سکوت آب می تواند خشکی باشد و
فریاد عطش
سکوت گندم می تواند گرسنگی باشد و
غریو پیروزمندانه قحط
همچنانکه سکوت آفتاب ظلمات است
اما سکوت آدمی
فریاد عطش
سکوت گندم می تواند گرسنگی باشد و
غریو پیروزمندانه قحط
همچنانکه سکوت آفتاب ظلمات است
اما سکوت آدمی
فقدان جهان و خداست
+++
استادان ارجمند ، هنرمندان بزرگوار و دوستداران هنر خوشنویسی
با سلام استادان ارجمند ، هنرمندان بزرگوار و دوستداران هنر خوشنویسی
بیش از دو سال است که ادبیات ناهنجار و خارج شدن افراد معدودی از حدود ادب و فرهنگ که ظاهرا حیات خویش را در تلاش بهر قیمتی !! می بینند ، مرا بر آن داشت که بر اندیشه گذشته ام ،
"حیف از سکوت نیست ، که مسموم از صدا کنیم ! "
پا نفشارم و بنا بر اصرار تعدادی از اساتید و دوستان هنرمندم ، قلم برداشته و فریاد برآورم ! براستی چه کسانی از این شکاف و اختلاف سود برده اند ؟
و به مقام استادی ، منافع مادی و مطرح نمودن خود ، آنهم نه از راه هنر ، که از راهی ناصواب بنمایند .
"این چه پیوند پلیدیست که در انجمنی جان ما دور و لیکن تن ما نزدیک است "
کثرت و فزونی اعضاء در هر انجمنی باعث حضور تنوع در سلایق و نظرات و دیدگاه خواهد بود .برگزاری مجامع و نشست عمومی و گفتگو ، یکی از راههاهی رسیدن به وحدت نظر و درک شرایط است .
قدرت طلبان بدون پشتوانه با قوت با ایجاد اختلاف و دامن زدن به تنوع نظرات و نقل قولهای نادرست بین اساتید ، بدنه انجمن را نیز دچار تشتت و پراکندگی نمودند و به قولی با سیاست " تفرقه بیانداز و حکومت کن " بر طبل قدرت می کوبند و با ترساندن اعضاء و تهدید سرپرستان و ایجاد رعب و وحشت و بیان اخلال در امنیت ملی ، چیزی جز خارج شدن از اصول اولیه و اهداف مقدس بانیان انجمن خوشنویسان ایران و اساتید طراز اول نیست .
عزيزان خوشنويس سراسر کشور؛
همه ما در گير و دار انجام امور ، فارغ از اشتباه نبوده . هيچ کس هم نبايد ادعا کند که بي اشتباه بوده ، چرا که اگر چنين بيانديشد ، اغاز اشتباهي بزرگ تر است .از سوئي ترديدي نيز نبايد بخود راه دهيم که خوشنويسي معاصر ، تحول هنري و جايگاه اجتماعي انجمن ، خود را بيشتر از هر کس ، مديون استاد غلامحسين امير خاني مي داند ، خطوط بيشمار ، اثار بي بديل ، شاگردان برجسته و صاحب نام ، کلام نافذ و موقعيت تاريخي استاد ، هر فردي را به حسادت وا مي دارد ، تاريخ قضاوت خواهد کرد . تنها گناه استاد اميرخاني بي نظير بودن اوست.
گه مٌلجد و گه دَهري و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
بايـد بچشـد عذاب تنهـايــي را مردي کـه ز عصر خود فراتر باشد
بايـد بچشـد عذاب تنهـايــي را مردي کـه ز عصر خود فراتر باشد
"شفيعي کدکني"
انتظار دوستاني که به اشتباه در دامان مخالفين قسم خورده استاد امير خاني (به تعداد انگشتان دست) در غلطيده اند شايد کمي " گوشه چشم " استاد بوده ، هنوز هم دير نشده است، از چاله به چاه نيفتيم ؛ فرصت بازگشت خود را سخت تر نکنيم . من هيچگاه با هيچکس دشمني نکرده و همواره باور داشته و دارم که:
شاخه ها را از جدائي گر غم است ريشه ها را دست در دست هم است
"سايه "
قرار نيست که مثل هم بيانديشيم ، فقط بياموزيم انديشه هاي متفاوت را تحمل کنيم چرا که :" هنگامي که همه مانند هم مي انديشند در واقع کسي نمي انديشد"
تو بهار را دوست مي داري و من پائيز را اگر من يک گام به عقب بنشينم و تو يک گام به جلو برداري در تابستان گرم و طولاني به هم مي رسيم " شاندورپتوفي ،شاعر مجار"
بيائيد در فضائي دوستانه ، آنهائي که فرهنگ و ادبيات تحمل دگر انديشي را از اساتيد خود آموخته اند ، به گفتگو بپردازيم ، تا آنچه را که اصول اوليه آموزش هنر خوشنويسي بوده و اساتيد همواره بر آن پاي مي فشارند ، پايبند آن بمانيم و بار ديگر بر آن مهر تاييد بزنيم چرا که :
ما که مي خواستيم خلق جهان ذوست باشند جاودان با هم
ما که می خواستيم نيکي و مهر حکم رانند در جهان با هم
شوربختي نگر که در همه عمر خود نبوديم مهربان با هم
اي شمايان که باز مي گذريد بعد ما زير آسمان با هم
گر رسيد آن دمي که آدميان دوست گشتند و همزبان با هم
آن زمان با گذشت ياد کنيد ياد نوميد رفتگان با هم
فکر از : برتولدبرشت شعر از : فريدون مشيري
ما که می خواستيم نيکي و مهر حکم رانند در جهان با هم
شوربختي نگر که در همه عمر خود نبوديم مهربان با هم
اي شمايان که باز مي گذريد بعد ما زير آسمان با هم
گر رسيد آن دمي که آدميان دوست گشتند و همزبان با هم
آن زمان با گذشت ياد کنيد ياد نوميد رفتگان با هم
فکر از : برتولدبرشت شعر از : فريدون مشيري
بي حرمتي به ساحت خوبان قشنگ نيست باور کنيد پاسخ آئينه سنگ نيست
سوگند مي خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزاي پريدن تفنگ نيست
شعر از : محمد سلماني
يکبار ديگر در ذهنتان افرادي که چنين بي رحمانه به استاد ميتازند را مرور کنيد و از خود بپرسيد : آنها چه کساني هستند ؟ سوگند مي خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزاي پريدن تفنگ نيست
شعر از : محمد سلماني
چه منافعي داشته و دارند ؟
شما هم مثل بنده و ديگر سرپرستان و خوشنويسان سراسر کشور در طي اين سالها چيزي جز عشق در کيسه اندوخته داريم ؟
ترديد به خود راه ندهيد ، ايمان داشته باشيد ، صد سال ديگر نامي جز استاد امير خاني و تني چند از بزرگان هنر خوشنويسي معاصر بجا نخواهد ماند و صد البته تصميم امروز من و شما . . . . . .
بي تفاوتي و غفلت و تاخير در انتخاب و صرفا به منافع فردي انديشيدن ما را از حقايق و وظايف و رسالت تاريخي مان دور خواهد کرد .
چرا زهم بگريزيم ؟ راهمان که يکي است سکوتمان ، غممان ، اشک و آهمان که يکي است
چرا زهم بگريزيم ؟ دست کم يک عمر مسير ميکده و خانقاهمان که يکي است
تو گر سپيدي روزي و من سياهي شب هنوز گردش خورشيد و ماهمان که يکي است
تو از سلاله ليلي من از تبار جنون اگر نه مثل هميم ، اشتباهمان که يکي است
من و تو هر دو به ديوار و مرز معترضيم چرا دو توده آتش ، گناهمان که يکي است
اگر چه رابطه هامان کمي کدر شده است چه باک ؟ حرف و حديث و نگاهمان که يکي است
" محمد سلطاني "
چرا زهم بگريزيم ؟ دست کم يک عمر مسير ميکده و خانقاهمان که يکي است
تو گر سپيدي روزي و من سياهي شب هنوز گردش خورشيد و ماهمان که يکي است
تو از سلاله ليلي من از تبار جنون اگر نه مثل هميم ، اشتباهمان که يکي است
من و تو هر دو به ديوار و مرز معترضيم چرا دو توده آتش ، گناهمان که يکي است
اگر چه رابطه هامان کمي کدر شده است چه باک ؟ حرف و حديث و نگاهمان که يکي است
" محمد سلطاني "
با احترام
دوازدهم مهرماه ( ماه مهرباني و اهم انديشي )
يکهزار و سيصد و هشتاد و نه
گرگان
شاپور اسلامي
دوازدهم مهرماه ( ماه مهرباني و اهم انديشي )
يکهزار و سيصد و هشتاد و نه
گرگان
شاپور اسلامي
در ضمن این بزرگوار سرپرست انجمن خوشنویسان گرگان و رئیس خانه هنرمندان استان گلستان می باشند
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
مخصوص اعضای ویژه
توجه !
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید