بخش سی و چهارم آثار رشته شعر دومین سوگواره ملی «لبیک یا حسین » سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر
...................
................
شرایط شرکت در سوگواره :
شرکت برای عموم هنرمندان آزاد است
هیچ محدودیتی در تعداد آثار ارسالی به سوگواره وجود ندارد و به قید قرعه از بین هنرمندانی که بیشترین آثار ارسالی را داشته باشند یک نفر انتخاب شده و هدیه ای تقدیم خواهد شد .
تصاویر آثار ارسالی می بایست متعلق به سال 1393 باشد .
تصاویر به آدرس ایمیل azizihonar@gmail.com ارسال گردد
مشخصات ، شماره تلفن ( همراه و ثابت ) و یک تصویر از هنرمند برای شرکت کنندگان در این برنامه الزامی می باشد .
ارسال تصاویر آثار باید با کیفیت بالا ( حداقل 4000 پیکسل ) و اسکن شده باشد
ارسال تصویر هنرمند به همراه مشخصات ، شماره تماس و شهر محل سکونت ( در قالب یک ایمیل )
ذکر سبک ، شاخه هنری و نوع اثر
بعلت حجم بالای ایمیل های سایت ، در هنگام ارسال ایمیل حتما در قسمت موضوع جمله ی " جهت شرکت در سوگواره ملی بداهه محرم - لبیک یا حسین " درج شود
لازم به ذکر است ، از شرکت عزیزانی که موارد ذکر شده را رعایت نکنند ، در سوگواره معذوریم
................
رشته های هنری :
خوشنویسی ( نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث و گرایشهای نوین خوشنویسی (نقاشی خط ، خط نقاشی ، خط نگاره ، نقاشی با خط و . . . ) ) ، هنرهای تجسمی ( نقاشی ، طراحی ، تذهیب ، مینیاتور ، نگارگری ) ، گرافیک و طراحی پوستر ، عکاسی و شعر
................
موضوع آثار :
آیات قرآن ،اشعار و احدایث با موضوعیت امام حسین (ع)
و یاران و اهل بیت پاکش ، سخنان گهربار امام حسین (ع) ، ماه محرم ،
شهادت ، ایثار و فداکاری ، عزاداری ، ولایت مداری ، رشادت ، شهادت و صبر ، حجاب و عفاف عاشورایی
................
سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر- از کلیه اساتید، هنرمندان ، هنردوستان ، موسسات ، ادارت ، نهادهای فرهنگی و هنری کشوراسلامی ایران که مایلند به عنوان حمایت ، همکاری و یا اسپانسر در اجرای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این طرح معنوی و عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) و اولاد و اصحاب گرامیشان با این سایت مشارکت نمایند ، می توانند جهت اعلام نوع همکاری با این برنامه با شماره 09121444264 ( علیرضا عزیزی ) تماس حاصل فرمایند.
...................
..........
و
شیعه ای پر از شراب شهادت
پیاده
با پاهای زخمی
که هر زخم آن صد غزل در بحر ازل دارد
با تاول های سرخ و سفید
به رنگ کمال
چهل سیاه چادرِ خفته در رمز
چهل آتشفشان
منزل به منزل
پشت سر گذاشته
- این گونه کاروان سالار، مسیرها را به هم متصل می کند-
و این دل شکسته
هر شب
شعرِ قدسِ خون می نوشد
و با نانِ سیمایِ سپهر
دنبال ستاره هایی می گردد
که بر مدار نیزه ها
پشت سر خورشید
سرانجام زیبای عشق بازی را نشان همه دادند
-نمازی که قرن هاست
تمام نمی شود
شکسته نمی شود!-
او
که غایب نیست
امروز در «مضارع مخاطب وحی»
از عاشورا می آید
و اینک در تقویم آزادگی
اربعین
از قتلگاه به قتلگاه ....
گام های مرد خدا را در عصر روز واقعه
لمس می کند
و ذکر می گوید
-و هیچ خدایی نیست مگر الله-
با چشم های عاطفه
و بینایی
معجزه ای ست که در کنعان دنیا
هدیه می گردد
....هستی
که خداوند به او گفت باشد
یادش نمی رود
خون خدا
زیر آسمان نینوا
روی زمین کربلا
...آه! واژه ای برای ادامه وجو ندارد...-
اینک
او که آمده
تا بگوید
شما چراغ های هدایت هستید
در روز زیارت
وقت شیعه شدن
در صف صافیان صفا
رو به کعبه عشق و ایمان
شاید نوشته ای به نام سوره حسین را
می خواند و جان می گیرد....
به نام خداوند آگاهی
الرحمن
حکمت را در سینه محمد نهاد
الرحیم
پاکیزگی را زینت خانه خاندان خاتم کرد
پس هر کس که دلی
هر چند به وسعت دریا
یا به زیبایی چشم های آهو
برای قربانی دارد
در کربلای معلا
تنها و تنها
به یاد من قربانی کند
و خداوند چه خوب قبول می کن
.........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای سعید آقایی جشوقانی ( از اصفهان )
....................
..........
یک جامه به پیکرت نبوده است مگر؟
بر پیکر تو سرت نبوده است مگر؟
قربان غریبی تو آقاجان ، آب
مهریه ی مادرت نبوده است مگر؟!
***
شش ماهه ی تو چه طاقتی دارد تا....
در عاشقی اش دادن سر باید تا....
همراه تو آسمان عطش نوشیده است
ابر از لب تو اجازه می خواهد تا.....
***
زخمی که طواف کرد ابروی تو را
بوسید تمام پیکر و رو ی تو را
تو قبله ی رودهای عاشق هستی
عمری است فرات می دهد بوی تو را
..........
مثنوی عاشورایی
ای در غزلم مثنوی عشق تو جاری
امشب شود آیا که مرا یاد بیاری؟
هر چند که صد مرتبه هم عهد شکسته است
این شاعر دل داده فقط دل به تو بسته است
چون مور به درگاه سلیمان منی تو
آن بنده ی ناچیزم و سلطان منی تو
این رایحه ی سرخ کدامین صلوات است؟
رمزی که نفسهای مرا رمز حیات است؟
ای سلطنت شوق تو در جان خلایق
از ما سر و از تو علم فهم حقایق
جز خانه ی تو هیچ کجا خانه ندارد
"این شمع که می سوزد و پروانه ندارد"
درمانده ام ویارترینی چه بگویم؟
وقتی تو خبردارترینی چه بگویم؟
کشکول گدایی مرا مرحمتی کن
دستان گدا را تو فقط موهبتی کن
دل تنگ تو مانده است و غریب است و شکسته است
ای تیر غمت بر دل عشاق نشسته است
در نقشه ی دل کرب و بلا شهر جنون است
رقاصی شمشیر به موسیقی خون است .....
...........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم طوبی زارع ( از یزد)
....................
..........
هیچ فرقی نمی کند تا کی، چشم دلدادگان به در باشد
بی گمان دل به راه باید داد، حکم معشوق اگر سفر باشد
می رود کاروان و آگاه است، مقصدش (قربة ً الی الله) است
تیر دشمن که می رسد بایست، سینه ی دوستان سپر باشد
بین این کاروان قرار یکی ست، دل هفتاد و چند یار یکی ست
گرچه در چهره این شبیه علی(ع)، آن شبیه پیامبر(ص) باشد
کوفه با لشکری سواره نظام، می شتابد به پیشواز امام
بلکه با میزبانی اش یک عمر، در تمام عِراق سَر باشد!
ناگهان دست می دهد در راه، شهر یکدست با عبیدالله
غیرت از دست می دهد ناگاه، آنکه مشتاق سیم و زر باشد
می رسد لحظه ی مصاف اما، شرح این قصه در توانم نیست
«شور» وقتی که بیکران بشود، «شعر» خوب است مختصر باشد
.........
می روم پای بیت هایم را، بکشانم به دسته های عزا
نذر دارم که این غزل با من، چـارده قرن دربدر باشد
راه ما تا حسین (ع) بسیار است، تا حسینیّه گر چه راهی نیست
چشممان محو منبر است انگار، بلکه قدری خلاصه/تر باشد!
بی گمان کربلا فقط غم نیست، کربلا نیمی از محّـرم نیست
یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد
وای بر ما اگر ارادتمان، جز همین چند جمله چیزی نیست:
ناله هایی که با ریا بزنیـم، اشک هایی که بی اثر باشد...
...........
السلام علی الحسین(ع)
تا روضه خوان ها پای بر منبر کشیدند
نقاش ها از هر طرف لشکر کشیدند
دستی قلم گشت و قلم در دست چرخید
لب ها که خشکیدند، چشم تر کشیدند
آه از نهاد هرچه بوم و رنگ برخاست
وقتی که با شمر و سنان خنجر کشیدند
چون نیزه ها از شرم رویش آب گشتند
تا نیزه دیدند آن جماعت سر کشیدند!
روی زمین آتش به پا کردند و آنگاه
در آسمان تا بینهایت پر کشیدند...
..........
السلام علیک یا طفل الرضیع الحسین(ع)
هر چند رنج بیحساب اش داده باشد
عشق است و می خواهد عذاب اش داده باشد
عشق است و می خواهد تمام زندگی را
روزی به پای انتخاب اش داده باشد
می گیرد از دست رباب اش طفل خود را
تا لحظه ای بر دست، تاب اش داده باشد
او خوب می داند "علی" جان رباب است
پس، داده تا جان در رکاب اش داده باشد!
می داند از یک شیر چیزی کم ندارد
مادر اگر شیر صواب اش داده باشد
او را به میدان می برد تا هر چه دارد
یکجا برای انقلاب اش داده باشد
در هر قدم با اشک می بوسد لب اش را
تا لااقل قدری گلاب اش داده باشد
نور پدر می تابد از روی پسر تا
در هر دو عالم بازتاب اش داده باشد
این طفل می خواهد گلویی تر کند...آه
تیر که می خواهد جواب اش داده باشد...؟!
.........
به (مسلم بن عوسجه اسدی) از اصحاب وفادار امام حسین علیه السلام
جز عشق نخواهد غزل نابی از این دست
صف بسته در این مرحله آدابی از این دست
آه است که با داغ عطش ریخته در آب
هر بار که گرد آمده گردابی از این دست!
خورشید برآورده سر از خاک و عجب نیست
از خاک اگر سرزده مهتابی از این دست!
حیف است که از (کوفه) بگیرند وفا را
پرورده اگر دامن اش اصحابی از این دست!1
جنگاوری و زُهد، مرامِ (اسدی)هاست
با سیره اش آمیخته القابی از این دست!2
لب های تَرَش بر لب کوثر به من آموخت
از دست نباید برود آبی از این دست!
عمری ست که خوابیده میان حرم دوست
ای کاش به ما هم برسد خوابی از این دست!3
خوابیده و زانو زده ارباب کنارش
عالم همگی نوکر اربابی از این دست...
...
(پی نوشت : 1.مسلم بن عوسجه از معدود کوفیانی بود که به بیعت خود با امام حسین(ع) وفادار ماند
2.مسلم بن عوسجه اسدی از طایفه بنی اسد بود که در پاکی و دلاوری زبانزد بودند
3.محل دفن این شهید بزرگوار در حرم حضرت سیدالشهداء(ع) و زیر پای مبارک آن حضرت می باشد)
..........
بر قافله انداخت نگاهی نگران را
پر کرد سفرنامه ی اندوه جهان را
این قافله هرچند سبکبال و سبکبار
بر شانه ی خود داشت بسی بار گران را
می رفت غریبانه به طوفان بسپارد
گل های به بار آمده در باغ جنان را
هر صبح بهاری شد و افتاد ز چشمش
هر شام غباری شد و آورد خزان را
از بغض به تنگ آمد و با اشک وضو ساخت
از آه به تنگ آمد و سر داد اذان را
با ذکر قیامش به فغان برد زمین را
با ذکر سجودش به خود آورد زمان را
برخاست به منبر، نفسی بانگ برآورد
تا فاش کند بر همگان سود و زیان را:
لا حول و لا قوة الّا به الــــهی
دلتنگ، به اطراف خود انداخت نگاهی!
هفتاد و دو قرآن مجید از سخن اش ریخت
هر خاطره اشکی شد و بر پیرهن اش ریخت
از پستی بی حد جهان در نظرش گفت
از غربت اسلام و دلیل سفرش گفت
از عالم آمیخته با ظلم و بدی گفت
از حال خود و شوق وصالی ابدی گفت
از ذات خدا گفت که غفار و شکور است
از معرکه ی عمر که در حال عبور است!
از ذریّه اش گفت که میراث نبی بود
از رگ رگ جانش که پر از یاس نبی بود!
از اینکه خریده ست به جان خوف و خطر را
تا زنده کند یک تنه آیین پدر را
می خواست که این غائله فرجام بگیرد
فریاد برآورد که آرام بگیرد:
-هیهات اگر عهد شما با زر و سیم است
دنیا پرِ کاهی ست که در دست نسیم است!
مرگ است که هر لحظه کمین کرده جهان را
همواره نشسته ست مگر پیر و جوان را...
جان می دهم از خویش که گمراه نباشید
هیهات اگر از دلم آگاه نباشید...!!
بغض آمد و در حنجره اش دست فشان شد
دلتنگ ترین دلشده را نوبت جان شد
یکباره گرفت از لب خود سوز سخن را
آهسته فرود آمد و پوشید کفن را...
...........
باد بر دامنِ فرات افتاد، گریه ی آب ها روان تر شد
تشنگی چنگ زد بیابان را، زخم شمشیرها گران تر شد
آسمان در هجوم دلتنگی، صورت اش را به ابرها چسباند
دل هر سنگ را به درد آورد، ناله هایی که بی امان تر شد
داغ بی وقفه بر زمین بارید، لحظه ها بیقرار جان دادند
ماه کم کم به سمت میدان رفت، قدّ خورشید هی کمان تر شد!
رفت و با نیزه رد پایش را...، رفت و یکباره چشم هایش را...
رفت و بانگ اخا!اخا!یش را...، رفت و بی دست پهلوان تر شد!
خنجری قتلگاه را چرخاند، خون تمام قبیله را برداشت
بغض پروردگار در هم ریخت چشم هر هفت آسمان، تر شد
کوفه با یک سپاه سردرگم، در تب روسیاهی اش جا ماند
جام های خلیفه در مشت اش، لحظه تا لحظه شوکران تر شد
گریه هایم مرا کم آوردند، بار این شعر روی دوش ام ماند
هرچه بر پای واژه افتادم، دست خودکار ناتوان تر شد
عقل از اختیار بیرون رفت، عشق مثل همیشه تاوان داد
دشت در خون خود تپید اما، کربلا ماند و جاودان تر شد
...........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم زهرا شعبانی ( از هندیجان )
....................
..........
1)تنگ بی آب ماهی اش را
روانه ی دریا کرد
افسوس نمی دانست
دریا
کوچک تر از دل اوست
*****
2)آسمان به زمین رسید
تا لب دریا رسیدی
زمین دیگر جاذبه ای نداشت
که آب به سمت دست های تو هجوم آورد
اما ای کاش
به گوش تیر و کمان ها
نمی رسیدی
*****
3)دریا اگر می توانست
بلند شد می شد از جاش
به استقبال قدم هایت می آمد
زانو می زد در مقابلت و
از وجودش
جرعه
جرعه
نثارت می کرد
دریا ولی زمینی بود
و تو از جنس آسمان بودی
*****
4)زمین
دریا دریا
آب پشت سرت ریخت
مسافر باران
چرا برنگشتی؟
*****
5)سر رفته از آفتاب
سری به ظهر نیم سوخته ی کربلا
به خودش می لرزد زمین
زیر پای خواهری
که چشم هاش
سنگینی می کند به سرش
*****
6)دنیا اگر
کم شود از آب
تقصیر چشم های ماست
که کم گذاشته برای
لب های تشنه ات
*****
7)تا اباالفضل یارمان باشد
کشور از آب
کم نخواهد شد
*****
8)جوانان بنی هاشم
فکری به حال پدر کنید
از اربا اربایی
که در چشمانش
هزاران اکبر (ع) شده است
*****
9)دنیا را آب برده اصغر(ع)
راحت بخواب
روی دستان پدر
*****
10)چه لالایی غریبانه ای می خواند
رقیه (س)برای پدر
مادری به سن نیست
وقتی یک شبه
پیر ساله می شوی
****
11)خورشید
سر توست در آسمان
که آب به سمتش
پرواز می کند
****
12)تو جاذبه ی عشق عالمی
بی سبب نیست
حرمت بوی سیب می دهد
****
13)سرت سلامت
سقای بی سر
که آب می دهی چشمانم را
با بردن نامت
****
14)نفهمیدند کوفیان
خورشید که شکاف بردارد
نورش هزار برابر می شود
سرت را بریدند و
سایه ی سیاهی
بر سرشان افتاد
*****
15)آب از سرشان
گذشته بود کوفیان
که ندیدند
تشنگی ماهی قرمز را
کنار دریا
****
16)آب
از تو سرچشمه می گیرد
رباب
زمین گهواره ی کوچکی بود
در برابر آغوش تو
لالایی ات عرش را به صدا در آورده
که آسمان
از خون کودک تو سرخست
قبل هر بارانی
****
17)سجده کردیم
بر تربتت
با صورت هایی خیس اشک
و خدا
این بار از گل
آفرینش ما را
با نام تو سرشت
*****
18)اذن ورود بده بر چشم هایمان
به آبیاری
گل پر پر شده ات
که لب های تشنه اش را
زمین و زمان
شرمنده شدند
****
19)چراغ ها خاموش و
نور می تابد از
پارچه های سیاه دیوار
و سینه های سرخی
که جز فریاد یا حسین
زخم دیگری نمی شناسند
و آینه در آینه هایی
که جز زیبایی
******
20)پرچم
نشانه ی زمینی نبودن توست
که دست هایمان را
بلند می کند
به سمت آسمانی
که خون کودکت در آن
به پرواز در آمد
*****
21)سجده های تو
از حافظه زمین
پاک نخواهد شد
از آسمان بپرس
راز و نیازت
چه کرده با دل خیمه ها
****
22)ای کاش نیزه هم
سر نداشت
که سرش را...
هفت آسمان را هم سر بزنیم
به سر بلندی حسین
نخواهیم رسیم
*****
23)عطش چشم هایمان کم شد
تا که نام حسن را بردیم
جرعه جرعه
عشق نوشیدیم
****
24)از دل شوره ی
چشم های زینب (ص) است
اشک های شور ما
*****
25)ظهر عاشورا
خونم به جوش می آید
سر ریز می شود از چشم هام، اشک
کوفیان سرشان را به باد دادند
وقتی سرت را
به آسمان بردند
*****
26)هر خیمه ی کوچکی
جویبار اشکی است
به سمت لب های تشنه ی تو
دستی که نشد بلند
به شمشیر در کنارت
پایین آورده قلمش را
به کاغذی که رو سفید
از نام حسین است
*****
26)خیال سرت
از سرم پاک نمی شود
حنی اگر مزارت
به عمق تشنگی ات
باشد
*****
27)سرت را به هر سو کشیدند
سر کشیدم آنجا
سرت به هر کجا افتاد
سرم را پایین
همسرت بودم و
سرم تنها ماند !
*****
28)سر کرده ام برادر
چهل روز با سرت
حالا چگونه بگذرم از بدنی
که به خاک انداخته
سرم را...
****
29)پشت سرم آب نریختی اما
لب های تشنه ات مرا
به این شهر کشاند
دست از سرم
بر نمی دارد این غم
به کجا سر بگذارم
بی سرت
*****
30)راه به راه
همراهمان آمدی
رفتی اما
سایه ی سرت
کم نشد از بالای سرمان
****
31)تنهایی را
بعد تو سر کشیدم
چشمی کنا رسرت گذاشتم و
با چشم دیگرم آمدم
تا غسل دهم
تمام خاک کربلا را
****
32)بعد تو عباس(ع)
چهره ی ماهت
همیشه در دل فرات
قرص ماند
و دست هایت را هر ثانیه
موج ها بوسیدند و
از شرمندگی
آب تر شدند
****
33)نگاه کن
مادری دل خسته
بعد چهل روز آمده تا
هفت ماهگی کودکش را
روی آب
لالایی بخواند
***
34)چهره ام پیر شد برادر
حافظه ام اما
چهل روز
بالای تپه رفت
و مردمک چشم هایم
هر ثانیه سر تو بود
بعد از این چگونه لب به آب بگذارم و
کنار بیایم با
لب هایت
*****
34)تنها ماندم
چهل روز
با سرت
تنها زمانی سر ریز شد صبرم
که سرت سرا زیر
حالا زمین چه بی رحم
پنهان کرده
بدنت را
سرت به آسمان همیشه
همدمم بود
*****
35)پرنده ی بی بالت
به آشیانه ات برگشته
که خاک تو
آغاز پرواز من است
****
36)نسیمی که سر تا سرمان
گاهی به صفای تو آمد
گاهی به کویر من
سرد نکرد خاکت را
سایه ها اما
همیشه سوزاندند
داغ مرا
*****
37)به سر نخواهد رسید
اشک هایم
از سر بگیر
داستان غمم را
که خاک خورده
بعد چهل روز
****
38)سفر آخرت تو بود
سفر آخرت با من
از سفر برگشتم همسفرم
سرت اما
همراهمان برنگشت
****
39)ای کاش نیزه خم سر نداشت
که سرت را
هفت آسمان را هم سر بزنیم
به سر بلندی حسین(ع)
نخواهیم رسید
****
40)به هم بزن
قانون طبیعت را
سیب ها تنها
به جاذبه ی حرمت
به زمین می افتند
..........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم فاطمه اشعری ( از قم )
....................
..........
جهت مطالعه فراخوان سوگواره ملی لبیک یا حسین (ع) روی تصویر زیر کلیک نمایید
................
...............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
52
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید