بخش نهم آثار رشته شعر دومین سوگواره ملی «لبیک یا حسین » سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر
...................
................
شرایط شرکت در سوگواره :
شرکت برای عموم هنرمندان آزاد است
هیچ محدودیتی در تعداد آثار ارسالی به سوگواره وجود ندارد و به قید قرعه از بین هنرمندانی که بیشترین آثار ارسالی را داشته باشند یک نفر انتخاب شده و هدیه ای تقدیم خواهد شد .
تصاویر آثار ارسالی می بایست متعلق به سال 1393 باشد .
تصاویر به آدرس ایمیل azizihonar@gmail.com ارسال گردد
مشخصات ، شماره تلفن ( همراه و ثابت ) و یک تصویر از هنرمند برای شرکت کنندگان در این برنامه الزامی می باشد .
ارسال تصاویر آثار باید با کیفیت بالا ( حداقل 4000 پیکسل ) و اسکن شده باشد
ارسال تصویر هنرمند به همراه مشخصات ، شماره تماس و شهر محل سکونت ( در قالب یک ایمیل )
ذکر سبک ، شاخه هنری و نوع اثر
بعلت حجم بالای ایمیل های سایت ، در هنگام ارسال ایمیل حتما در قسمت موضوع جمله ی " جهت شرکت در سوگواره ملی بداهه محرم - لبیک یا حسین " درج شود
لازم به ذکر است ، از شرکت عزیزانی که موارد ذکر شده را رعایت نکنند ، در سوگواره معذوریم
................
رشته های هنری :
خوشنویسی ( نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث و گرایشهای نوین خوشنویسی (نقاشی خط ، خط نقاشی ، خط نگاره ، نقاشی با خط و . . . ) ) ، هنرهای تجسمی ( نقاشی ، طراحی ، تذهیب ، مینیاتور ، نگارگری ) ، گرافیک و طراحی پوستر ، عکاسی و شعر
................
موضوع آثار :
آیات قرآن ،اشعار و احدایث با موضوعیت امام حسین (ع)
و یاران و اهل بیت پاکش ، سخنان گهربار امام حسین (ع) ، ماه محرم ،
شهادت ، ایثار و فداکاری ، عزاداری ، ولایت مداری ، رشادت ، شهادت و صبر ، حجاب و عفاف عاشورایی
................
سایت آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر- از کلیه اساتید، هنرمندان ، هنردوستان ، موسسات ، ادارت ، نهادهای فرهنگی و هنری کشوراسلامی ایران که مایلند به عنوان حمایت ، همکاری و یا اسپانسر در اجرای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این طرح معنوی و عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) و اولاد و اصحاب گرامیشان با این سایت مشارکت نمایند ، می توانند جهت اعلام نوع همکاری با این برنامه با شماره 09121444264 ( علیرضا عزیزی ) تماس حاصل فرمایند.
................................
...............
لبیک یا حسین ...
دست از علم فتاده به لبیک یا حسین
عبّاس لب گشاده به لبیک یا حسین
خورشید روی نیزه و در راه شام تار
کرّوبیان پیاده به لبیک یا حسین
زینب تمام دغدغه اش را خرابه برد
تشت طلا و باده به لبیک یا حسین
آزادگان شهر بلا خیز عشق را
گهواره یاد داده به لبیک یا حسین
لبیک یا حسین که دست از علم فتاد
دست از علم فتاده به لبیک یا حسین
........
مسلم (ع)
بر سر دارم و باشد غم دلدار مرا
غم دلدار کشانده به سر دار مرا
گر پر از لاله شود دامن خاک از خونم
عشق گل کرده به گلزار گرفتار مرا
تا که مأمور شدم، خسرو خوبان دیدم
خواب این فرقه و باشد دل بیدار مرا
نامههایی که نوشتند بیا کوفه نیا
یاوری نیست به جز هانی و مختار مرا
گر سرم غرق به خون گشته، فدای سر تو
کن حلالم که تویی مونس و غمخوار مرا
بارها گفتهام ای نو گل باغ نبوی
تو علی (ع) هستی و بین میثم تمار مرا
شمع بازار غلامان منم ای یوسف زار
چون حسین ابن علی (ع) هست خریدار مرا
نارسا هست رضا شعر تو اندر سردار
تا که تمحید کند عابد بیمار مرا
.........
سفینةالنّجاه
روزگار بی حیا بر اصل میافتاده است
كوكب خضرا به روي رأس ني افتاده است
کاروان تشنگان در زیر جور روزگار
پایکوبیها برای ملک ری افتاده است
سنگ میبارد ز هر سو بر سر خون خدا
در میان قلب زینب های و هی افتاده است
حمد میگوید سر بی تن میان نيزهها
این چنین محشر به عالم تا به کی افتاده است؟
از غم سوگ حسین (ع) عالم گلستان میشود
ای رضا جور زمان تا کی ز پی افتاده است؟
کشتی عشق حسینی ناجی مستان بود
نور از نای و جلیل از روی جی افتاده است
.......
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای رضا نعمتی ( از اراک )
....................
..........
بانوی آفتاب
ای دختر سپیده و بانوی آفتاب
نور از تو می گرفت گل روی آفتاب
سرچشمه می گرفت عفاف از حیای تو
ای باحیاترین زن و بانوی آفتاب
در شب به سجده بودی و در روز روزه دار
محراب چشم های تو ابروی آفتاب
با خطبه های خود به سخن دادی اعتبار
ای طوطی بهشت ، سخنگوی آفتاب
با فاطمه شباهت دیرینه داشتی
ای یار آسمانی و دلجوی آفتاب
اندوه و درد و داغ اسارت تو را شکست
ای سرو قدخمیده لب جوی آفتاب
یک عمر در عزای پدر خون گریستی
آشفته بود حال تو چون موی آفتاب
رفتی ولی به یمن روایات روشنت
پیچیده در مشام زمین بوی آفتاب
هرصبحدم به یاد تو ای اسوه ی حجاب
پر می کشد پرنده ی شب، سوی آفتاب
قبر تو در بقیع ندارد نشان ، ولی
هستی کنار فاطمه ، پهلوی آفتاب
از علقمه آوای حزین می آید
سردار فرات ، شرمگین می آید
تا عرض ادب به ساحت عشق کند
در معرکه با سر به زمین می آید
..........
شب آمده تا سیاهپوشش باشد
رود آمده مظهر خروشش باشد
سردار سپاه عاشقان است حسین
بی آنکه ستاره ای به دوشش باشد
..........
با درد و غمی شدید برمی گردد
در لشکری از شهید برمی گردد
دشمن همه روسیاه شد در چشمش
آن اسب که روسپید برمی گردد
..........
ای کاش که شاعر قرون می آمد
آن مرد بلاغت و فنون می آمد
ای شعر به اوضاع تو سامان می داد
عمان اگر از قبر ، برون می آمد
..........
دوبیتی های عاشورایی
افق آن روز از غم تار مي شد
زمين بر آسمان آوار مي شد
اسيران تو مي خوردند سيلي
فدك دركربلا تكرار مي شد
..........
مسیر شعر او پرپیچ و خم بود
تمام بیت بیتش درد و غم بود
دل و جان مرا درآتش انداخت
مگرترکیب بند محتشم بود؟
..........
دل من بی تو راهی را نمی دید
علمدار سپاهی را نمی دید
نمی افتاد اگرعکس تودرآب
کسی درآب ماهی را نمی دید
..........
نه شب بوها به بویت می رسیدند
نه یوسف ها به رویت می رسیدند
به جای تیغ ها لبیک ها کاش
به فریاد گلویت می رسید
..........
آفتاب درزنجیر
دسته دسته شب بوها
سوي شام مي رفتند
تازيانه مي خوردند
بي امام مي رفتند
آفتاب در زنجير
داشت تشنه لب مي سوخت
از هجوم بيماري
درمدار تب مي سوخت
كودكان زخمي را
دلشكسته مي بردند
پا به پاي همديگر
دست بسته مي بردند
دشت ، ارغواني رنگ
ماه ، در سياهي بود
جرم بچه ها تنها
عشق و بي گناهي بود
غرق خاك و خون كردند
جسم هرچه كودك را
روي خار مي بردند
يك اسير كوچك را
روح كربلا آن روز
زخم تازه اي برداشت
مثل اينكه عاشورا
يك شروع ديگر داشت
..........
رباعی های عاشورایی
آن یارکه چشم ماه رادوخت به شمع
تاریکی خیمه را برافروخت به شمع
بی غسل وکفن ماندن و بی سر رفتن
این فلسفه را حسین آموخت به شمع
..........
رودازدل اشک جاری ات آمده بود
آتش، پی آبیاری ات آمده بود
درپاسخ لبیک تودیدیم که زخم
ازهرطرفی به یاری ات آمده بود
..........
آن سر که برآن مناره قرآن می خواند
برمنبری از ستاره قرآن می خواند
آن روز به رحل نیزه با نای حزین
قرآن هزارپاره قرآن می خواند
..........
میدان خطر، پر ازهیاهو شده بود
ازعطرشهید دشت خوشبوشده بود
سنگین تر از این داغ ندیدم داغی
قنداقه ، لباس جنگی او شده بود
..........
بی رخصت اوتیر، شتابی نگرفت
ازدست گلو، جام شرابی نگرفت
تاریخ گواه است که جزتیر ، کسی
ازغنچه ی نشکفته گلابی نگرفت
..........
آن تیر که بر نای گل پرپر خورد
انگار به قلب پاک پیغمبر خورد
اول جگر حسین را آتش زد
آخر به گلوی نازک اصغر خورد
..........
تقدیم به حضرت علی اکبر علیه السلام
او غیرت صد هزار لشکر دارد
خاک از قدمش ، عطر پیمبر دارد
باید که علی پدربزرگش باشد
با فرق شکسته ای که اکبر دارد
..........
اعلام حضور می کنی ای دل من
از عرش ، عبورمی کنی ای دل من
تا نام حسین ، بر زبان می آید
احساس غرور می کنی ای دل من
..........
يادگار كربلا
دشت كربلا آن روز
درعطش ، شناور بود
غرق دود و خاكستر
غرق خون وخنجر بود
دشت تشنه ، آتش را
كاسه كاسه مي نوشيد
از گلوي هرسنگي
خون تازه مي جوشيد
اشك آسمان آن روز
دانه دانه مي باريد
ابرخسته بر صحرا
كودكانه مي باريد
لاله برزمين روييد
در بهار عاشورا
بوي كربلا مي داد
يادگار عاشورا
كوه خسته درزنجير
مثل يك مسافر بود
پابه پای غم می رفت
نوحه خوان و شاعر بود
دشت ،بوی خون می داد
غنچه بوی شبنم داشت
آسمان دعا می کرد
یک صحیفه ماتم داشت
او سوال غربت را
عاشقانه پاسخ داد
صحنه صحنه را مي ديد
هرچه را كه رخ مي داد
.........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند آقای هادی فردوسی ( از شیراز )
....................
..........
به امام شهیدان
روضه ازخون گلوی توشنیدن دارد
باددرمزرعه موی تودیدن دارد
سروهستی توولی میوه لبهای توسیب
سیب ازسرخی لبخندتوچیدن دارد
جاده خون وعطش رفته به باغ ملکوت
مگراین راه به مقصدنرسیدن دارد؟
آه ازآن لحظه که خنجربه گلویت مولا
تلخ می رقصدوآهنگ بریدن دارد
آه ازآن لحظه که برمحمل تنهایی ودرد
کمرشیرزنی قصدخمیدن دارد
(هرکه داردهوس کرب وبلابسم اله)
دل کبوترشده ومیل پریدن دارد
(عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد)
عشق اززاویه چشم تودیدن دارد
............
می رفت قدم چشمه به صحرابگذارد
درخواب پریشان زمین پابگذارد
یک مرتبه فردوس شودهرچه بیابان
پابرسرهرجای زمین تابگذارد
آری توهمان فصل بهاری که نباید
گلهارادرباغچه تنهابگذارد
ای آینه آن روزپه کردی که خداخواست
درچشم توخودرابه تماشابگذارد
عشق آمده ومانده که پادردل تاریخ
بعدازتوواعجازتوآیابگذارد ؟
آن قدرزلالی که خدانام توراخواست
تغییردهدآخرودریابگذارد
کفترنشنیدم بپردبال وپرش را
درحاشیه رودروان جابگذارد
ازدامن آن رودچنان دست بشوید
تاسررابردامن زهرابگذارد
بی تاب که بودندهمه عرش نشینان
می رفت قدم چشمه به صحرابگذارد
.........
(تقدیم به حضرت زینب(س)
شب چادرسیاه توراخواب دیده است
مهتاب روی ماه توراخواب دیده است
شرمنده نگاه توهفت آسمان شده ست
پابندچشمهات زمین وزمان شده ست
ای چادرسیاه توپیراهن فلک
ای داغدارزخم نگاهت تن فلک
سروازشکوه قامت توسربه زیرشد
مردانگی به دام نگاهت اسیرشد
برشانه هات چشمه خورشیدروشن است
امشب هوای آینه هاجوردیگری ست
این سوی قصّه شاعرمهجوردیگری ست
این سوی قصّه سردی وتکرارواژه هاست
آن سوولی حرارت تب دارواژه هاست
بانوطلوع کن زفراسوی دفترم
دردست گیرقافیه های مکدّرم
من تشنه زلال نگاه توام به عشق
مست حضورگاه به گاه توام به عشق
آیاتویی که دشت جنون می شناسدت؟
این خاک خشک غرق به خون می شناسدت؟
دردشت کودکی ست صدامی زندتورا
دستان کوچکی ست صدامی زندتورا
گهواره ای میان عطش موج می زند
باهرتکان تکان عطش موج می زند
حالاکه کوفه راهمه طاعون گرفته است
رنگ سیاه رنگ شبیخون گرفته است
حالاکه کاروان عطش باربسته است
یک زن میان حادثه تنهانشسته است
بانودرنگ،پیکرگلهات راببر
دستان آب آورسقّات راببر
گهواره غریب علی راتکان بده
بانوی آب وآینه قدری امان بده
امشب مرانمازشمامست می کند
چشمان عشق بازشمامست می کند
بوی خوش نسیم که ازشام می وزد
یادشمابه شعرمن آرام می وزد
باران گرفته پنجره هاگریه می کنند
غم درگلوست حنجره هاگریه می کنند
پلکی بزن که بغض گلوگیربشکند
پلکی بزن که این همه زنجیربشکند
..........
هفتادودوستاره ی خون آلود،حیران ماه وآینه ی رویت
می آید عطر کرب وبلا هر شب، از سمت استجابت گیسویت
طوفان چشمهات تماشایی است، پلکی بزن تمام بیابان را
تا ابرهای حادثه برخیزد، از بین آسمان دو ابرویت
بوی بهشت و فاطمه را دارد، گلبوته های دامنت ای بانو
سر می نهد سه ساله ی غمگینی، بر خلوت همیشه ی زانویت
پیشانی ات شکسته چرا بانو؟ دستان خیبریت ترک خورده ست
ای کاش دست های علی می شد،مرهم به زخم کهنه ی بازویت
در لابه لای آتش و خون، یک زن ، فریاد می کشید و پهلویش
انگار می شکست غریبانه، در غربت مدینه؟ نه، پهلویت
خواهد رسید مرد اهورایی، از کعبه با صبوری و سقّایی
تا بشکند سکوت غزل ها را، تا خود شود دوباره غزل گویت
........
به حضرت علی اکبر(ع)
عطرگیسوی تودربادوزان خواهدشد
(نفس بادصبامشک فشان خواهدشد)
اندکی صبرکن ویک نفس آرام بخند
کوه رارفتن توبارگران خواهدشد
می روی سروخرامان من آهسته برو
(چشم نرگس به شقایق نگران خواهدشد)
غزل تازه وکوتاه خداحافظی ات
تاابدثبت به دیوان جهان خواهدشد
آه ازآن لحظه که باقامت لرزان خورشید
سمت مهتاب به خون خفته دوان خواهدشد
زنده روداست که ازدفتربارانی چشم
بازباگفتن نام توروان خواهدشد
می رسدتشنه به خونخواهی تودریایی
وجهان غرق نشاط وهیجان خواهدشد
خواهدآمدپس ازآن حادثه سرخ،بهار
(عالم پیردگرباره جوان خواهدشد)
..........
اشعار فوق متعلق است به هنرمند ارجمند خانم الهام عمومی ( از خمینی شهر-اصفهان)
....................
..........
....................
..........
جهت مطالعه فراخوان سوگواره ملی لبیک یا حسین (ع) روی تصویر زیر کلیک نمایید
................
...............
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
26
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید