متن و تصاویر سخنرانی دکتر میر جلال الدین کزازی چهره ی ماندگار فرهنگ و ادب فارسی در مراسم نکوداشت استاد یدالله کابلی خوانساری-تیر1398
........
.........
به نام خداوند جان و خرد
با درود گرم به یکایک شمایان، هنردوستان، هنروران، هنرآفرینان که در این بزم بشکوه و به آیین هنری گرد آمده اید تا یکی از برومند ترین و بالابلند ترین فرزندان هنر ایران را ارج بنهید و گرامی بدارید.
استاد فرخ نهاد یدالله کابلی
من نمیدانم درباره این استاد گرامی چه میتوانم گفت که شما ندانید بی هیچ گمان و گزافه.
استان کابلی بزرگترین هنرمند شکسته نویس ایران و جهانند . شاگردانی هم که پرورده اند هم اکنون در شمار استادان این گونه هنر ناب ایرانی اند، مانند استاد حیدری.
چگونه در سرزمینی مانند ایران استادانی از این دست، پرورده، بالیده می توانند شد ؟ نامی بلند می توانند بدست آورد؟
من میخواهم اندکی در این باره سخن بگویم بویژه در هنر خوشنویسی که در این سرزمین سپند اهورایی که همواره در درازنای تاریخ سرزمین فرّ و فروغ و فرزانگی و هنر بوده است، سربرآورده اند.
هنر خوشنویسی در ایران پیشینه ای دیرینه دارد، من برآنم دانشورانه به برهان که این هنر در ایران زمین پدید آمده است.
برهانی بُرّا، گواهی گویا، نشانی ناب دارد در استوار داشت این دیدگاه. آن سنگ نوشته داریوش بزرگ است که بر سینه سخت و ستبر و ستواربیستون، آن کوه بلند شکوهمند ورجاوند، که درباورهای ایرانیان جایگاه بغان و ایزدان شمرده می شده است.اگر شما به این سنگ نوشته تنها نگاهی افکنده باشید من بی گمانم که با من هم رای و هم داستانید که خوش نوشته شده است. نوشتن بر سنگ، سنگ سخت وقتی دیگر سان می خواهد. آنجا شما با خامه و قلم نرم و به فرمان رام روبرو نیستید . با قلم سخت آهنین می باید بر سنگ خوش بنویسید. کار بارها دشوارتر است . اما آن میخ ها که بن و بیخ تاریخ ایران را استوار و پایدار گردانیده اند، آنچنان به سامان در رده، زیبا، چشم نواز در کنار یکدیگر جای گرفته اند که آفریده ای هنری را پدید می آورند. اگر اندکی پیشتر بیاییم به مانی و مانیکیان می رسیم. که دفترهای خود را خوش می نوشته اند و با نگاره های بسیار زیبا می آراسته اند . مانی تنها دین آوریست در جهان که کار شگرف و ورجاوند او نگارگری و خوشنویسی بوده است.
شاپوران، کفلایا، انگلیون( یا انجیل زنده) آنچه از مانیکیان( پیروان مانی) و از خود او پاره پاره، پراکنده برجا مانده است، نشانه هایی درخشان از این هنرهای باستانی ایرانیست.
در ایران نو، در ایران پس ازاسلام این هنرها جان و جنب و تب و تاب و شور و شرار و شکوه و شگرفی دیگر می یابند.
از ایران به دیگر سرزمین ها برده می شوند . هنر خوشنویسی هنریست که طناز است و دمساز با ادب شکرین و شیوا وشورانگیز و شررخیز پارسی.
به همان پایه که سروده های پارسی نغزند و دلاویز، بستری که خوشنویسان برای این سروده ها می گسترند دلاویز است و نغز .
دوستی از خنیای ایرانی سخن در میان آورد، من همچنان دانشورانه به این برهان می گویم ایران سرزمین کهن خنیا نیز بوده است، نمی خواهم به این زمینه بپردازم زیرا زمان نیست و نیاز نیز هم نه.
این سه هنر دوشادوش یکدیگرند . حتی میتوانم گفت هم آغوش یکدیگرند. آن هماهنگی، آن همسازی، آن هم گرایی، آن پیوند تنگ ساختاری که در میان پاره های پدید آور این هنرهاست، بیش از هر هنر دیگر در این سه دیده می آید.
خوشنویس، آهنگ شنیداری سخن پارسی را به نمود می آورد، خنیاگر آن را به جهان فراسویی آواهای فروری می برد و با جادوی زیر و بم در می آمیزد. پیداست هنگامی که این سه با هم پیوند می گیرند هنگامه ای هنگفت و هنری پدید می آورند، شور می آفرینند، هنر دوست را از او وامی ستانند، جانی نو در کالبدش در می دمند.
استاد کابلی یکی از این جان آفرینان است. چرا جان آفرین است؟
چون دست در دامان جانان زده است . هنرمند و درویش من بر آنم که از یک تیره و تبارند . چرا؟
چون از خود پرداخته اند، پیراسته اند. هنرمند در هنر خود مانند درویشِ دل ریش، فانیست.
از بن جان، از ژرفای دل می آفریند بویژه خوشنویس و سخن ور و خنیا گر
اگر از جان برنخیزد این هنر ها جان بر نمی انگیزد، جان نمی آفریند. این پیوند را من آشکارا درخوی و خیو خجسته استاد کابلی هم دیده ام
هنرمند است اما نمود و نشان هنر او را تنها در آفریده هایش نمی بینیم، در رفتار و کردار او هم هویداست. آنچه از دید من بیش از هنرنغز و ناب او ارزنده و برازنده است این خوی و خیو خجسته است. مردی مهر آفروز، مهرآیین، مهرآگین، فروتن، خودشکن، خون گرم، بزم آرا، همیشه خندان، هرگز او را ندیده ام که چهره ای دژم و درهم داشته باشد.
هنرمند راستین مگر چنین نیست . به فراخه می توانم سخن گفت. اما به همین اندک بسنده می کنم با این واپسین سخن دامان این گفتار را در می چینم . اگر من بخواهم فروزه ای، صفتی را برای استاد کابلی برگزینم که ویژگی های او را بیش از هر واژه ای دیگر بر می تواند تافت، باز می تواند نمود، واژای ایست که دوستی دیگر چند بار آنرا به کار برد.
نازنین؛ نازنین تنها ویژگی ناز آئینان ماهروی نازک تن نیست. آنها نازنینند اما از گونه ای دیگر، ویژگی نازک اندیشانِ نازک دلِ نازک آفرین هم هست، کسانی که در خوی و خیو نازکند، خرم دلند و فرخنده جان.
از درگاه دوست برای استاد کابلی که بسیار هم او را نمی شناسم ( آشنایی من با او از راه دور بوده است به پاس هنر وی، هرگز بر خوان او ننشسته ام و به همان سان که او نیزبر خوان من . نیازی نیست، پیوند هنرمند و هنردوست پیوند دلهاست نه پیوند تن ها. اما تو گویی دوستی است که سالهاست که او را می شناسم، رفیق خانه و گرمابه و گلستان است ) آنچنان که خواجه بزرگ شیراز می گوید: از درگاه دوست، آن برترین هنرآفرینان به آرزو می خواهم که دیر بزیاد، همچنان شگفتی بیافریناد، ما را در شگفتی هایی که می آفریند با خود دمساز و همباز بگرداناد. این چنین باد .
سپاس
........
جهت مشاهده تصاویر زیر با کیفیت بالاتر روی آنها کلیک نمائید
........
........
........
........
........
........
........
........
........
........
........
........
........
........
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید