیبات، از احــوالِ مــنِ بی جــون بگیرم
............
داغِ همیشه داغ
ای داغ همیشه داغِ تاریخ
ای دفتر تا ابد گشوده
ای حادثه ی نجات هستی
ای دل ز همه جهان ربوده
ای جلوه ی تا نهایت عشق
داغِ تو خروشِ بی امان است
راویِ نگاهِ مهربانی
چشمان تو مرز آسمان است
خاکت شده انتهای معراج
تو باور ماه در زمینی
طوفان چو به جان خلق اُفتد
((کشتی نجاتِ)) مومنینی
ای تکیه ی کوچه های ایثار
مردانگی از تو نام گیرد
هر خانه که تکیه دار یت کرد
تا عرشِ خدا مقام گیرد
بر خیمه ی عاشقی عالم
تا جان طلبد عمود هستی
آخر تو ز باغ نوبرِ آن
یاسی که شده کبود هستی
تو معرفت کمالِ عبدی
خود در عرفه نماز داری
در کعبه ی شش گوشه ی خاکت
صد قافله از حجاز داری
مِهریست به قلبِ خاکِ پاکت
مُهرِ ی شده بر عبادتِ ما
چون بندگی از تو یاد گیریم
فردوس شود نهایتِ ما
ثاراللَهِ غسل کرده در خون
محراب تو ظهر آفتاب است
هر ذکر لبت نماز دارد
این رسمِ تبارِ بو تراب است
تا خون تو بر رگِ زمین رفت
لرزید تمامِ جان هستی
از خوشه ی زخم های جانت
پر گشته تمامِ جامِ مستی
با مرثیه ی تو عرش جوشید
یکسَر همه عالمی فغان شد
بر نیزه ی دودمانِ تزویر
قرآن مصور آیه خوان شد
آن حادثه ای که خلق کردی
شوری است به جان خلقِ عالم
تا سَر زِ تنت جدای کردند
گویی که شکافت فرقِ عالم
.............
((شش ماهه))
لبای خشک شش ماهه، عطش رو داره می بوسه
کی دیده تشنگی جــایی، با اقیانـوسی مـانوسه؟
چقد درده تـــو آغــوشِ، تمـامِ زندگی بــاشی
ببینی ریشه ی عمـرت، داره هر لحظه می پوسه
یه طفلی جـایِ لالایی، تـو گوشش العطش داره
چشـایِ تشنه ی خــوابش، تمــوم روزو بیداره
نه دست خــوابِ گهواره، نوازش می کنه روشو
نـه نبض قلب آرامش تــو بیداریش نفس داره
جـــوابِ گریه ی بچه، کــی دیده زورِ شمشیرِ
چــرا جـــایِ لبــای آب، گلوشو تیر می گیره؟
چــرا تـو دستای دنیا، یه جایی می رسه خورشید
که ظهر آسمــونی رو، یـه دنیا بغض می گیره؟
چرا شش ماهه ای باید، هنوز نشکفته پر پر شه؟
واسه دریـــا چــرا باید، لبــای تشنه باور شه؟
مگه مــی شه تصور کـــرد، کنــار القمه باشی
تَــرَک های لبای خشک، نصیبِ قلب اصغر شه
یــه جــایی می رسه آدم، نشـونِ تیرگی می شه
واسه احســاس یک عــالم، تبِ آزردگی می شه
یــه جــایی دست یک آدم، می گیره تیغ ابلیسو
بــرای مــرگِ شش ماهه، غروبِ زندگی می شه
................
فاطمه بنت الحسین (ع)
از آن جا که جهان بی فاطمه غرق سراب است
خیال عاشقی بی لطف او نقش بر آب است
ازآن جا که تمام نام ها مستور اویند
به هر جایی نباشد فاطمه دارالعذاب است
اگر گیری نشان از بیت ثار ا... دانی
در آن فردوس هم یک فاطمه در احتساب است
مگر بی فاطمه بیت الحسین (ع) دارد نگاری؟
که بر حُسن جمالِ خانه او رنگ و لعاب است
هم او را یادگارِ فاطمه دادش چنین نام
که حتی ذکرِ نام فاطمه عینِ ثواب است
جدا از فاطمه کرب و بلا دارد تصوّر!؟
بنای این تصور از ازل گویی خراب است
در عاشورای مولا، فاطمه بنت الحسین (ع) است
عیارِ فاطمه در کربلا هم بی حساب است
که هم درد است با صبرو قرار عمه سادات
هم ایشان مایه ی آرامش طفلِ رُباب است
چقدر در چشم هایش لاله ها را سر بریدند
چه داغِ آشنایی همرَهَش، در التهاب است
زِ جانِ فاطمه جز عشق بابا مرهمی نیست
چو عشق باشد تمام دردهای جان مجاب است
کسی چون او شبیه مادرش زهرا نباشد
که دریا هست و اما حسرتش یک قطره آب است
شدی زیبنده بر دامان پاکی و صداقت
صدف بودی و درِّ بی مثال تو حجاب است
خوشایند است نام از کوثر طه گرفتی
وجودت پرتویی از گوهر آن آفتاب است
به دامان بهشتیِ بقیع بر خاک رفتی
نشان بارِگاهت یک سوالِ بی جواب است
تو را از هر چه زشتی و پلیدی دور دانند
از این رو بر تو نام فاطمه فصل الخطاب است
تو شاهد بر تمام دردهای های کربلایی
تمام دردِ شاهد چشم های غرق خواب است
............
قصیده ی بی تاب
احساس من جز تو انتخاب نداشته است
عشق جز خیالِ تو قاب نداشته است
پیشانی فرشتگان هنگامه ی نماز
جز شانه های تو محراب نداشته است
چشمان گریه ی عاشورای تو
گویی تمامِ عمر خواب نداشته است
قبل از تماشای مویِ تو آسمان
جلوه ای از شب مهتاب نداشته است
تو تشنه ی امر به معروف بوده ای
دریا که حسرت آب نداشته است
پای آرزویمان هم مسیرِ توست
این قافله جز تو ارباب نداشته است
بر کوی عشق فریاد چو می زدیم
غیرِ نامِ تو بازتاب نداشته است
بر منزل معرفت تا مقیم شدیم
این خانه جز مهر تو باب نداشته است
آن کوزه های انتظار لب های عطش
شرمی ز روی طفل رباب نداشته است
چشمان خیس آب مانده ام مگر
درکی زِ سوز و هُرمِ آفتاب نداشته است
شاهد گواه باشد این شعر نیمه جان
جز نام آب اضطراب نداشته است
غزلی که رسید از دریچه ی احساس
قصیده ای بوده که تاب نداشته است
...............
((مرگ سرخ))
بـــرای هضم دلتنگیـم، میــون تکیه هـــای تــــو
می شینم اشک مــی ریزم، بـه پای عشق، برایِ تـــو
تــو اسمت هر کجــا میره، که پــــای مردی وا میشه
بـــدون تو فقط حسرت، از عــــالم سهـم مــا میشه
تو رو هـــر لحظه می بینم، تــو خوابِ چشمای خیسم
بـــرای التیـــام عشق، بـــــاید باز از تـــو بنویسم
بـــرای حـــال این روزام، تــو اسمت نقطـه ی عطفِ
که خــــونه بی هــوای تــو، یه مشت دیوار بی سقفِ
نگاهـــم کن که دور از تــو، دلـــم هم مـرزِ تشویشِه
جــدا از تــو جهــانِ من، پـــــر از دلــواپسی میشه
تو اون معــروفی که قلبم، بـه امــرِ تــو شده محـکوم
کنـارت لحظه هام از عشق، نمـی مونند دیگه محــروم
جهــادت نهـــی از منکر، نمــازت امـــر معـــروفِه
تمــامِ زندگی مـــن، به چشمـــانِ تـــو معطــــوفِه
بـــا یــادت غصه هــای مـن، پنـــاه و آشیــون داره
تـــا وقتـی قلبِ مــن با تــوست، زمینم آسمــون داره
به حـــدی آرزو دارم، بیـــام پابـــوسِ شش گـــوشه
نگیــــــرم تـــا مــرادم رو، هـــوای دل سیـــاپوشه
تـــو زیبـــایی یــک عمـرِ، سراسر غــــرقِ تـوحیدی
تـــو معنــــای بـــزرگی رو، بــه دنیایی نشـون میدی
نشــون دادی یه آزاده، با ترس و وحشت هـم بند نیست
بــا ((مرگ سرخ)) تـو حــالا، زمین قحطی لبخند نیست
.............
ملکوت زمین
با عظمت تر از این، حادثه رخداد نیست
روی به جز خشم و درد، رُخ به رُخ داد نیست
اوج شکوهِ زمان، در تپش آب و خون
حادثه جز باور، عاشقِ آزاد نیست
پیرُهنِ مشکیَش، بر تنِ تقویمِ عمر
تانفس از جان رود، رهگذر از یاد نیست
معرکه ای در برِ، آتش خون و جگر
مرهم داغ تنَش، پیکره ی باد نیست
صف شکنانِ غرور، دست به دامان کوه
چند نفسی مانده تا، لحظه ی میعاد نیست
وای عجب لشکری، چوب زنند مرگ را
همّتِشان را به جز، عاشقی بنیاد نیست
ضربه ی شمشیرشان، می زند آهنگِ شور
هیچ خراباتِ غم، این همه آباد نیست
رقص کنان می روند، تا به تماشای یار
جز عطشِ روی یار، هیچ قلمداد نیست
مرگِ حقارت شده، در پسِ لبخندشان
گر چه سری بر تنِ، این همه اجساد نیست
دوخته لب هایشان، چشم به سیمای نور
هیچ کجا در سکوت، این همه فریاد نیست
مست چنانند از آن، ((سلسله ی موی دوست))
بهر تماشایشان، کیست که مرصاد نیست
دام بلا گر رسد، از سر جامِ الست
ترس زِ بیداد آن، خنجر صیّاد نیست
سیل به پا کرده خون، در ملکوت زمین
هیچ کجا با بهشت، این همه همزاد نیست
خاک بلا دیده ات، شاهد این ادعاست
با عظمت تر از این، حادثه رخداد نیست
............
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای محمد قاسمی روشناوند ( از تهران )
....................
..........
آن روز که خورشید دمید از سر آن کوه
گردید تماشاگر آن دشت پراندوه
از درد همی خواست فرو افتد از افلاک
تابلکه نبیند که شه دین شده بر خاک
خورشید طلوع کرد در آن روز ، یگانه
شد همقدم و همره خورشید زمانه
چون تیغ جفا بر تن مولا شده کاری
خورشید دوتا گشته و هر یک به کناری
خورشید سما گو شده از عرش به پایین
خورشید زمین برسر نیزه شده خونین
...........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم لیلا زمانی ( از تهران )
....................
..........
جهت مطالعه فراخوان سوگواره ملی لبیک یا حسین (ع) روی تصویر زیر کلیک نمایید
................
...............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
10
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید