بخش بیست و هفتم آثار رشته شعر دومین سوگواره ملی «لبیک یا حسین » سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر
...................
................
شرایط شرکت در سوگواره :
شرکت برای عموم هنرمندان آزاد است
هیچ محدودیتی در تعداد آثار ارسالی به سوگواره وجود ندارد و به قید قرعه از بین هنرمندانی که بیشترین آثار ارسالی را داشته باشند یک نفر انتخاب شده و هدیه ای تقدیم خواهد شد .
تصاویر آثار ارسالی می بایست متعلق به سال 1393 باشد .
تصاویر به آدرس ایمیل azizihonar@gmail.com ارسال گردد
مشخصات ، شماره تلفن ( همراه و ثابت ) و یک تصویر از هنرمند برای شرکت کنندگان در این برنامه الزامی می باشد .
ارسال تصاویر آثار باید با کیفیت بالا ( حداقل 4000 پیکسل ) و اسکن شده باشد
ارسال تصویر هنرمند به همراه مشخصات ، شماره تماس و شهر محل سکونت ( در قالب یک ایمیل )
ذکر سبک ، شاخه هنری و نوع اثر
بعلت حجم بالای ایمیل های سایت ، در هنگام ارسال ایمیل حتما در قسمت موضوع جمله ی " جهت شرکت در سوگواره ملی بداهه محرم - لبیک یا حسین " درج شود
لازم به ذکر است ، از شرکت عزیزانی که موارد ذکر شده را رعایت نکنند ، در سوگواره معذوریم
................
رشته های هنری :
خوشنویسی ( نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث و گرایشهای نوین خوشنویسی (نقاشی خط ، خط نقاشی ، خط نگاره ، نقاشی با خط و . . . ) ) ، هنرهای تجسمی ( نقاشی ، طراحی ، تذهیب ، مینیاتور ، نگارگری ) ، گرافیک و طراحی پوستر ، عکاسی و شعر
................
موضوع آثار :
آیات قرآن ،اشعار و احدایث با موضوعیت امام حسین (ع)
و یاران و اهل بیت پاکش ، سخنان گهربار امام حسین (ع) ، ماه محرم ،
شهادت ، ایثار و فداکاری ، عزاداری ، ولایت مداری ، رشادت ، شهادت و صبر ، حجاب و عفاف عاشورایی
................
سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر- از کلیه اساتید، هنرمندان ، هنردوستان ، موسسات ، ادارت ، نهادهای فرهنگی و هنری کشوراسلامی ایران که مایلند به عنوان حمایت ، همکاری و یا اسپانسر در اجرای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این طرح معنوی و عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) و اولاد و اصحاب گرامیشان با این سایت مشارکت نمایند ، می توانند جهت اعلام نوع همکاری با این برنامه با شماره 09121444264 ( علیرضا عزیزی ) تماس حاصل فرمایند.
...................
..........
جای تعجب دارد اینکه آب جاریست !
آیا ندیده که سکینه در چه حالیست ؟
هر مادری شش ماهه در آغوش دارد.
بابا ببین جای علی اصغر چه خالیست !
هر جا جوانی دیدم از اکبر چنین گفت :
مرگ جوان آزاده ، فخر زندگانیست
جای نوازش بر سرم سیلی شمر است
خواب رقیه از قضا با لطف شامیست
دستان عباس از جفا سیراب گشتند
آه ای عمو، بی حرمتی ها با تو یاریست
زینب عزیز فاطمه ، چشم علی بود
چشم عزیزان در اسارت زخم کاریست
خون حسین محصور در دشت بلا نیست
چون نهضت مهدی ، جهانی هر زمانیست
............
آزادی دستان تو در قطع آب است
در این میان تقصیر شمشیر و فرات است
شمشیر دستانت برید و آب بسته است
در کربلا دینداری و آزادگی هر دو سراب است
.............
دیشب تمام صبح را بیدار بودند
در حال صحبت با امام یار بودند
وقتی که صبح آمد فقط هفتاد تن بود
فرمود امام : آن ها که رفتند خواب بودند
...........
کبوتر ها پریدند ، آب ، شب خون شد
دل لیلای مادر ، صبح ، مجنون شد
پدر عمری کبوتر باز بود اما
چرا رفت این کبوتر ، او دلش خون شد
عمو گفت آسمان هر جا همین رنگ است
ولی دیدم که یک جا را کبوتر بود گلگون شد
هوای شهر دریا شد ، کبوترها همه ماهی
زدند دل را به دریا و به یک دم چرخ گردون شد
کبوتر ها همه رفتند از این شهر و عجب کاریست
فراوان دانه در یک شب کبوتر باز ، افزون شد
قفس ها یک سوال مشترک دارند همه از هم
کبوتر ها کجا رفتند ؟ که حال ما دگرگون شد
خبر آورد یک قمری ، کبوتر ها سفر رفتند
تبسم کرد یک لاله ، هوا هشت سال بارون شد
...........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای هادی افشار ( از قزوین )
....................
..........
حق یتیم را جواب نمیدهید
دل غریب را پناه نمیدهید
قدیم همسایه ها ، زخم زدید
بهر سخن امان چرا نمیدهید
با این حرف ها ندهید آزارم
اهل کوفه اهل شام، من حسینم را دوست دارم
حسینم وارث شاه عرب مولا علی است
این ستم دیده، گل خوشبوی نبی است
...........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای احسان قبادیان ( از ایلام )
....................
..........
یـه آهَـنگـه، یه اجـباره، یه جنـگـه
یـه تَرکـِش تـا خودِ احـساس می ره
همون زخمی که روو می بنده از درد
کــه هر لـحظه جـایِ حَساس می ره
یــه بـازی کـه، یـه پـوتین با پِلاکه
ببـیـن سَـربَندی که اُفتاده روو خاک
خـودش بـوده، خـودش جنـگیده اما
رویِ اسـمِـش گـرفـتـه شـده با لاک
یــه دیـواره کـه هـر لحـظه عَمـوده
داره کـم کـم بـه سـمت مـاه می ره
خـودم دیـدم دو تـا پـاش رو بُـریدن
داره، از رویِ غـیــرت راه مـــی ره
بـه رویِ خـاک خـوابـیـدن یـه عِده
یـه مِیـدونـه همـه نیـم خـیز می رَن
کسـی پـایـی نـداره واسـه بـَرگـشت
همـه تَـن هـا روو مین آوم می گیرن
یـه اشـکـی پـُشت پـا مـی ریزه مادر
تــو یـادت مـی ره بر گـردی به خونه
جــایِ بـرگـشتِت رو جـارو کشــیدم
جـایِ پـایِ تـو روو اِیــوون مـی مـونه
............
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم نیلوفر ناظری ( از قزوین )
....................
..........
●پس بی دلیل بود که مارا صدا زدید
حرفی مگر ز روی هوس یا هوی زدید
از عشق دم زدید که بی رهنما شده
حرف از صلاح و بیعت و عهد و وفا زدید
گفتید حق چقدر یتیم است بی کس است
خون خواهی هدایت و دین را صلا زدید
هی نامه پشت نامه و پیمان و وعده آه!
خود را چقدر مومن و مشتاق جا زدید
اینک منم جواب هر آنچه نوشته اید
اینک شمابه غیرت خود پشت پا زدید
تا آمدم ندای شما را نوا شوم
مهر سکوت بر دهن پر ریا زدید
حالا مقابلم به نبرد ایستاده اید
عزت چه خوب بر سر مهمان نهاده اید(1)
دنیا عوض شده ست زمانه دگر شده ست
آیین رادمردی زیر و زبر شده ست(2)
ته مانده های بحر عمیق حقیقت آه!
درکوزه های آب جهان مختصر شده ست(3)
مردم که سر سپرده ی دنیا به بازی اند
سرگرمی دقایقشان دین مگر شده ست(4)
پس بی دلیل نیست درین محشر وقیح
حق گوشه گیر و خون به دل و خون جگر شده ست
گاهی سری به چاه فرو برده است و گاه
"عجّل وفات " گفته و شوق سفر شده ست(5)
دیگر درین زمانه حیاتی مرا مباد
جز مرگ هیچ راه نجاتی مرا مباد(6)
من کیستم ؟ نگاه کنیدم دقایقی
من کیستم ؟ هر آینه قرآن ناطقی _
از نسل سرفراز و نجیب رسولتان
در من مجسم است تمام حقایقی _
که لاجرم شنیده و نشنیده رد شدید
یک عمر از کنارش با قلب فارغی...
مردم ! "محمد"ی که رها کردتان ز بند
از نکبت خرافه و آیین فاسقی ،
آن احمدِ رسول که در هر اذانتان
فریاد میزنید به رسم منافقی ،
جد من است وآینه دارش فقط منم
آیینه ی هدایتِ از نسل عاشقی(7)
پس رو به روی کفر شما بی هراس جان
می جنگم و برهنه شوم از لباس جان(8)
پس مرحبا به کشته شدن در سبیل عشق(9)
پس زنده است تا به قیامت قتیل عشق(10)
پس دستتان به محو شکوهش نمی رسد
قربانی جمال و جلال جلیل عشق(11)
بادا به خون بهای ستمها نثارتان
نفرین جاودانه و لعن ثقیل عشق
کوتاه و بی بهاست پس از من درنگتان
در روزگار الکن و بی قال وقیل عشق(12)
لبیک ! ((یا سُیوفُ خُذینی)) که میرسد(13)
از هر طرف به گوشم بانگ رحیل عشق
((صبراً علی قضائک )) آغوش باز کن(14)
باب المراد عرش به رویم فراز کن
بادا که کشته زار شود کشت زارشان
باران دگر نبارد در روزگارشان(15)
بادا که قحطسالی ایمان و عشق ، آه!
پایان دهد به سلسله ی بی تبارشان
بادا که جام زهر بنوشند تا ابد (16)
حنظل بروید از سر هر شاخسارشان
آنان شب اند و من که چراغ هدایتم
بی اعتبار می گذرم از کنارشان
باشد که گَرد فتنه ی جولان و جورشان
بی رخصتی غبار شود بر مزارشان
چشم هر آنچه چشمه ی شان خشک گردد و
شورابه خوار اشک شود چشمِ زارشان !
"یارب مباد آنکه گدا معتبر شود" (17)
خفت به اعتلا رسد و تاجور شود.
..........
●برای پاره پاره ترین شهید کربلا حضرت علی اکبر
خم شد ...هلال شد ...که چنین خوش قواره شد
ابروی عشق شد به دل خود اشاره شد
مجنونی از سلاله ی لیلا که بیقرار
در خارخار دشت بلا پاره پاره شد
بالا بلند صحرا ، ماه پریده رنگ
سوسوزنان زمین خورد اما ستاره شد
اما ستاره سبز شد از بام نیزه ها
وقت اذان رسید و سرش بر مناره شد
قرآن پرپر تن خود را به باد داد
آتش گرفت و نیت ِ این استخاره شد
مجنون که از سلاله ی لیلا شهید شد
لیلا نشست و راوی این سوگواره شد
راوی برای عشق بریده بریده که
صحرانشین سرزنش خار و خواره شد
روییده از سراسر تاریخ پیکرش
لیلا نگاه کن پسرت بیشماره شد
لیلا نگاه کن پسرت بیشمار ... آه
لیلا نگاه کن پسرت پاره پاره شد...
.........
●پیراهن خونین تو را پاره به پاره
دیباچه ی سوسوی خودش کرده ستاره
"سر" تا "سر" شب مردم بیدار نشسته ند
از قله ی خون سر زدنت را به نظاره
چون روز برای همه روشن شده ای ، ماه !
بیهوده نگیر از لبه ی بام کناره !
امشب چه شبی بود که با سر تو دویدی
از خاک به افلاک فقط با یک اشاره؟
امشب چه خبر بود که پشت سرت ای ماه
تا صبح اذان رویید ازهرچه مناره؟
شب هست و تو هستی و سرت شمس شبانه ست
معراج سر افراشته! "اسرا" ی دوباره !
پشت " سر" کوچ تو چه شب ها که ازین پس
افلاکِ زمین گیر و بیابان سواره ،
هی آه به آه ، اشک ستاره بشمارند
تا عمر نفس هاشان افتد به شماره ...
ای ماه شبت خوش ! که پس ازتو شب دنیا
شامی ست به طول غم تاریک هزاره...
...........
●حضرت علی بن حسین (ع) در صحرای کربلا به همراه خود فرزند خردسالی داشت که بعدها از راویان آن واقعه گشت
و امام پنجم شیعیان...
خوب دقت کن تماشا کن ، این غروب ارغوانی را
خوب در خاطر نگه دار این رستخیز ناگهانی را
بیش از اینها صبر کن آری تا که در یادت نگه داری
شرح درد خطبه هایی که بعدها باید بخوانی را:
غنچه های زخمِ پروانه... بالهای کنده از شانه ...
رد شلاق خزان روی لاله های قد کمانی را...
این شقایق زار ، طفل من ! دفتر نقاشی عشق است
با خودت تکرار کن نام این زمین آسمانی را
کودکم مشق شبت این است با سرانگشتان زخمت بر
دفتر افلاک بنویسی درد دلهای نهانی را
بعد فردا مرد خواهی شد مردی از جنس همین پاییز
تا بفهمانی به یک تاریخ فصل های جاودانی را
بعدها وقتی که انسان از نسل آزادی سوالی کرد
در جوابش شرح خواهی داد مو به مو نام و نشانی را
نام ها را نقش خواهی زد یک به یک بر صفحه ی ایام
خط به خط تصویر خواهی کرد رنج های دودمانی را
نقش هایت آنچنان پر رنگ رنگ هایت آنچنان خونین
محو خواهد کرد از تاریخ ، کلک تو اعجاز "مانی" را
گوش کن فریاد زینب را گوش کن در خاطرت بسپار
تا بیاموزی به شاعر ها راه و رسم نوحه خوانی را
تا بیاموزی که عاشورا گریه نه فریاد حق خواهی ست
پس بمان اینجا و راوی شو زینب این زهرای ثانی را
. . .
آه از روزی که اندوهش کودکان را پیر کرده آه! *
پس بگو از خود ...روایت کن طفل پیرِ بی جوانی را...
*یوما یجعلُ الولدانَ شیبا - روزی که از سختی اش کودکان پیر می شوند...( سوره مزمل آیه 17)
...........
●دریای صبر تشنگان تبخیر شد دیگر
ساقی کجا ماندی؟ کجایی؟ دیر شد دیگر
آن طفل لب تشنه که از تو جرعه آبی خواست
دور از دو دست مهربانت پیر شد دیگر
در این کویر از بس صداها سوخت و خکشید
تکبیر بر لب سوره ی تکویر* شد دیگر
ساقی کجایی ؟ این سراب این لشگر وحشی
از شش جهت اطرافمان تکثیر شد دیگر
دنبال تو صحرا به صحرا اشک باریدیم
سیراب شد این دشت و از ما سیر شد دیگر
اما دلت روشن ! صدای آب می آید
آبی که صرف جوهر شمشیر شد دیگر
سیرابِ از شمشیرها و زخم ها ای وای!
خون خدا تاوانِ عالم گیر شد دیگر
دیگر نیا ساقی...بمان تا جمعه ی موعود...
در بخت ما اشک و عطش تقدیر شد دیگر...
پ ن : یکی از معانی تکویر ، شکافتن است
...........
●مادر بنفشه بود و پسر لاله زار شد
در غربت کویر دمید و بهار شد
اما "بهار" خون به دل سبز خویش داشت
اما "بهار" مثل خزان گریه دار شد
مادر پر از روایت اندوه سرخ بود
پس پا به ماه کودکِ رنج انارشد
مادر هزار "مریم" معصوم در دلش...
فرزند او "مسیح" ترین سر به دار شد
مادر که سوره سوره ، آب حیات بود
در سینه ی بخیل زمین استتار شد
قرآنِ تشنه شد پسرش در تلافی و
بر بام نیزه های جهان آشکار شد
مادر چقدر ارثیه ی درد و داغ داشت
تا اینکه زخم های پسر بی شمار شد
ابروی غصه ها که به مادر اشاره داشت
فرزند را به هیئت خنجر نثار شد
...
پایان قصه غصه نیامد به سر ... زمین
دنبال مادر و پسرش رهسپار شد
مادر مزار گمشده ای ماند روی خاک
فرزندش آبروی هرآنچه مزار شد
...
این کهکشان بریده بریده ستاره گشت
آنگاه تا قیامت دنباله دار شد....
...........
پی نوشت : 1) ايها الناس اءِنّى لَم آتكم حتى اَتَتنی كُتبكم و قُدّمت علَىَّ رسلُكم اَن اءقدم الينا فانّه ليس علينا امام لعل الله إن يجمعنا بك على الهدى و الحق... تبّاً لكم اءيتها الجماعة و ترحاً، حين استصرختمونا والهين، فاءصرخناكم موجفين، سللتم علينا سيفا لنا فى اَيمانكم، و حششتم علينا نارا اقتدحناها على عدونا و عدوكم فاءصبحتم إ لبا لاعدائكم على اءوليائكم ( ص 70)
مردم من به سویتان نیامدم جز بخاطر نامه هایی که فرستادید و گفتید بسوی ما بیا که رهبری نداریم باشد که با یاری تو خدا مارا به راه هدایت و حقیقت برد. نفرین بر شما ! كه با اشتياق فراوان ما را به يارى خود خوانديد و آن گاه كه به فرياد شما پاسخ مثبت داده و به سرعت به سوى شما شتافتيم، شمشيرهاى خود ما را بر ضدمان به كار گرفتيد و آتش فتنه اى را كه دشمن مشترك بر افروخته بود، عليه ما شعله ور ساختيد و به حمايت و پشتيبانى دشمنانتان و بر ضد پيشوايان خود به پا خاستيد
2) اءلا و إن الدنيا قد تغيّرت و تنكّرت و ادبر معروفها – بدرستیکه دنیا عوض شده و زشت گردیده است و نیکیها روی گردان شده اند( ص44)
3)و استمرت حذاء و لم يبق منها الّا صبابة كصبابة الإناء - و از خوبی ها جز بقدر ته مانده ای از آب در ظرف با قی نمانده( ص 44)
4)الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم – مردم بنده ی دنیا هستند و دین بازیچه ی زبان آنهاست( ص 47)
5) "عجّل وفات" دعای همیشگی حضرت زهرا پس از رحلت پیامبر بود
6)فانى لا اری الموتَ اءلّا سعادة و الحياة مع الظالمين اءلّا بَرَما- مرگ برایم چیزی جز سعادت و زندگی با ظالمان جز نحوست نیست( ص 45)
7)الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلا لیس علی وجه الارض ابن نبی غیره- خدایا تو آگاهی این جماعت کسی را میکشند که بر روی زمین جز او هیچ کس پسر پیامبر نیست(ص90)
8) و الله لا اعطيكم بيدىّ اعطاء الذليل و لا اقرّ قرار العبيد- بخدا سوگند همچون ذلت پیشگان دستم را بدست شما نمی دهم و چون اسیران پیش رویتان اقرار نمی کنم(ص68)
9) مرحبا بالقتل فی سبیل الله- خوشا مرگ در راه خدا ( ص 51)
10)لیس الموت فی سبیل العز الّا حیوه خالده- مرگ در راه عزت حیات چاودانی ست( ص 51)
11)ولکنکم لاتقدرون علی هدم مجدی و محو عزتی و شرفی فاذاً لا اُبالی من القتل- هرگز نخواهید توانست شکوه و عزت و شرف مرا محو کنید پس مرا از مرگ هراسی نیست (ص51)
12) اَیمُ الله لا تلبثون إ لا كريث ما يركب الفرس حتى تدور بكم دور الرحى، و تقلق بكم قلق المحور- به خدا سوگند! پس از اين جنگ، به شما مهلت داده نمى شود كه سوار بر مركب مراد خود شويد، مگر همان اندازه كه سواركارى بر اسب خويش است تا اين كه آسياى حوادث، شما را به گردش در آورد و مانند محور و مدار سنگ آسيا مضطربتان سازد(ص72)
13) ان کان دين محمد لَم يستقم الا بقتلی فيا سيوف خُذينی.-اگر دین محمد(ص) تنها با کشته شدن من پابرجا می ماند پس ای شمشیرها مرا فراگیرید(الروائع المختارة - سيّد مصطفى موسوي، ص5 ) 14)صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین- بر قضای تو صابرم خدایا که جز تو خدایی نیست ای فریاد رس فریاد کنندگان(ص92)
15) اللهم احبس عنهم قطر السماء، و ابعث عليهم سنين كَسِنى يوسف- خدایا باران آسمان را از انان دریغ کن و سالهای قحطی همچون زمان یوسف برایشان رقم بزن(ص72)
16) سلّط عليهم غلام ثقيف يسقيهم كاءسا مصبِّرة – کسی بر آنان مسلط کن که مدام جام ناگوار زجر بدانها بنوشاند(ص73)
17) از حافظ
............
.............
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم سودابه مهیجی ( از تهران )
....................
..........
برخیز
ای پورِ یلِ فاتحِ خیبر! برخیز
ای مایه ی دلگرمیِ خواهر! برخیز
بعد از تو لباس کهنه پوشیده حسین (ع)
ای قوّتِ زانوی برادر! برخیز
..........
یک گناه
بی شرمیِ این سپاه سبحان الله
تنهاییِ پادشاه سبحان الله
در بیعتِ کفر، چشمها را بستند
سنگینیِ یک گناه سبحان الله
..........
آزاده
من آمده ام که خوبتر زاده شوم
در مکتبِ عاشقی ات آماده شوم
کاری بکن آقا! که منِ حرِِِِّ اسیر
در گوشه ی هیئتِ تو آزاده شوم
..........
عشق
آنان که به وهمِ گنج شمشیر زدند
برگشته ز دین تکیه به تزویر زدند
آدم نتوان گفت به آنانی که
در وقتِ نماز، عشق را تیر زدند
..........
حسرت
با این همه اشک و آه و محنت چه کنم
ارباب نداده اذن خدمت چه کنم
در راه نجف به کربلا غلغله ای است
من با دلم و این همه حسرت چه کنم
..........
محرم
تقویم رنگ باخته و نم گرفته است
آری دوباره ماه محرم گرفته است
ماهی که آن حرارتِ دیرین ز جان ما
گویی که بر تمامِ دو عالم گرفته است
ماهِ سپاهیانِ خدا در مصاف با
یارانِ مکر و کفرِ مسلّم گرفته است
ماهِ سفیرِ عشق و علمدارِ عاشقی
ماهِ امیرزاده ی افخم گرفته است
ماهِ شهیدِ کوچکِ میدانِ بندگی
ماهِ علیِ اصغرِ حاتم گرفته است
ماهِ دو جان نثارِ عمو در صفِ جهاد
ماهِ رقیه، دختِ مکرم گرفته است
ماهِ زنی که اسوه ی ایثار و صبر شد
ماهِ شکوهِ زینبِ اکرم گرفته است
ماهِ ولیِ امرِ به معروف و نهیِ مکر
ماهِ عزایِ دینِ مجسم گرفته است
آن کس که بود عاشقِ قرآن، دعا، نماز
ماهِ عظیمِ بنده ی اعظم گرفته است
..........
تقدیم به شهیدان گمنام
آنان که ورایِ این جهان می نگرند
در زمره ی خوبانِ زمان معتبرند
در مسلکِ عاشقان ولی رندانند
آنان که ز نامِ خویش هم می گذرند
...........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای حسین علی میرزایی ( از جاجرم - خراسان شمالی)
....................
..........
جهت مطالعه فراخوان سوگواره ملی لبیک یا حسین (ع) روی تصویر زیر کلیک نمایید
................
...............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
19
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید