بخش اول مقاله
پیدایش خط وهندسه ی موجود درخطوط اقوام مختلف
به قلم هنرمند ارجمند سعید خوش منش از میاندوآب آذربایجان غربی
..............
..............
چکیده
پي دايش خط در جهان يك تحول عظيم و بزرگ در زندگي انسانها بوده است و توانسته تأثير زيادي بر فرهنگ و تمدن بشري بر جاي گذارد. چون دانش نوشتن در عصر ما امري بسيار ساده و پيش پا افتاده جلوه مينمايد شايد كمتر كسي به اهميت و ارزش و جايگاه آن فكر نمايد در حالي كه هم پيشرفتهاي بشري در طول تاريخ مديون و مرهون اين علم يعني نوشتن بوده است چرا كه با نوشتن است كه كليه علوم و فنون ثبت گرديد و از گذشتگان به نسلهاي امروزي منتقل شد اگر نوشتن نبود اينهمه دانش و علوم و فنون به مرور زمان از بين ميرفت و انسانها كمتر از علوم و فنون گذشته آگاهي مييافتند و مجبور بودند كه همه تجربههاي گذشته را دوباره و چندين باره تكرار نمايند ولي با ثبت دانش و علوم و فنون ديگر نيازي به تكرار مكررات نيست و علوم گذشته عيناً از نسلهاي ديروز به نسلهاي امروز منتقل ميشود و روز به روز درخت علم و فرهنگ تناور و پرشاخ و برگتر ميشود.
براي پيبردن به ارزش و اهميت پيدايش خط و سهم سهم بزرگي كه اين پديده در راه پيشرفت و پيشبرد تمدن بشري داشته است كافي است به اين نكته توجه كنيم كه دانشمندان جهان دوران زندگي بشر را پيش از پيدايش خط دوران قبل از تاريخ و پس از پيدايش خط يعني زماني كه خط اختراع و ابداع گرديد دوران تاريخ زندگي بشر دانستهاند. ماحصل آنكه تاريخ واقعي و حقيقي زندگي آدمي در كره خاكي از زماني آغاز ميشود كه پديده خط اختراع و پيدايش يافته است.
كلمات كليدي و كليد واژهها :
خوشنويسي ايراني- خط نستعليق- خط نسخ - تناسب طلايي- هندسهي خط-
مقدمه :
ودر اين روزگار كه زمان به سرعت هر چه بيشتر در حال سپري شدن ميباشد و هيچ چيزي در آن ثابت و يكسان نميماند و همه چيز دائماً در حال تغيير و تغيّر است، هنر گرافيك هم از اين قاعده مستثني نيست و همچون بسياري از مقولههاي ديگر هميشه در حال تغيير ميباشد و از حالتي به حالت ديگر تغيير پيدا ميكند. گرافيك ايراني با داشتن يك قدمت 80-70 ساله يك هنر تقريباً جديد و تازهاي به حساب ميآيد و هنري است كه از غرب وارد فرهنگ ايراني شده است، اصالت ايراني ندارد و مثل نگارگري يا خوشنويسي از پيشينهي چندين صدساله برخوردار نيست و جزء ذات فرهنگي ما محسوب نميشود. بنابراين انتظار ميرود كه فرم و شاكلهي ايراني هم نداشته باشد چون اصلاً ايراني نيست. ولي در اين مدت 80-70 ساله هنرمندان زيادي روي اين هنر كار كردهاند و در بهتر شدن و هر چه زيباتر شدن اين هنر كوشيدهاند تا امروزه بدين صورت هنر گرافيك بدست ما رسيده است. هنري كه در ايران قدمت چنداني ندارد ولي در دنيا داراي اعتبار خاصي ميباشد و شاخههاي بسياري را نيز شامل ميشود و يك هنر كاملاً كاربردي است كه در متن جوامع جريان دارد و بنوعي ميشود گفت كه اگر گرافيك را از زندگي مردم خارج سازيم زندگي آن رنگ و بوي زيباي خود را از دست خواهد دادو يا به بيان راحتتر اينكه اصلاً زندگي هيچ لطفي نخواهد داشت چرا كه زندگي همهي ما يك رابطهي تنگاتنگي با گرافيك پيدا كرده است خواسته يا ناخواسته اين اتفاق روي داده است و گرافيك جزئي از زندگي مردم شده است در اين ميان و در بين انواع شاخههاي گرافيك، نشانه نوشتهها كه از زيرمجموعههاي آرم به حساب ميآيند نيز جايگاه ويژهاي براي خود بدست آوردهاند و معمولاً عموم مردم همه روزه با انواع نشانه نوشتهها در ارتباط هستند و سروكار دارند. مثل نشانه نوشتههاي انواع روزنامهها و ...
نستعليق خطي به غايت مغرور، جادويي وبا تشخص كه به اين سادگي تن به سازش با اصول و معيارهاي زيبايي شناسي (تصويري) را نمي دهد.
آيا خوشنويسي اصيل ايراني ميتواند جوابگوي گرافيك مدرن امروزي باشد؟
چرا كه خوشنويسي يك قدمت هفتصد ساله در خط نستعليق در ايران دارد و آيا اين فرم سنّتي قابليت امروزي شدن را خواهد داشت و يا دارا ميباشد. و نيز اينكه اين خوشنويسي در چه بخشهايي از گرافيك ايراني ميتواند جوابگو و مطرح باشد كه در اين مقاله به آنها پرداخته شده است.
دردنياي معاصرخوشنويسي خط براساس زيبايي بصري ودرمسيرتبليغ وتجارت وگرافيك ونقاشي وفناوري سامان يافته است.
چون طراحان گرافيك امروزه استفادههاي زيادي از خط نستعليق، چه بصورت نرمافزاري و چه بصورت دست نوشته توسط خوشنويسان، را دارند لذا بررسي در اينگونه موارد و موضوعها در خور يك پاياننامه دانشگاهي است كه بنده به آن پرداختهام. و مواردي را كه طراحان بدان آگاه نيستند و آگاهي كاملي از انواع خوشنويسي را ندارند بدانها اشاره نمودهام. كه با اين كار اعتبار خط نستعليق را در جامعه پايين آورده و از شأن آن ميكاهند. و لازم است كه طراحان گرافيك يك دورهي آشنايي كافي با انواع خطوط را بگذارند تا در صورت استفاده از اين خطوط، لطمهاي را بر پيكرهي زيباي آن وارد نيارند.
« امروزمتاسفانه تايپوگرافي حرف اول وآخررادرگرافيك مامي زندوترجمه وتاليف بصري ازذهن طراحان خداحافظي كرده است. مصيبت بارترازهمه وقتي است كه مي بينيم حتي طراحي «لوگوتايپ »ها نيزبه معضل تايپوگرافي دچارشده است»[1]
و اين موضوع از اهميت خاصي برخوردار است. كه طراحان با انواع خطوط آشنا باشند و بدون آشنايي دست به خطوط اصيل ايراني بزنند و آنها را خدشهدار ننمايند. و اين ميراث گرانقدر را كه چندين صدسال است كه بطور كامل و امانتي گرانقدر بدست ما رسيده است را يك شبه خراب نكنيم چرا كه در مقابل آنها مسئول هستيم كه به بهترين نحو از آنها مواظبت كنيم تا گزندي به آنها وارد نشود و با اين گنج عظيم، و اين پشتوانهي فرهنگي مطمئن، طراحان گرافيك ما بتوانند سبك مستقل و جديدي را در گرافيك امروزي دنيا ايجاد نمايند.
1- علل پيدايش خط در جهان و ايران
بيگمان، اگر نياكان ما به اختراع خط توفيق نمييافتند راه ورود ما به بهشت دانش مسدود بود و هم اكنون نيز در زندگاني بدوي اسير و درگير بوديم، نمونه زنده و شاهد ارزنده اين واقعيت توجه به زندگاني اقوام بدوي است كه هم اكنون نيز در قسمتهايي از كره زمين زندگي ميكنند اين اقوام و قبائل در بخشهايي از استراليا و جزاير جاوه و سوماترا و كرانههاي آمازون و قلب آفريقا پراكندهاند. و همگي از خانواده بشرند و در سرنوشت بشري با نياكان ما يكسان بودهاند. قبائل وحشي موجود در اين عصر بعلت عدم آگاهي و اطلاع از دانش خط و عدد نويسي، فرهنگ زبانشان بيش از هزار واژه ندارد و تنها ميتوانند بشماره انگشتان دست و پا از دانش رياضي و اندازهگيري آگاه و برخوردار باشند و از همين رهگذر است كه آنان همچنان در سطح معرفت و زندگي دههزار سال پيش از اين باقي ماندهآند.
جهشي كه ملل متمدن امروز طي چند هزار سال بطرف پيشرفت در زمينههاي فكري و اجتماعي بدست آورده اند سبب آگاهي و از راز و رمز خطنويسي بوده است.
انسان با اختراع خط توانسته است به ثبت افكار و عقايد و نظرات و آزمايشهاي خود در رشتههاي گوناگون توفيق يابد و در نتيجه از آزمايش و افكار و انديشه چند هزار ساله برخوردار گردد. پيدايش خط بزرگترين گام در راه پيشرفت و فرهنگ و ادب و هنر بوده و ميتوان گفت كه پايه و اساس فرهنگ منوط و مربوط به ابداع و اختراع خط بوده است و اگر خط بوجود نميآمد، هيچ گاه فرهنگ و هنر بمعني و مفهوم امروزي وجود نداشت و تكوين نمييافت.
اطلاع و آگاهي ما در اين عصر از زندگي و فرهنگ و آثار و افكار گذشتگان و نياكان در اثر وجود خط است. وجود خط است كه ميتواند ما را به اعماق و ژرفاي قرون و اعصار گذشته سير و سياحت دهد و پردههاي روشني از زندگاني ابناي بشري و اعمال و افعال او طي چندهزار سال فرا روي ما بگسترد و نشان بدهد. و سرزمين ما ايران نيز طبق اسناد و مداركي كه در طول تاريخ بدست آمده است جزو اولين مناطقي در جهان است كه توانسته است به خط دست پيدا كند و خطوط ميخي و تصويري دورههاي هخامنشي و ماقبل آن در كتيبههاي بدست آمده و نمادها و ديگر اماكن كاملاً تائيد كننده اين مدعا است كه در بخشهاي بعد بيشتر به آنها اشاره خواهد شد.
چگونه خط پيدايش يافت؟
بشر براي نشان دادن تفكرات و انديشهها و يا تجسم دادن به تصورات ذهني خود از نخستين وسيلهاي كه استفاده كرد نقاشي و نگارگري بوده است.
آزمايش و تجربه به ما نشان مي دهد آنچه بشر را به نقاشي كردن رهنمون شده است گِل و ماسه بوده است. زيرا : حركت او در روي زمينهاي مرطوب و ماسههاي نرم كنار رودها موجب ميشد كه اثرات پاي خود را در روي آنها ببيند و متوجه شود كه اثرات پاي حيوانات و پرندگان نيز در روي گل و ماسه نقش ميبندد.
اين تذكر و توجه طبيعي، او را بر آن داشت كه دست به آزمايش بزند و با فشار دادن دست بر روي گل نقاشي از دست و پاي خود بيافريند، چه بسا كه در اين آزمايش حتي چهره خود را هم در گل خمير مانند، فرو برده باشد تا اثرات چهرهاش را در آن ببيند.
اين آزمايشها او را به شكلپذيري گل نرم آشنا كرد و از اين رهگذر بازي او با گل آغاز گرديد و نتيجه آن ساختن مجسمههاي كوچك با دست و هم چنين ظروف مختلف گشت و پس از اينكه با آتش آشنا شد بر اثر تصادف يا اتفاق و يا به قصد و عمد دريافت كه آتش بسيار پر حرارت است، گل رس را پخته و محكم ميكند و به او اين خاصيت را ميبخشد كه ظروف ساخته شده از گل را براي استفاده از آب آماده سازد و بعدها از اين ظروف براي پخت و پز هم استفاده كرد.
در آغاز با استخوان و چوب در روي گلهاي نرم به تصوير كردن حيوانات و پرندگان پرداخت و همين نقشها براي او تصوراتي به وجود آورد كه سبب پديد آمدن توتمهائي شد، و براي رفع گزند و دور داشتن خود از بلا و مصائب به نقش آفرينيهاي ذهني متوسل گرديد.
از اينجا آشنائي بشر با نقش آفريني آغاز ميگردد و پس از قرنها موفق ميشود كه با شيره گياهان و يا خمير املاح رنگين، دست به نقاشي و نگارگري بزند و اين نقشها را در غارها كه پناهگاه نخستين او بوده است بوجود آورده است. (نقش مايههاي موجود در غارهاي لاسكو و آلتاميرا در فرانسه و اسپانيا) غار در آئين مهر از آن جهت محترم و مقدس است كه جايگاه زيست و آسايش زندگي نخستين نياكان او بوده است.
نقاشي در غار از دو نظر بوده است، يكي آنكه آثار نقاشي شده از گزند آفتاب و باران و برف در امان بماند و ديگر آنكه غار مكاني محترم و مقدس و خلوتگاهي الهام بخش بوده است.
انسانها پس از آشنايي با فن و راز نقاشي و نگارگري در غارها به نقاشي كردن آنچه را كه دوست ميداشتهاند و يا آروز ميكردهاند ميپرداختند و بمرور اين ذوق در آنها پختهتر شده و آنها را بر آن داشته تا از يادبودها و آنچه را عزيز و گرامي ميداشتهاند خاطرهاي بيافرينند و آنرا زنده نگه دارند.
در نقاشي غارها غالباً صورت حيوانات اعم از شكاري و يا درنده نقاشي شده و نگارنده آن، يا آرزوي شكار آنرا داشته و يا ميخواسته است آنها را بدين وسيله افسون كند تا از گزند آنها دور باشد «با كشف غارهاي ميرميلاس در لرستان و همچنين غاري در كرمان آشكار شد كه ساكنان سرزمين ايران از دوران بسيار كهن با نقاشي آشنايي داشته و در اين هنر نيز از جمله پيش آهنگان بودهاند[2]».
دانشمندان آغاز خط را با هنر سفالسازي و نقاشي مرتبط دانستهاند و دكتر كنتنو Contehou)) كسي است كه براي اولين بار اعلام كرد كه ميتوان نقشهاي ظروف سفالي را «نخستين كتاب جهان» خواند (همان منبع).
دكتر گير شمن در مورد اينكه آيا ميتوان اين نقوش را از جهتي كتابت بشمار آورد؟ چنين نظر داده است : «كه اين ظروفهاي سفالي متعلق به دورهايست كه بيفاصله قبل از زمان اختراع فن كتابت « خط » در بينالنهرين قرار داشته است و قسمتي از آنها نيز معاصر اين زمان بوده است و شايد از طريق فراهم آوردن مجموعهاي از نقوش و علامات حاكي از معاني اين اختراع را تسهيل كرده باشد» (شاهكارهاي هنر ايران- آرتورپوپ- ص 9)
در تپه سيلك كه متعلق به سكونت كاشها بوده است، الواحي بدست آمده است كه درباره اين الواح ژ-كونتنو در تاريخ تمدن ايران مينويسد (ص78) : « در شوش و نقاط ديگر فلات ايران الواحي با خطوط هندسي و نقوش حيوانات بدست آمده و در اثر مقايسه وجود وجوه مشترك بسياري بين آنها به ثبوت رسيده است ». الواح تپه سيلك نيز مانند الواح شوش سالم و دست نخورده جمع آوري شده است، گرچه هنوز موفق به خواندن نوشتههاي مزبور نشدهاند ولي يك موضوع كاملاً به ثبوت رسيده و آن اينكه عوامل تمدن در فلات ايران با مرزهاي جنوب غربي آن يكسان بوده است بطور كلي الواح نامبرده به سال سههزار پيش از ميلاد مربوط است.
خطشناسان نظر ميدهند كه در آغاز براي مال التجارهها و يا اشياء مهرههاي گلي بكار ميرفته كه در روي آن نقش ميزدهاند كه علامت اختصاصي صاحب و مالكيت آن جنس و يا شئ بوده است.
«3100سال پيش ازميلادخط ميخي ابداع شدوبه عنوان خط رسمي تمدن هاي ايران وبين النهرين شناخته ميشد. همزمان بارواج خط ميخي به كارگيري خط تصويرنگارهيروگيليف درتمدن مصرباستان نيزرايج ميشود[3]».
دبيرههاي ايراني دوره باستان
يكي از دلائل بارز و روشن كه نشان ميدهد ايرانيها در ساختن و پرداختن خط پيش آهنگ بودهاند وجود خطوط متنوع و گوناگوني است كه آنها آفريدهاند و بيشتر اين خطوط متأسفانه در اثر هجومهاي متعدد و خانهبرانداز به ايران عزيز از بين رفتهاند. لذا فقدان آثار مكتوب از آن دوران دليل بر عدم دانشهاي گوناگون در اعصار گذشته نيست زيرا ما در آثار هنري- يوناني- تركي و عرب اخبار متعددي در دست داريم كه گواه بر آنست كه در دوران باستان در ايران علوم و دانشهاي گوناگون با درخشش خاصي تعليم داده ميشده و مراكز علمي متعددي وجود داشته است.
ابن نديم مينويسد «كه در اصفهان در سارويه يكي از دژنبشتها در اثر تصادف كشف ميشود و كتابها و نوشتههاي بسياري از آنجا بدست ميآيد كه بيشتر بر روي پوست نوشته شده بوده است و خود اسحقبن نديم نسخههايي از اين كتابها را ديده است بنابراين نوشته ي ابن نديم براي ما حجت است و بر صحت آن نميتوانيم ترديد كنيم[4]».
با توجه به اينكه تغيير و اصلاح خط يكبار در زمان داريوش بزرگ براي نوشتن اوستا انجام گرديده و بار ديگر در دوران اشكانيان بدستور ولخش «بلاش» اول خط آريايي با اصلاحاتي بصورت خط پرثوي درآمده و همچنين خط اوستايي نيز راه كمال پيموده و سپس در زمان ساسانيان در سلطنت شاپور اول اقدام به جمعآوري و تدوين مجدد اوستا گرديده و نسبت به تغيير و اصلاح خط پرثوي و خط پهلوي ساساني اقداماتي صورت گرفته و همه اين اعمال بدستور پادشاهان بوده است. اطلاعاتي كه دانشمندان قرون اول اسلامي از خطوط دوران باستاني ايران ميدهند نيز مؤيد اين است كه خط نوشتههايي در دوران گذشته وجود داشته است. يكي كتاب التنبيه علي حروف التصحيف از حمزه بن الحسن اصفهاني است و ديگري الفهرست كه آنرا محقق عرب اسحقبن نديم تأليف كرده است در اينجا آنچه را كه حمزهبن الحسن اصفهاني در كتاب خود به نقل از گفته محمد يا اماد مؤبد معروف به ابيجعفر متوكلي نقل ميكند مياوريم :
اقلام پارسي گوناگون است و داراي هفت فن است كه پارسيان در ايام دولت خويش از انواع ارادههاي خود بهفت نوع كتابت تعبير ميكردند و اسامي آن كتابها بدين قرار بود[5] :
1- آم دبيره
2- گشته دبيره
3- نيم گشته دبيره
4- فرورده دبيره
5- راز دبيره
6- دين دبيره
7- وسف دبيره
اما معني آم دبيره كتابت همگاني و عامه است و معني گشته دبيره كتابت تغيير يافته است و معني نيم گشته دبيره كتابتي است كه نيمي از آن تغيير يافته است و معني فرورده دبيره كتابت رسايل است (در زبان پهلوي بمعني منشور و رسايل پادشاهي است) معني راز دبيره كتابت اسرار و ترجمههاست و معني وسف دبيره جامع كتابهاست و آن كتابتي بود مشتمل بر لغات امم از روم و قبط و بربر و هند و چين و ترك و نبط و عرب.
عبدا... بن مقفع گويد : زبانهاي فارسي عبارتند از پهلوي- دري- فارسي- خوزي- سرياني است. پهلوي منسوب است به پهله كه نام پنج شهر است، اصفهان- ري- ماه نهاوند- آذربايجان و اما دري زبان شهرنشينان بود و درباريان به آن سخن ميگفتند و منسوب بدربار پادشاهي است. و از ميان زبانهاي اهل خراسان و مشرق زبان مردم بلخ در آن بيشتر بود.
اما فارسي زبان مؤبدان و علما و امثال آنان بود و مردم فارس با آن سخن ميگفتند.
اما خوزي زباني كه با آن پادشاهان و اميران در خلوت و هنگام بازي و خوشي با اطرافيان خود سخن ميگفتند و اما سرياني زبان همگاني و نوشتن هم نوعي از زبان سرياني فارسي بود.
ابن مقفع گويد : ايرانيان را هفت نوع خط است كه يكي از آنها بنوشتن دين اختصاص دارد و آن را دين دبيره ميگويند و اوستا را به آن نويسند و ....
ديگر خطوط عبارتند از : ويش دبيره- گشتج دبيره- نيم گشتك- شاه دبيره- نامه دبيره و راز دبيره.
خط فارسي در طول تاريخ طولاني خود با اصلاحات زيادي مواجه شده، باين ترتيب كه اشكال جديدي اختراع شده و هر سبك آن گونههاي فراواني به خود گرفته و در عين حال بجز معدودي موارد استثنايي اصول اوليه آن تقريباً بدون تغيير باقي مانده است.
قدميترين نشانهاي كه از امكان زيبايي در نوشته در ايران مييابيم مربوط به دوره هخامنشيان است كه براي بالا بردن ارزش نوشتههاي يادبودي از رنگ استفاده ميشد. حروف نوشتههاي مفصل مقبره داريوش در نقش رستم در روي زمينه طبيعي خاكستري سنگها برنگ آبي جلوهگر بود و گفته شده است كه تعاليم زرتشت با خطوطي زيبا با دستهاي هنرمند مغي با طلابر روي چرم نوشته شده بود.
ايرانيان بخصوص در دورة ساسانيان آنچنان درباره خوشنويسي غلو ميكردهاند كه حتي ميكوشيدند مركبهاي معطر بسازند تا گذشته از اينكه خط خوش موجب جلب توجه باشد بوي عطرآگين مركب نيز بر فرح خاطر خواننده بيافزايد. ابن مقفع مينويسد «گزارشهاي مالي كه به خسرو پرويز داده ميشد مركبش را با گلاب و زعفران آغشته ميكردند كه بوي خوش بدهد ]6]».
پيشينه خوشنويسي و زبيانويسي حتي به خيلي پيشتر از اينها ميرسد با كمي دقت و توجه درمييابيم كه لوحهايي كه از پادشاهان بابل و آشور بازمانده است. از جمله لوح زرّين تخت جمشيد از داريوش را در نظر بگيريم، در اين لوح زرّين تخت جمشيد همهي حروف به يك اندازه موزون و منظم تحرير يافته و گويي بر صحيفه طلا نقاشي كردهاند. و همهي اينها نشان ميدهد كه ايرانيها طي هزار و پانصد سال تا ظهور اسلام با خط آشنا بودند و خوشنويسي داشتهاند و اين خطوط همانطوري كه از فرم اشكال آنها مشهود است. كاملاً منظم و داراي يك هندسه خاصي ميباشد و اين نشان ميدهد كه هندسه در خطوط اوليهي ايراني هم كاملاً وجود داشته و جزء لاينفك آن بوده است. خطوط ميخي كه فرمهاي آن به ميخ شباهت زيادي دارد و به همين دليل هم به اين اسم معروف هستند داراي هندسهي منظمي هستند كه هر فرم از خط با هندسهي خاصي طراحي شدهاند و از آن تبعيت ميكنند چون در اين مكان مجال آن نيست كه كل تاريخ خط را بررسي نمائيم.
2-حضور هندسهي خط در اقوام مختلف :
فرهنگ ايران زمين از پيشينهي تاريخي و سابقهي طولاني برخوردار است. تنوع قومي و زباني به غناي فرهنگ ايراني افزوده است. و درخت فرهنگش را هر چه بيشتر تناور نموده است.
در طول تاريخ اقوام زيادي در تحول و پيدايش خط در اين خطه از عالم نقش داشتهاند. و بنا بنظر باستانشناسان و دانشمندان كه محل پيدايش خط را بينالنهرين ميدانند ولي با اين همه كاملاً بيانصافي ميدانند كه نامي از ايران ياد نكنند چرا كه ايران هم سهم بزرگي در اين مهم داشته است. و در پيدايش و تكامل خط از آغازين مرحله تا به امروز سهمي بزرگ و عظيم را بر عهده داشته است و فكر خلاق و روحيه نوآوري و دقت زياد مردم ايران زمين در تكامل اين عامل بسط فرهنگ و دانش يعني خط و نگاشتار سهم عمدهاي داشته است.
2-1خط سرياني :
در نوشته اين نديم و حمزه اصفهاني و ابيجعفر متوكلي و ابنمقفع ديده مي شود كه خط سرياني را خط ايراني و زبان سرياني را يكي از پنج لهجههاي زبان ايراني ناميده و نوشتهاند.
اين خط قرنها پيش از شاهنشاهي هخامنشي در ايران رايج بوده و مهردينان پيش از ظهور زرتشت از آن خطي براي اذكار و اوراد و ادعيه و سرودهاي خود استخراج كرده بودند كه اين خط بنام آنها سورياني خوانده ميشد و چون آئين مهر در سراسر جهان نشر يافت خط مهري يا سورياني نيز با آن در بيشتر كشورها رسوخ كرد از جمله مردم اورها در ادسا كه آئين مهري داشتند.
................
................
(شكل 1) خط سورياني- استرنجلو، منبع [5]
2-2 خط اشكاني
زبان اشكانيان پهلوي « فارسي ميانه » بود و خطشان را اصلاً از آرامي گرفته بودند از اين زبان و خطسنگ نوشتهها و كتـابهايي بـازمانده و خـواندن آن بـه حكم نـقايصي كه در الفباي آن است بهر كسي ميسور نيست.
با توجه به گفتههاي آقاي ركن الدين همايون فرخ در كتاب سهم ايرانيان در آفرينش و پيدايش خط در جهان و طبق مدارك و اسنادي كه در اين كتاب آوردهآند و كاملاً هم منطقي بنظر ميرسند و ايشان خط آرامي را همان خط آريايي دانستهآند و با اين فرض، در زمان اشكانيان كه خط يوناني طي هفتاد سال رايج شده بود به دستور «بلاش» كه اولين كسي است كه به جمعآوري مجدد اوستا همت گماشت، خط آريايي را بجاي خط يوناني رواج دادند. و اين موارد بخوبي از درهمهاي اشكاني كه سكههاي رسمي و مستقل اشكانيان است آشكار است. از دوره اردوان سوم آغاز ميشود و رو به افزايش ميگذارد.
..................
..................
(شكل 2) كتيبه ي خشايارشاه منبع [5]
2-3خط مانوي :
ماني از نژاد و دودمان پارتهاست و اصلش از همدان است. ماني واژهايست از پارس باستاني و مانيا اصل آنست، معني آنهم ماندگاري است و مانا- بمانا و ماناي اوستايي همه از اين ريشه است. شادروان ملكالشعراي بهار در كتاب سبك شناسي جلد اول ص 82 مينويسد : «ماني در عصر شاپور اول و هرمز به صدد اصلاح خط افتاد و پي برده بود كه اگر خط ملي ايرانيان خوانا و درست نباشد علوم و ادبيات دستخوش فساد است و خاصه در كار دين خلل وارد ميشود و هر كس كتاب آسمان را به ميل و اراده خود تبديل و تغيير ميدهد اين بود كه در صدد علاج برآمد و عاقبت خط سرياني را كه در آن تصرفاتي كرده بود براي كتب خود اختيار كرد و از اين رو معلوم ميشود كه خط اوستايي در آغاز كار ساسانيان وجود نداشته است. زيرا اگر اين خط با اين كمال و تمامي و زيبايي در آن روزگار موجود بود شايد ماني كه حاضر شده بود خط سرياني و نستوري را اختيار كند بيشك خط مؤبدان ايراني را بر آنها ترجيح ميداد [7]».
خط ماني مستخرج از دو خط ايراني، يكي از خط گشته دبيره كه گونهاي از خط آريايي و ديگري از خط سرياني بود. خط ماني بنام او ناميده شد و در خارج از ايران و اعراب آنرا مناني و در ديگر نقاط چون انجيلهاي ماني با اين خط نوشته شده بود آنرا سطر انجيلي (استرنجلو) ناميدهاند.
..................
..................
(شكل3) خط مانوي [14]
3- هندسهي خط در خطوط اسلامي :
مي دانيم همه خطوط اسلامي به يك اصل و ريشه منتهي مي شود و آن اصل الفبايي است كه تقريباً از اَشكال هندسي يا اشكالي كه در طبيعت موجود است گرفته شده و به منزله ي پيكري در جامه هاي گوناگون جلوه كرده است. اين جامه هاي گوناگون خطوط متنوعي است و از اين رو مي تواند تحت يك قاعده ي عمومي و كلي بررسي شود؛ زيرا همه در اصل و ريشه شريكند و به عبارت ديگر همچون خانواده هايي هستند در يك جامعه و كشور و تحت يك قانون.
با اين وجود، هنرخطاطي دركشورهاي اسلامي از جايگاه قدسي ويژه ايي برخوردار است .چرا كه كلام وحي رابا اين هنركتابت و ثبت مي كنند و كلام خداوند بوسيله ي نوشتن و ثبت شدن براي نسلهاي بعد هم به يادگار مانده است و از چپاول زمان در امان مانده، پس از روي كارآمدن دين اسلام در سرتا سر دنيا و حتي ايرانيان كه دين اسلام را پذيرفتند براي ثبت كلام الله به نوشتن نياز پيدا كردند. به همين خاطر براي نوشتن اجر و قرب خاصي قايل شدند. و هنر نوشتن يك حالت روحاني و قدسي پيدا كرد. و نيز چون دين جديد اسلام با برخي از هنرهاي موجود درآن زمان ، همچون شمايل نگاري، پيكرتراشي، موسيقي غنا و نظاي راينها منافات داشت، بنابراين هنر خوشنويسي بيشتر مورد توجه قرارگرفت و كاربرد بيشتري را در جامعه بدست آورد. و حتي خوشنويسان نيز اجر و قرب بيشتري پيدا نمودند و بيشتر مورد توجه قرارگرفتند.
بنابراين باكاربردي ترشدن خوشنويسي، انواع آن نيز بيشتر شد و بنا به سليقه هاي مختلف موجود انواع زيادي رسم الخط نيز بوجود آمد كه سهم ايرانيان دراين مورد واقعا چشمگير و شگفت انگيز است. و بنوعي مي شود گفت كه ايرانيان بيشترين درصد طراحي و ابداع خط را به خود اختصاص داده اند. و اين موارد از اوايل صدراسلام و دهه ها و سده هاي اول شكل گيري دين اسلام كاملا آشكار و هويداست. و تعداد زياد نگارش قران مجيد و احاديث اوليا و بزرگان در اوايل دين مبين اسلام و درسده هاي ديگركاملا مويد اين نكته مي باشد.
3-1خط حميري
خط از انبار به حمير و از آنجا به حيره و سپس به طائف و از طائف به قريش رفته است. شهرهاي حمير «هاماوران» و حيره و انبار هر سه از شهرهاي كشور شاهنشاهي ايران در دوران ساسانيان بودهاند. خط رايج يمن و حمير كه به حيره و انبار رفته خطي بوده است مأخوذ از پهلوي ساساني و سرياني ايراني.
خط حميري خطي ايراني بوده كه با كمي تغيير از نظر شيوه نوشتن بصورت قلمي ديگر درآمده است. اين خط كه از خطوط اوليه اسلامي به شماره ميرود يك فرم كاملاً ساده و انتزاعي دارد بنظر ميرسد كه فاقد نقطه بوده است داراي خطوط راست افقي و عمودي بيشتري ميباشد. بيشتر اين حروفات عدد گونه مينماياند. بيشتر حروف داراي هندسهاي مربع و مستطيل گونه هستند. يعني حروفات در داخل اشكال مربع و مستطيل جا ميگيرند و نوع طراحي اين حروفات مربع- مستطيل ميباشد و از خطوط راست زياد استفاده شده است. و انحناء بكار رفته در اين نوع از خط كم ميباشد و از انحناء كمتر استفاده شده است. و اين نشان ميدهد كه بشر در طول تاريخ با توجه به اينكه شايد اصلاً قصدي هم نداشته كه الفباء خط را به صورت هندسي طراحي كند ولي با اينهمه از يك هندسهي منظم پيروي كرده و بيشتر الفباهايي را طراحي كرده است، از اصول هندسه بهره گرفته است. و شايد خواسته كه از يك چارچوب مشخص عدول نكند و كارش يك نظم خاص داشته باشد.
...................
...................
(شكل 4) خط هاماوراني « حميري » كتيبه النماره سال 228 م منبع [5]
3-2خط مسند :
مسند نام يكي از خطهاي عرب و منسوب به مردم يمن بوده است و مردم يمن آن خط را از ايرانيان گرفتهاند.
« خط عربي به اجماع محققان مأخوذ ازخط نبطي است. خط نبطي نيزخود مشتق ازخط آرامي و ازگروه خطوط سامي شمالي است. خط نبطي منشا پيدايش خط نسخي يا نسخ و خط سرياني منشا پيدايش خط كوفي كهن ياحيري شد».
خط حيره و جزم و مسند كه هر سه، قلمهايي از خط حميري هستند بصورت حروف مفرد نوشته ميشدند و نقطه نداشتهاند.
ايرانيان در آغاز اسلام تا حدود هفتاد هجري به هيچوجه با خط كوفي آشنايي نداشتهاند و در اين مدت هم سكههائيكه در ايران رواج داشته بخط گشتك دبيره است.
« از قلم كوفي اثري مخطوط در دست نداريم زيرا قلم كوفي تا حدود پنجاه هجري بيشتر رايج نبوده است و آنچه را بنام كوفي ميخوانند قلم معلقي و جليلي و ثلثين است. كه اين اقلام هم تا حدود 280 هجري رواج داشتهاند و كمكم با پيدا شدن قلم نسخ منسوخ گرديدهاند». و ازخط كوفي دوازده نوع خط منشعب شده است. خط مسند كه ميشود بنوعي آنرا پايه و اساس خط كوفي بنايي هم قلمداد كرد و امروزه حتي بعضي كوفيهاي بنايي را به اين نام ميشناسند چنانكه ذكرش رفت بصورت مفرد بوده و فاقد نقطه بوده است.
اين خط داراي هندسهي خاص مستطيل شكل ميباشد به طوري كه كليه حروفات هر كلمه و حتي خود حرف در داخل يك مستطيل ميتواند كاملاً جاي بگيرد و چنين بنظر ميرسد كه مبدعان اين خط حالا آگاهانه يا غيرآگاهانه از اين شكل مستطيل پيروي كرده و رسم الخط خود را بر اين اساس طراحي نمودهاند. بصورت افقي از راست به چپ نوشته ميشود. داراي حروف ساده و بنوعي انتزاعي ميباشد بيشتر حروفات بصورت تخت هستند دور در اين حروف بندرت و خيلي كم ديده ميشود و به جرأت ميتوان گفت كه پايه اين خط اشكال هندسي از جمله شكل مستطيل است. بعدها نيز كه از روي اين خط، خط كوفي بنايي بوجود آمد كاملاً از اين قانون هندسي بودن پيروي ميكرد بطوريكه راحت در بناها و ساختمانهاي مذهبي و مساجد از آن استفاده ميشد و بهمين خاطر نيز كوفي بنايي نام گرفت. كه كل ساختار آن هندسي ميباشد و كليه حروفات داراي شكل هاي كوچك مستطيل بوده و هيچ گونه دوري در آن وجود ندارد. كليه زوايا در آن 90 درجه بوده و از زواياي قائمه تشكيل يافته است. و يك نظم و ترتيب خاصي در آن موجود ميباشد. كه نمونهاي از آن از نظرتان ميگذرد.
................
................
(شكل 5) خط كوفي بنايي و ساختار آن، منبع تصوير [6]
................
................
(شكل 6) خط مسند در كتيبه ام الجبال منبع [5]
3-3خط پيرآموز :
ايراني ها در اوائل قرن سوم هجري دو شيوه از قلم جليل استخراج كردهاند كه يكي از اين قلمها چون واضع آن اصفهاني بوده و در اصفهان ابتدا رواج و نشر يافته به قلم اصفهاني شهرت يافته كه ابن نديم نيز متذكر آن است و ديگري شيوه و قلم پيرآموز بوده كه از شيوه و قلم اصفهاني زيباتر و نوشتن به آن سهلتر و آسانتر بوده است.
پيرآموز چنانكه از اسمش پيداست خطي بود آسان كه حتي پيرها هم بتوانند به آساني ياد بگيرند و بنويسند و بخوانند و آنقدر سهل و ممتنع است كه براحتي در هر جاي ايران فراگير شد و هم بدان خط مينوشتند و خود پيرآموز هم به دو بخش تقسيم ميشود.
- پيرآموز تحريري
- پيرآموز تزئيني
كه از خطوط پيرآموز تحريري براي نگارش قرآن استفاده ميشد كه بعدها كتابهاي فارسي را نيز به آن نوشتند. و پيرآموز تزئيني را براي آرايش سر سورههاي قرآن و آيات قرآني به كار ميبرند و بيشتر در بسملههايي است كه بصورت تزئيني كار شدهاند مورد استفاده قرار ميگرفت.
بيشتر خطوط در اوايل اسلام از ساختار هندسي برخوردار بودند براي اينكه راحت در مساجد و بناهاي مذهبي مورد استفاده قرار بگيرند. و نيز نظمي كه اشكال هندسي دارند و اين نظم و ترتيب به حروف هم منتقل ميگردد. و حروف از چارچوب هندسه نميتوانند خارج شوند به همين جهت خوشايند بنظر ميرسند. چون داراي هندسه مشخصي هستند و از قانون نظم پيروي ميكنند به همين جهت متناسب هستند و هر چيز متناسب زيبا است و خوشايند. خطوط پيرآموز در همهي انواعش چه تزئيني- چه تحريري يا بنايي داراي هندسه و اين نظم خاص ميباشد و همين نظم و سادگي آنرا براي كاربردي كردن راحتتر و آسانتر كرده بود و همه ميتوانستند به راحتي آنرا ياد بگيرند. خطوط پيرآموز افقي نوشته ميشوند و بعضاً بخاطر تزئينات خاصي كه دارند داراي ارتفاع هم ميشوند و اين تزئينات در ارتفاع هم خودشان را نشان ميدهند و شيرين كاريهايي در اين خطوط و ارتفاع آنها ديده ميشود هم خطوط تخت دارد و هم داراي دور و انحناء ميباشد و اين انحناءها به زيبايي خط كمك بيشتري ميكنند. البته بجز اين خطوطي كه ذكر همهي آنها در اين مجال رفت خطوط ديگري نيز هستند كه در طول تاريخ خطاطي و خوشنويسي ايران ظهور كردهاند و همگي داراي نظم و ترتيب خاصي بوده و يا هستند كه بيشتر از اين در اين مجال نميگنجد و ما قصد بحث در كل تاريخ خوشنويسي را نداريم چون در موقع مناسب از عروس خطوط اسلامي يعني خط نستعليق بحث خواهيم كرد و زيباييشناسي و هندسه و تناسب طلايي آنرا مورد بحث قرار خواهيم داد و ديگر نيازي نيست كه از خطوط ديگري چون تعليق- شكسته نستعليق و يا اقلام ستّه (اقلام شش گانه) سخني به ميان بياوريم، چون در اينصورت بحث به درازا خواهد كشيد و ما را از اصل موضوع باز خواهد داشت. بايد در ادامه متذكر شوم كه تقريباً همهي خطوط ايراني كه ظهور نمودهاند همگي بنوعي از ساختار هندسي و يك ساختار منظمي برخوردار هستند و ميشود هندسهي آنرا مورد مطالعه قرار داد. چرا كه به نظر بنده اگر هندسه و ساختار در يك خط موجود نبود قطعاً آموزش آن هم به سختي انجام ميگرفت و ما نميتوانستيم آنرا ياد بگيريم و يا به ديگران ياد بدهيم. در خوشنويسي ايراني از روي اصول و قواعد است كه مقررات خط را به هنرجو ياد ميدهيم و باعث يادگيري در آن هنرجو ميشويم.
..................
..................
(شكل 7) خط پيرآموز كتابتي اواسط قرن سوم هجري منبع: [5]
..................
..................
(شكل 8) نمونهاي از خط پيرآموز تزئيني روي سفال- قرن چهارم هجري، موزه ايران باستان منبع [5]
..................
..................
(شكل 9) خط محقق ،منبع [6]
ساختارهندسي خط
..................
..................
(شكل 10) خط محقق، منبع [6]
..................
..................
(شكل 11) خط ثلث، منبع [6]
ساختا رهندسي خط
..................
..................
(شكل 12) خط ثلث، منبع [6]
ساختار هندسي خط
..................
..................
(شكل 13) خط كوفي، منبع [6]
..............
..........
جهت مطالعه بخش دوم مقاله
پیدایش خط وهندسه ی موجود درخطوط اقوام مختلف
روی تصویر زیر کلیک نمایید
..............
..............
جهت مشاهده صفحه اصلی این مقاله روی تصویر زیر کلیک نمایید
............
............
........
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید