مراسم نکوداشت استاد یدالله کابلی خوانساری در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) ، مرداد 1393
...........
...........
.......
قسم به قلم و آنچه که می نویسد
موزه هنرهای دینی امام علی (ع) در حالی چهارشنبه ی 29 مردادماهش را شروع می کرد که گویی قرار بود چشمان انتظار رانویدی مبارک بدهد. آیین بزرگداشت حضرت استاد یدالله کابلی خوانساری و نمایشگاه آثار ایشان، کورسوهای مشتاقان و دلتنگان را بعد از گذشت چندین ماه دوری، نوری تازه بخشید.
همت بلند استاد و ریاست محترم مجموعه، جناب آقای صفا فاضلی و همچنین هماهنگی های جناب آقای وریا هاشمی « مدیر موسسه فرهنگی هنری نور و نگار و نگارخانه آیرین تهران »، همه ی دوستداران و شاگردان و استادان و فرهیختگان و نزدیکان استاد را از جای جای میهن پهناورمان دور هم جمع کرد تا ببینیم و بشنویم آنچه را که در ادامه می خوانید.
در ساعت 17:30 قرآن و سرود آغاز برنامه را زینت بخشید و با نمایش فیلم اختران ادامه پیدا کرد .
آقای جعفر آذری، از شاگردان استاد کابلی، اجرای این برنامه را بر عهده داشتند.
با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است
فرقی نمی کند ، چه کسی عاشقت شده است
این بیت مطلع غزلی بود که آقای آذری در آغاز، خطاب به استادش قرائت کرد و در ادامه بامعرفی رئیس محترم موزه ی هنرهای دینی امام علی (ع) – آقای فاضلی - از ایشان برای حضور در پشت تریبون دعوت به عمل آورد .
جناب آقای فاضلی ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حضار، با بیان اینکه به تازگی به این سِمت منصوب شده اند، برگزاری این آیین را نقطه ی عطفی برای فعالیت های هرچه سازنده تر موزه دانستند. در پایان صحبت هایشان نیز شعر کوتاهی به لهجه ی شیرین خوانساری به محضر استاد کابلی تقدیم کردند.
مجری برنامه در ادامه ضمن اشاره ی مختصری به خاطرات حضور در کلاس استاد کابلی و لزوم رعایت آدابِ این حضور، از شخصیت ارزشمند و والای جناب استاد محمد حیدری که همیشه الگوی شاگردان متاخر استاد کابلی بوده اند، یاد کرد و با این شعر که
قبول کن به خدا خانه ی شما استاد
برای فاخته ها، آشیانه ی خوبیست
از ایشان برای ایراد سخنرانی دعوت به عمل آورد.
اما همانطور که انتظار می رفت، حضور استاد حیدری متفاوت بود . بی تابی ایشان در جمله جمله از سخنانشان نمود داشت. حتی پاسخی که استاد به یکی از هنرجویانشان در مقابل پرسش اینکه "آیا استاد کابلی برای همیشه از ایران خواهند رفت؟ " دادند، گویای بی قراری و دلتنگی ایشان بود.
(بله جناب استاد حیدری نازنین، حق با شماست! وقتی دو ماه از دوازده ماه را بدون استاد کابلی سپری کنیم، عملاً استاد درایران اقامت ندارند).
به دفعات بیانات استاد حیدری به خاطر بغض عمیقی که از فراق استاد داشتند، قطع می شد، تااینکه استاد ضمن عذرخواهی غزلی را به محضر استاد ِ خویش ارائه کرده و صحبت هایشان را پایان بخشیدند.
................
یک نفر آمده، تا باز کند پنجره ها را
باز، لبریز از آواز کند حنجره ها را
نبض موسیقی بی وقفه ی باغم شود، آنگاه
فرصتی سبز ببخشد همه ی زنجره ها را
یک نفر آمدهف از کار فرو بسته ی من، باز
به سرانگشت کرامت بگشاید گره ها را
یک نفر آمده در مزرعه ام عشق بکارد
در دل بایر من سبز کند خاطره ها را
کمی از جوجه کبوتر ها، احوال بپرسد
اندکی نیز، نوازش کند آهو بره ها را
آه... تو کیستی و چیستی- ای روح سخاوت
که دهی جان دگر در نظرم منظره ها را؟
دست و لبخند و نگاه و نفست، یکسره خوبند
کاش می شد به من ایثار کنی، یکسره ها را!
................
ادامه ی برنامه فرمایشات کسی بود که خود برگی از تاریخ هنر این مرز و بوم است. نویسنده، محقق و صاحب قلمی که نشریات و تریبون های زیادی از داخلی و خارجی به داشتن مطالب و سخنرانی هایش بالیده اند؛ جناب آقای استاد هادی سیف که در بزرگداشت ایشان در شیراز ِ عزیز، به حق شنیدیم از زبان آقای کمالی سروستانی که: "سیف عاشقی است عارف صفت، آبروی هنر را به خرده نانی نمی فروشد"
استاد سیف در میان تشویق حضار روی سن حاضر شدند و فرمودند : این محفل عاطفت است و من باید از دایره ی عاطفه بیرون بیایم تا بتوانم به بخشی از منزلت های استاد یدالله کابلی خوانساری بپردازم.
خط، هم صاحب پیام است و هم سردمدار است زیرا سهم بزرگی در ساختار جامعه ی بشری داشته است و به یقین استاد کابلی تحول عظیمی را در عرصه شکسته نستعلیق به وجود آورد ه اند.سه ویژه گی در کارهای استاد یدالله کابلی مرا به ارادتی از سر اخلاص کشاند : یکی خط بی امان خوش او که ناشی از خلوت و جلوت استاد است و من یقین دارم این مربوط به دنیای قال نیست؛ دیگری استفاده از رنگ که هر کدام پیام خاص خود را در آثار استاد دارد و آن دیگر، انتخاب مضامین شعری با پیامهایی والا که استاد در عرصه ی ساختار خط خوشش دارد.
من از هیچ هنرمند معاصری تعریف نکرده ام و فقط وقتی به یدالله کابلی خوانساری رسیدم بی پروایی کرده ام و گفته ام :
او راهوَر نهضتی است که این نهضت آرام آرام قابلیت مکتب شدن را دارد. ایشان فرمودند حضرت استاد برای من دوستی است که بخشی عظیمی از خاطرات زندگی من با حضرت استاد با هم گذشته در همدلیها ، همروی ها در غم و غصه های مشترک در شادیهای مشترک ، در غیرتهای مشترک در حفظ و تعالی هنر ایران و . . .
استاد پرنده ای ایست که عاقبت به باغ آشنا و معطر هنر ایران برمی گردد، طوطی ای است که رفته پیامی را به گوش عالمیان برساند و بر می گردد .
من به یقین عواطفم را قاطی نقدم نمی کنم من معنای پرواز و عروج را در سر پنجه های همیشه در سماع حضرت استاد کابلی و در آثارش دیده ام .
ایشان خطاب به استاد حیدری نیز فرمودند : استاد حیدری شما تنها کسی نیستید که دلواپس مهاجرت استادهستید مثال استاد کم نیستند هنرمندانی که به تصادفی رفته اند ولی این را بدانید که جغرافیای دل هنرمند نه مکان می شناسد نه مرز می شناسد نه محدوده ، استاد یدالله کابلی خوانساری اگر در غریب ترین جای این کره خاکی باشد در جغرافیای دلش چراغ ایران روشن است و بوی خوش بهار نارنج، آرامش نخواهد گذاشت و شما این را مطمئن باشید که اگر قرار رفتنی بود استاد اکنون در این مجلس نبود و حالا من و شما شاهد دلواپسی هایمان و نیز دلتنگی های استاد نسبت به دیدارها نبودیم.
.............
جهت مشاهده بخش اول تصاویر نکوداشت استاد یدالله کابلی خوانساری در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) روی تصویر زیر کلیک کنید
..............
..............
در ادامه ی برنامه از مقدمات برپایی این بزرگداشت، نماهنگ کوتاهی برای حضار نمایش داده شد.
مجری برنامه با اشاره به مصیبت فوتِ بانوی غزل ایران و مادر شاعران معاصر-سیمین بهبهانی- از شاعر مردمی و سرشناس، جناب آقای سهیل محمودی برای ایراد سخنرانی دعوت به عمل آورد.
ایشان خطاب به استاد کابلی فرمودند : حس استاد محمد حیدری را حس همه انسانها نسبت به شما می دانم و فرمودند عدم حضور اساتیدی همچون شما برای ما رنج است و این مسلم است که
یک توفیق در زندگی اصحاب هنر این است که استادانی همچون یدالله کابلی ، شفیعی کدکنی ، شجریان و . . . را در کنار خود داشته باشیم
ایشان گفتند در منزل خود حافظ را از روی کتاب حافظ به قلم استاد کابلی می خوانیم چون حس عجیبی دارد و ضمنا ایشان آنرا با شکسته ساده نوشته اند و براحتی همگان می توانند بخوانند .
جناب آقای محمودی ضمن ابراز دلتنگی برای استاد کابلی و قول گرفتن از ایشان برای ماندن در جمع مشتاقان این سرزمین، غزل ارزشمندی را با خوانش بسیار زیبایشان تقدیم حاضران کردند :
................
عمری به تنهایی جهان را زیر و رو کردم
عمری خودم را هر کجا شد،جستجو کردم
یک عمر،گور آرزوهای خودم بودم
یک عمر،بی تشویش-ترک آرزو کردم
گفتی: "جهان آوازهای شاد می خواهد"
دلتنگ بودم،بی بهانه های و هو کردم
ترکیب بی همتایی از اندوه و از شادی
لبخند بر لب،گریه پنهان در گلو کردم
یک عمر رویارو شدم با آینه... ؛اما
با یک منِ دیگر خودم را روبرو کردم
در گرمیِ بازارِ ایمان های پوشالی
در خلوتی خود خواسته،با خویش خو کردم
یک مرد بودم،مرد...یک تنهای بی همدرد
یک عمر،با تنهاییِ خود گفتگو کردم
................
در ادامه ی برنامه جاب آقای اقبالی تاریخچه ی مختصر اما دقیقی را از تاثیرگذاری های استاد کابلی و نیز اهمیت حضور چند دهه ای ایشان در انجمن خوشنویسان ایران از زمان کلاس های آزاد خوشنویسی تا کنون، بیان داشتند.
جناب اقبالی با اشاره به اینکه اگر "کابلی" نبود، امروز ما "خط شکسته"ای هم نداشتیم عنوان کردند : استاد کابلی به واسطه احساس قوی ای که در ادبیات ( نثر و شعر) دارند دارای قلمی توانا و سخنی توانا هستند. این حاکی از سرچشمه احساس قوی ایشان است و گفتند که ایشان تنها کسی هستند که درایران و دانشگاه های بین المللی و مطرح دنیا از این هنر شریف ایرانی با همت و تلاشی وصف ناشدنی به دفاع و معرفی پرداختند .
جناب اقبالی سخنان خود را با قرائت متنی از استاد آیدین آغداشلو در معرفی استاد کابلی، پایان دادند.
دعوت مشتاقانه ی مجری برنامه از استاد کابلی، شوق حضار را برای شندین فرمایشات ایشان افزود.
با ياد شانه های تو سر آفريده است
ايزد چه قدر شانه به سر آفريده است
هر چيز را كه يک سر سوزن شبيه توست
خوب آفريده است ـ اگر آفريده است ـ
تا چشم شور بر تو نيفتد هر آينه
آيينه را بدون نظر آفريده است
چون قيد ريشه مانع پرواز می شود
پروانه را بدون پدر آفريده است
می خواست کوره در دل انسان بنا کند
مقدور چون نبود، جگر آفریده است
غير از تحمل سر پر شور دوست نيست
باری كه روی شانه ی هر آفريده است
آغاز فرمایشات استاد یدالله کابلی خوانساری با چند بیت از حافظ بود :
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در، حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد، من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله یی و آهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
سپس استاد ضمن خیرمقدم و تشکر از حضور همه دوستان و مشتاقانی که این مراسم را غنی بخشیدند و استادان برجسته و ارجمندی که زینت چشم و دل بوده و هستند و او به شوق دیدار آنها خوشوقت و خرسند است، جای خیلی ها را خالی دانستند.
ایشان فرمودند:
مهم نیست ، مهم این است که ما با دوستداران این هنر پیوندی عمیق و همیشگی داریم.
بنده پس از حدود نیم قرن تلاش عملی و نظری در آموزش و تربیت هنرمندان برجسته و توسعه و ترویج فضاهای آموزشی قلم شکسته، قصد دوری از این کانون عشق و فضای معنوی این دیار مهرخیز را نداشته و ندارم که اگر می خواستم ترک وطن کنم ، همان سال های قبل و خیلی پیشتر از اینها امکان این مهاجرت وجود داشت.
ولی چه می شود که به دلیل جوّ بددلی ها و حسادت ها و بی مهری ها و بی فتوتی ها و رنج بی امان عده ای از همین کسانی که سال ها با ما هم قسم و هم قلم بودند گویا تاب تحمل و حضور را نداشتم و طاقت ماندنم طاق شده بود. اگر نمی رفتم آسیب زیادی می خوردم. رفتم تا شاید در دوری من و جای خالی من عده ای آرام بگیرند.
این مهم نیست که ما برای بعضی ها دوست داشتنی نیستیم اما این مهم است که چرا احساس دوست داشتن در آنها از بین رفته است.
ایشان از فروتنی و عظمت اخلاقی و انسانی استاد محمد حیدری شاگرد برجسته و وفاداری که سی و چند سال را با حسن خلق و نیکی و پاکی اسطوره ای از معرفت بوده و هست بعنوان پاره تن خود یاد کردند و گفتند :
مایه ی افتخار است که راهرو رهبری بعد از من به نام استاد محمد حیدری و استاد علی اکبر رضوانی که از بزرگان کم نظیر این هنر هستند بالاتر و برتر از من جلوه گری کنند.
استاد با اشاره به عنایات استاد هادی سیف ، ایشان را در دوران جوانی پَر ِ پرواز خود نامیدند و عنوان کردند: طی سفر به آن دیار دوردست نیز همچون اینجا در اکثر برنامه های فرهنگی هنری نماینده و معرف این هنر شریف ایرانی بودند و فرصتی بود تا بتوان به معرفی بهتر و بیشتری برای هنر سرزمینمان در فضاهای بین المللی و دانشگاه های معتبر کانادا باشند و ایشان ضمن یاد و طلب مغفرت برای استاد خود شادروان استاد سید حسن میرخانی اشاره به رهنمودهای استاد کردند و اشاره کردند از همان ابتدا بعنوان معلم اخلاق سرمشق ها و گفتار و تذکار ایشان سرلوح زندگی من بوده و هست از اولین سرمشق ، بیتی از حافظ مرحمت فرمودند :
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر / آری شود ولیک به خود جگر شود.
شاید خود ابتدا که نه ولی سال های بعد متوجه شدم که در چه مسیر صعب العبور و مشکل و راه پر مشقتی قرار گرفته و مسئولیت سنگینی را گوشزد فرموده اند.
استاد چند اشاره ای نیز به دوران مسئولیت سنگین راه اندازی کلاس داری یک تنه خود در سال های آغازین تعلیم و آموزش داشتند و اشاره کردند تلاش بنیادینی در توسعه و ترویج فضاهای آموزشی خط شکسته در کشور انجام شد که در تهران گاهی کلاس ها در هرجلسه به 90 نفر می رسید و شهرستان ها را سال ها با جزوه های آموزشی تغذیه می کردند و پوشش می دادند و شاگردان مستعد و مساعد را با آموزش غیرحضوری در شهرستان ها دستگیری و مراقبه می کردند تا بشود مدرسانی نیز در شعبات شهرستانی تربیت شوند و متذکر می شدند این تلاش ها فقط و فقط یک عنایت الهی بود و یک عشق و رسالت تا اینکه در اندیشه چاپ کتاب سماع قلم درآمدند و نقش عمده و عظیمی که در آن سال های تشنگی و عطش و نیاز به آموزش علاقه مندان یک موهبت به شمار می آید بطوری که موفقیت های زیاد و چشمگیری در قبولی آزمون شعبات سراسری انجمن بوجود آمد . کتاب های بعدی مثل کلک شیدایی که گنجینه ارزشمندی برای الگوهای آزمون سالانه انجمن خوشنویسان درآمد و مزد شایستگی استادی نیز در مقدمه آن درسال 1368 به قلم استاد امیرخانی نوید داده شد و در موزه رضاعباسی در سال1365 اهداء دستنویس لوح استادی حضرت استاد سیدحسن میرخانی حجت را تمام کرد ، رخدادی که تنها در خط شکسته برای بنده و در خط نستعلیق به استاد رسولی مرحمت گردید.
ایشان نسبت به فضای گسترده توسعه فرهنگی هنری جامعه خوشنویسی اشاره داشتند که خیلی ها آمده اند و مدعی استادی و هنرمندی هستند در حالیکه بسیاری از آنها ممکن است استاد باشند ولی اصلا هنرمند نباشند و یا پاره ای که در عین جوانی هنرمند شده اند و ممکن است استاد نباشند و به ندرت مشاهده شده اند انگشت شماری که به یگانگی دست و دل و وحدت درون رسیده اند هم استاد باشند و هم هنرمند .
ایشان فرمودند من همواره مدافع استعداد و خلاقیت ها و پویایی جوانان بوده ام و خواهم بود همانطور که این توانمندی را در دو تن از چهره های موفق خط شکسته ی امروز مشاهده کرده ام – عزیزانم استاد مهدی حسین پور و استاد روح الله دلخانی که هم اکنون مسئولیت کلاسهای موسسه ی سماع قلم را به ایشان محول کرده ام- لذا بر این باورم که در این دنیای مترقی و مدرن همسو شدن با پیشرفت های جهان هنر یک موقعیت و دگراندیشی و نواندیشی است و امری اجتناب ناپذیر است.
جشنواره ها و همایش های دهه های اخیر نمودار روشنی است از این درخشش چشمگیر مشروط به اینکه قضاوت و داوری در تحبیب قلوب و تشویق جوانان با مدیریت سلیقه ای و گروه گرایی همراه نباشد. کارنامه ما در طول دهه های گذشته مؤید این حقیقت و صداقت است که همواره در قضاوت مدافع کار خوب و اثر متعالی بوده ایم . دنبال سبک و شیوه و شاگردان خود نبوده ایم . کاری که بسیاری از دوستان انجام داده اند و امیدهای بسیاری از شرکت کنندگان را به بازی گرفته اند که رضای خداوند را در پی ندارد و بعدها باید پاسخگو باشند. ما اجازه نداریم با این سرمایه های شخصی برخورد کنیم . امروز از نظر ما شیوه گرایی مردود است و ما همه استادان و شاگردان که جدای از شیوه ما می نوشته اند را قبول داریم و دوست داریم و قبل از این ها در کلاس های فوق ممتاز موسسه سماع قلم خود مبتکر تجزیه و تحلیل شیوه های درویش ، گلستانه و یا شاگردانشان بوده و نمونه های بی شماری از آثار برجسته اساتید گذشته دارای خودآموزی و بهره وری به آنها و انتخاب راه به آنها داده ایم .
بسیاری از آقایان اساتید که همیشه مورد احترام بوده اند خود مانع و حجاب خود شده اند و خود مانع ارتباطات گسترده فرهنگی هنری گردیده اند و بقول حافظ :
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!
سال ها بی دغدغه از نسل جوان دوری کرده و کار را رها کرده اند . با نگاهی به گذشته تاریخ هنر و تاثیرگذاری و تاثیر پذیری هنرمندان خوشنویس بر یکدیگر شاهد این همبستگی می شویم. بطور مثال مگر می شود توفیقات میرعماد حسنی رحمه الله علیه را بی مدد و تاثیرگذاری آثار گرانقدر و درخشان سید علی بزرگ ممکن و مقدور دانست ؟ در عین اینکه میرعماد حسنی با خلاقیت هنری این قلم را رنگ جاودانگی بخشید و از مرزها گذر داد. یا تاثیرگذاری آثار بی شمار میرعماد بزرگ را در هنرمندان بزرگ بعد از خود و یا درخشش نابغه ای مثل عباس نوری در 250 سال قبل که بسیاری از نمونه ها بی امضای او را در کتابخانه مجلس به نام میر رقم کرده اند . یا دوره های طلایی میرزا غلامرضا اصفهانی که عمری را در سایه سار آثار میرعماد به سربردو دهه های آخر به ارائه ی قابلیت های شخصی خود پرداختند و شاهکارهای بی مانندی را همچون میرحسین ترک در سیاه مشق نویسی که جلوه های درخشانی از بداهه نویسی تاریخ خوشنویسی بشمار می رود ، نادیده گرفت؟ که نشانی از نقش روح و اندیشه تابناک او در شاخصه های عملی و نظری محسوب می شود. یا در قلم شکسته آیا می توان نقش مرتضی قلی خان شاملو و شفیعا و میرزاحسن کرمانی را در تعالی روح درویش بزرگ نادیده گرفت؟ در عین حال که گستره ی نبوغ درویش عبدالمجید چون خورشیدی تابان همه سده های بعد را سرشار کرد و صلابت خط و سحر قلم او و برکت روح پرفتوح او در سیزده سال پایان عمر کیفیتی بیش از تحولات پانصد ساله خط نستعلیق را بجای گذاشت. یا در حدود دو قرن بعد سید گلستانه که بی شمار آثاری را ریزه خوار مکتب درویش عبدالمجید طالقانی بود در دهه پایان زندگی شیوه و اسلوبی شخصی را پی گرفت و با سطرهایی معجزه گونه و قطعاتی دلپذیر نقشی از فردیت هنری خود بجای گذاشت. یعنی همگی بر این اعتقاد بودند تا نقشی از یگانگی ذوق و قریحه و نشانه هایی از فردیت عملی و نظری خود را در ماندگاری خود ارائه دهند.
این همان الگوی پسندیده ایست که من هم به آن معتقد بوده ام و بعد از سالیان درازی تا حدود 1355 که به تعلیم و تعلم و ممارست پرداخته بعد متکی به احساس شخصی و شناخت های فطری هنری خودم گشته و قصد ارائه ی آثاری از این دست کردم . نگرش و دریافت های فنی هنری خودم را با هزاران قطعه با قابلیت های کار امروز ارائه دادم و خوب یا بد تاریخ قضاوت خواهد کرد و شاید هرگاه نقد بی غرض و سازنده ای در گذر زمان و مکتوبات کارشناسان هنری این دوره روبرو باشیم گواهی بسیاری از کارشناسان مجرب را بر تایید تلاشمان شاهد هستیم. که همه موجود است و می توان بعنوان قضاوت جامعه و مردم که همیشه مخاطبین اصلی ما در عدالت خواهی و قضاوت خواهی آنها را ملاک نظر داریم . در صورتی که سال هاست عده ای منتظرند هرکسی را که چنین درک عمیقی از ماهیت هنر پیدا می کند یا توجهی به احساس درونی خود دارد را محکوم و مغضوب کنند.
نمایشگاه های انفرادی بسیار در داخل و خارج کشور در دپارتمان ها و فروشگاه های بزرگ ایران و جهان وجود دارد – مجموعه آثار آموزشی – و نمایشگاهی هنری – مدیریت بر تجلیل مقام شامخ اسطوره های گذشته این قلم درویش عبدالمجید در مهران طالقان سال 1375 و سید گلستانه در سعدآباد در سال 1377 در خاطر خطیر تاریخ مانده است و دوستداران این قلم از خاطر نخواهند برد .
ما باید دلسوزانه بی اندیشیم و دلسوزانه عمل نماییم .به هر حال همچنانکه (آفتاب آمد دلیل آفتاب) آیندگان قضاوت خواهند کرد و من تمام وجودم متعلق به ایران است .
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان مست را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کآشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه امید را ویران مکن
این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن!!!
اهدای لوح یادبود از طرف موزه ی هنرهای دینی امام علی (ع) به محضر مبارک استاد یدالله کابلی خوانساری و هدایایی خدمت سرکار خانم ایشان و دختر نازنینشان و نیز عکس یادبود و دسته جمعی که گرفته شد پایان بخش این مراسم با شکوه و ارزشمند بود. مجری برنامه جناب آقای جعفر آذری نیز با تاثیر پذیری از فرمایشات استاد و نیز حال و احوال خوب حاضران ارجمند غزل خوشخاطره ای را از کاظم بهمنی خواندند که مورد توجه اساتید حاضر در سالن قرار گرفت و اما آن غزل:
................
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا
حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا
کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر
راهیم می کرد قبرستان به جای روستا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا
من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا
................
در پایان ضمن قدردانی از همه ی نازنینانی که یاور ما بودند، به اطلاع می رسانیم نمایشگاه آثار حضرت استاد به مدت یک هفته در محل موزه دایر می باشد.
..............
.........
....
جهت مشاهده بخش دوم تصاویر نکوداشت استاد یدالله کابلی خوانساری در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) روی تصویر زیر کلیک کنید
..............
..............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمایید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید