بسم الله الرحمن الرحيم
ن والقلم و ما يسطرون
اي تنگ دهان، وسيع گفتار مسبوق به سابقه است اين کار
از چشمه جوهر آنچه نوشي چون ابر بباري اش دگر بار
سواد، سودايي سوق سويدايي است و علم گنج پنهان و پيراي قلم!
علم اگر عَلَم افراشت به ميد انداري قلم بود و اگر تخم معرفتي کاشت به ياري قلم بود! مُعَلِم بي قلم، عزلت نشين بود و نسيان گزين که « الدرس حرف و التکرار الف» نيزار قلم از کناره نيستان جاودانگي پاجوش مي زند که آبشخورش چشمه هاي آب حيات است.
به نيريزي بنگريد، مير عماد را نظاره کنيد، چگونه زمان را در نورديدند و رشته عمر محدود را بريدند و ماندگاري را برگزيدند. اين ديگر نشان از دو نشان دارد: اول علم و دو ديگر هنر! نام را به علم حک مي کند و به هنر تزئينش مي نمايد. اگر اين معنا را بنده بيان مي کنم، شمايان به عمل، عيان مي نمائيد که هنر خوشنويسي، چونان وضوست که گرچه ضيايي مي بخشد ليکن مقدمه حضور در محضر نور است. طنبور کلام بي وضو ناکوک است.
خوشنويس زانوي تأمل بر سينه سينائي مي نهد و در فرصت تفکري که براي طراحي به خويشتن خويش مي دهد، سلوکي است که اگر با ملکوت در رفت و آمدش بيني، عجيب نيست.
«فکرة ساعة خير من عبادة سبعين سنه»
خوشنويسي هنري مهذب است. انصاف را که در هيچ هنري تا اين حد، زمينه وارستگي وجود ندارد. اسباب بزرگي همه آماده است.
خلوتي و کلامي خليق در کنار زيبايي هنر، روح را براي پرواز آماده مي کند. چه کسي شنيده است که خوشنويسي کلامي ناميزان و يا ناموزون را سرمشق قرار داده است. امير کلام فرمود: « کتاب الرجل عنوان عقله و برهان فضله » نگارش مرد، نشانه عقل او و دليل فضلت اوست»
کلام ابد دوام خداوندي امت که « کل يعمل علي شا کلته» بي ترديد هر کس گرزي بر ميدارد که خورند پهلواني او باشد. گاهي فکر مي کنيم که فکر کردن کار ساده اي است. حال آنکه اگر رسول اکرم(ص) يک ساعتش را بهتر از هفتاد سال عبادت خواند، بي گمان امري است که به سادگي محقق نمي گردد، و خوشنويسي تا حدود زيادي زمينه تمرين تفکر را فراهم مي آورد.
از آن مهمتر، افضل العلم ما ظهر في الجوارح و الارکان. علي اعلي اميرالمومنين سيد الوصيين فرمود: برترين علم آنست که در جوارح و ارکان بدن ظهور و بروز پيدا کند، و اين هنر مسير پذيرش علم را تا آنجا که در تار و پود وجود، نقش بياندازد، هموار مي نمايد.
گمانم رابطه اي در آينه گرداني کلمات وجود دارد. اين را خطاطان هنرمند بيشتر به گردش مي گردند. چونان جنگ که به تعبير رهبر فرزانه عزيزمان گنج بود، والحق اينهمه تحول در صندوق همين گنج نهفته بود. ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم و حال در مورد قلم عبارت "ملق" ، جاي تأمل دارد. "اهل قلم" بر عکس "اهل ملق" مي باشند. اهل قلم در تعارض با اهل ملق بوده اند و هستند. نفاست قلم ، حراست از کرامت انساني را تا مرز قداست توصيه ميکند. قلم برملق خط بطلان کشيده است و گريبان تعلق و تملق را دريده است...
خوشنويس به مثل همچون زنبور عسل، هم شهد دارد، هم موم!
شهدش شفاست و مومش ضياست! زنبور عسل بدنبال گلها، مزارع و باغستانها، دشت ها و صحاري را رهسپاري مي کند.
شيره گلها را فرانيش مي آورد و در کتاب کندو و به قلم غريزه بر صفحه اقدام، پيش مي آورد.
خوشنويس نيز چنين مي کناد! شهد محتوا را به موم هنر نگارش در هم مي تند و نقشي مي زند که از بادو باران نبيند گزند!
بگذاريم و بگذريم، که زيره به کرمان بردم و پسته به رفسنجان! انجمن خوشنويسان بدانسان که خبر دارم نمودند، شصت ساله است. حسن اين جمع علاوه بر همه داشته ها، آنست که انجمن است. انجمند يعني ستارگانند که از هم به زاويه تابش خورشيد، اجازه نور مي گيرند و شکل مي پذيرند تا آنجا که خود راهنماي شبگردان خلوت نشين مي شوند و گمشدگان را به مقصد مي رسانند. انجمن خاصيت پالايش دارد.
سنگي و گياهي که در او خاصيتي هست از آدميئي به که در او منفعتي نيست
60 سالگي اوج پختگي است. کسي خطاي 60 سالگان را بر نمي تابد. رکود خوشنويسي در اين سالها به هر دليلي غير قابل پذيرش است. براي جبران مافات و فرصت هاي از دست رفته، همت مضاعف و کار مضاعف، لازم است.
اين هنر قدسي در اين سرزمين، زاده شده است، رشد کرده است و به بلوغ رسيده است و حال در غايت پختگي، شايسته است دنيا را بر سر خوان نعمتش، مهمان کند.
قدمت هر مجموعه اي اعتبار غير قابل انکاري را يدک مي کشد که مسئول، طعمش را آنگاه مي چشد که در مواجهه با همگنان قرار گيرد. اين قديميترين تشکل هنري، شايسته است که با وفاق و وثاق به سمت و سوي همدلي و همزباني تا مرز يکپارچگي، پيش رود.
مديريت واحد مي تواند به شکوه شوق انگيز گذشته نه چندان دور اين انجمن دست يازد و نرد موفقيت ببازد و انجمني بسازد که حصني حصين داشته باشد و کس را ياراي تعرض نباشد که « آفة الجند مخالفة القاده»اطمينان داشته باشيد که در سايه وحدت، موفقيت در عاليترين شکل آن مقدور و ميسور است.
از نماينده خود در انجمن و معاونت امور هنري نيز انتظار دارم براي فراهم آوردن ابزار حضوري مترقي، نهايت همت را مبذول دارند و دلي ويژه بر اين هنر پالوده، بسپارند.
بدانيم که بقول مولانا بيدل:
ز بعد ما نه غزل ني قصيده مي ماند زخامه ها دوسه اشک چکيده مي ماند
چمن به خاطر وحشت رسيده مي ماند بساط غنچه به دامان چيده مي ماند
ثبات عيش که دارد که چون پر طاووس جهان به شوخي رنگ پريده مي ماند
شرار ثابت و سيار دام فرصت کيست فلک به کاغذ آتش رسيده مي ماند
هجوم فيض، در آغوش ناتوانيهاست شکست رنگ به صبح دميده مي ماند
توفيق! رفيق طريق عزت و اعتبار و تلاش يکايک شما باد
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين
سيد محمد حسيني
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید