مقاله ارزشمند دیگری از هنرمند عزیز آقای غفور اسکندری سبزی
با عنوان هنرخوشنویسی
.....................................................................................
از ديرباز ايران اسلامي با داشتن هنرهاي گونا گون در دوره هايي از تاريخ گل سرسبد جهان بوده و در اين باره بسيار گفته و نوشته اند . در هزاره ي پيش حكيم بزرگ توس چونين فرموده ست : هنر نزد ايرانيان است و بس .
ايراني همه جا با هويت ظاهر گرديده و همواره به خود باليده است . ايران بوستاني هزار نقش است كه گوشه گوشه ي آن مشام ر ه گذران را عطرآگين كرده و از مشك دل آويز آن مست و مدهوش مي شوند و در جاي جاي آن بلبلان نغمه سر مي دهند كه :
" اي ايران اي مرز پر گهر/اي خاكت سرچشمه هنر.../پاينده ماني وجاودان"
خوش نويسي هم به عنوان يكي از هنرهاي ارزش مند و ماندگار اين مرز و بوم در گذر زمان از آفات ايام در امان نبوده و دچار فراز و فرودهاي زيادي گرديده است . آن چه بر سر اين هنر شريف رفته كم تر از ديگر رشته هاي هنري و ادبي اين ديار نبوده و خوش نويسان همواره مورد بي مهري برخي از نابخردان قرار گرفته و جور و ستم بسيار بر آنان رفته است .
ابن مقله شيرازي مورد حسد دشمنان كج انديش قرار گرفت به زندان افتاد و دست نازنين وي را قطع نمودند در حالي كه مرد داناي روزگار خم به ابرو نياورد قلم را به بازو بست و دوباره مانند گذشته خط نوشت هر چند او را به شهادت رساندند اما رسالت خود را به انجام رسانيد و توانست در خوش نويسي تاثير عمده يي بگذاردمكتب ابن مقله توسط شاگردان و پيروان او تداوم يافت تا به ابن ابواب و ياقوت مستعصمي رسيد كه در اين دوره اقلام سته به اوج زيبايي رسيدند . سپس تعليق خط خاص ايراني بامولفه هاي ويژه ي خودتوسط بزرگان هنرور به وجود آمد و خواجه اختيار الدين منشي گنابادي آن را وجه يي زيبا بخشيد . سپس با خط نسخ پيوندي جاودانه بست و خطي ديگر تولد يافت كه خواجه ميرعلي تبريزي « نسخ تعليق » اش نام نهاد و سلطان علي مشهدي در ابياتي زيبا چونين مي فرمايد :
"نسخ تعليق اگر خفي و جلي ست /واضع الاصل خواجه مير علي ست تا كه بوده عالم و آدم /نبوده به تر از او در عالم".
زان پس نسخ تعليق رونقي فراوان يافت و در ممالك ديگر پيرواني بي شمار بدان گرويدند . پس از ميرعلي تبريزي فرزند برومند وي در ترويج اين هنر كوشيد و اين حركت توسط جعفر و اظهر تبريزي ادامه يافت تا به سلطان علي مشهدي رسيد كه برخي معتقدند كم تر خوش نويسي درزمان حيات اش به مقام اونايل گرديده ست سلطان علي شاگردان بسياري تربيت كرده و در شاعري نيز طبعي روان وموزون داشته و خدمات شاياني به تاريخ خوش نويسي رواداشته است .اين روند ادامه پيدا كرد تا به ميرعلي هروي رسيد وي اين توانايي را داشته تا در نستعليق دخل و تصرف كرده و به پيكره ي آن زيبايي هاي زيادي بيفزايد . چونان كه تا زمان اوکه يك قرن و نيم از عمر ارزش مند اين خط مي گذشت كسي نتوانست به آن جاي دست يابد اما ديگر وقت آن رسيده بود كه آرام آرام ميرعلي جاي خود را براي مير ماندگار عرصه ي نستعليق خالي نموده و با قلبي مطمئن اين ميراث گران بها را به ميرعماد الحسني بسپارد . او كه به حق چهار قرن بر بلنداي قله ايستاده و نظاره گر قلم هاي بي جان ماست . به راستي مير از كدامين جام نوشيده و يا ملا محمد حسين تبريزي در گوش او چه زمزمه كرده است و رمز اين جاودانگي چيست كه تاكنون هيچ كس نتوانسته بر اين مقام بنشيند . به درستي او « مير » است ، عماد الملك است و پادشاه ممالك خط . قطعات اش زينت افزاي موزه ها و كتاب خانه هاي معتبر جهان . او مير عمادي است كه از خفي تا كتيبه - از قطعه تا چليپا - از سطر تا سياه مشق مي نويسد و راه را براي آيندگان هموار مي سازد تا بعد از وي هر كه در فراخور توان و به اندازه ي نياز از آن بهره جويد . او صفاي باطن داشت و نيك مي دانست كه : « مردمان سر رود آب را مي فهمند / گل نكردنش / ما نيز آب را گل نكنيم »بعد از او بسياري آمدند و رفتند ، گفتند و نوشتند اما برخي به گونه يي ديگر آثار او رانگريستند . كلهر در كتابت و سياه مشق ، ميرزا غلام رضا در سياه مشق و قطعه ، ميرحسين و محمد كاظم نيز در سياه مشق و قطعات بي نظيرشان به مسير ميرعماد تدوام بخشيدند . با اين اوصاف آيا مي توان مير را در هزار مصحف گنجاند و يا او را با حرف و قلم توصيف كرد . وقتي كه مير عبدالغني تفرشي مي گويد :
"تا كلك تو در نوشتن اعجاز نماست/بر معني اگر لفظ كند ناز رواست .هر دايره ي تو را فلك حلقه به گوش/هر مدت تو را مد ايام بهاست"
.و چه گونه مي شود مير را از افلاك به خاك كشاند زيرا او ستاره يي است كه هرگز به خاموشي گراييده نمي شود و همواره چراغ پرفروز راه هنرجويان اين وادي خواهد بود . آن چه گفته شد مختصري از سير تحول خوش نويسي و پيش درآمدي است براي آن كه بگوييم چه گونه « آب را گل نكنيم » .
هرچد درحوزه ي ترويج وحفظ اين هنرشريف استادان معاصر زحمت هاي زيادي کشيده اند اما کمي به بي راهه رفتيم وکم ترکسي توانست توفيق يابد تابه سرمنزل برسد. درمقالات پيش تر خوش نويسي را به عمادالکتاب و سيدمرتضي برغاني ختم کردم ونظر هم اين بود که تاآن زمان هم راه درستي طي شده اما از آن پس به يك سري موانع و مشكلات برخورديم و حلقه ي اتصال مان قطع گرديد، از سرچشمه فاصله گرفتيم و چونان كه بايد راه را به مقصد نبرديم .از نيستان ازلي بريده شديم ، دست از طلب كشيديم و كام مان برنيامد ، دچار غرور شديم و هر يك در چاه و چاله اي افتاديم و قريب به يك قرن با همه ي دعوي و ادعايي كه داشته ييم هنوز هم كسي نتوانسته بر كرسي وجاي ميرعماد وديگر بزرگان تاريخ خوش نويسي بنشيند زيرا « مردان به سعي و تلاش به جايي رسيده اند .» مابه نسل خود مديون هستيم وبه نسل هاي بعدنيز. زيرا تحفه يي براي آنان نداريم . ما با چه اثري مي خواهيم در تاريخ پر نقش و نگار ايران مانا شويم آيا تاکنون فکرکرده ييم که چه كسي مهر تاييد بر درجه ي مانايي ي استادان گذشته ي تاريخ زده است ؟ پس چرا رسالت مان را به خوبي انجام نداده ييم ؟ تاوان آناني كه نقد عمر و جواني در اين راه گذارده اند به عهده ي كيست ؟ و چرا به جاي آن كه ما راه را به آنان نشان دهيم خود را براي شان تعريف مي كنيم. اي كاش از خواب گران برخيزيم و اين راه بي راهه آمده را دوباره برگرديم و تا همين جا دست نگه داريم ...و زين پس براي هنرجويان واحدهاي درسي ي ارزش مندي چون ميرعماد ، كلهر ، ميرزا غلام رضا ، ميرحسين و ...را در نظر بگيريم تا تمام آن سبك و سياق ها تجربه شود که هنرجويان به خط خود و در واقع به خود برسند . آن چه در طول اين سال ها ازمحضر استادان عزيز معاصر مخصوصا" استاد اميرخاني واستادکابلي دريافته ام، هميشه در هردو حوزه ي (نستعليق وشکسته) تکه کلام شان استادان طراز اول تاريخ بوده ست.
" خواستم شرح غم دل به قلم بنويسم/آتشي در قلم افتاد كه طومار بسوخت"
غفور اسكندري سبزي
1383/ايذه
1383/ايذه
.....................................................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
مخصوص اعضای ویژه
توجه !
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید